خانه وبلاگ

شعر آرزو بحر کاظمی

کاش می دانستم
تنهایی دارد
تقاص چه چیز را
از چشمهای ما می گیرد  ؟!
شب است
وچشمهایم هر چه سگ دو می زنند
ستاره ای پیدا نمی کنند
شادی با تمام بالهایش
از در و دیوار قلبم
پریده
و اسمان  لای دنده هایم
انقدر درد می کشد
که اشک به دنیا امده

شب است
و از شعری که در نگاه توست
جز کلماتی که معنای اندوه را فهمیده اند
سکوتی بیرون نمی زند
شب از شب انقدر خسته است
که  شانه هایم
می خواهند مرگ را با خود حمل کنند
انقدر که سایه ام  روی گورستان بیافتد

اه
که دلم می خواست
با همه ی ده انگشتم صبح باشم
و  حالا تاریکی دارد
خونم را می مکد

شب است
و  هر شب
مردی تنها یی اش را در تاندونهایم
قدم می زند

ارزو

یادداشت محمود رحمانی درباره یک مستند ساز دغدغه مند

“عارش کوردسالی ”  انسانی همراه و همدل بود. او فیلمسازی از نسل نخست فیلمسازان جوان پس از نخبگانی چون تقوایی و نادري و عياري بود با اینهمه بی آنکه پا بر شانه های کسی بگذارد تلاش کرد تا آغازگر باشد..اغازگر نسلی که کودکی شان قربانی جنگ شده بود.
عارش كورد سالي بي آنكه بخواهد محدود در موقعیت و‌ مکان باشد فیلم هایی شرافتمندانه از خوزستان ساخت، فیلمهایی که برآمده از جانش بودند،او براي جشنواره ها نميساخت و دغدغه اش مردم بود
بختياري بود و عاشق ايران ،برايش آدمها مهم بودند و انسانها برايش اهميت داشتند نه تفاوت در رنگ و زبان ، قوم يا قبيله
او بدون اينكه بخواهد ، آغازگر موجي از مستند سازي در جنوب شد كه بعد از مستند “نفت ” براه افتاد فيلمسازهاي كه هر كدام خود آثار ارزشمندي به گنجينه سينمای ایران افزودند .
او‌ روحی آزاده و وجدانی بیدار داشت انچنان که برای همیشه تن به ابتذال موجود نیالود و علی رغم مشکلات و سختی های غیر قابل انکار، نقش خود را به عنوان یک آرتیست حقیقی درست ایفا کرد هنرمندی که اخلاق جز لاینفک رفتار،برخورد و مناسبات وی بود
او متعهد بود و هيچگاه از اصولش دست نمي كشيد . و می شد درياره هر چيزي با او گپ و گفت كرد و پس از آنکه خوب گوش میداد و شنوده ای عالی بود سخن می گفت
عاشق درختان در فصل پاييز بود
و چقدر متاسفم كه از اين همه فعل گذشته براي عارش استفاده می کنم!
او انساني فوق العاده و يك آرتيست درجه يك بود . استاد ناصر تقوايي هنگام اعطاي جايزه بهترين فيلم مستند به عارش كردسالي ،بر روي صحنه بیان داشت ؛ آقاي كردسالي فيلمساز ي خلاق ، جسور ،صاحب انديشه و هنر است .
اكنون صاحب آن همه نبوغ در انسانيت و هنر در ميان ما نيست
و این خسران بزرگی برای سینمای ایران است
تنها ، فيلمهاي ارزشمندش و «آريو برزن کوردسالی» كه خوشبختانه برخوردار از هوش سرشار پدر است، از او به جای مانده است.
اين نوشته رو با جمله رو به آريوبرزن كوردسالي به پایان میرسانم
آريو جان
مي خواهم وقتي توانايي خواندن و نوشتن يافتي خود اين جمله را بخواني و بدانی که پدرت “عارش كوردسالي” يك مرد واقعي و بزرگ بود.

محمود رحمانی

به کجا چنین شتابان؛آقای رادان

دنیای وارونه ایست.بسیار وارونه.مفت بری در این دنیای وارونه بسیار رواج دارد مظلوم را مورد هجوم قراردادن هنر است یا مفت بری؟در این زمانه وانفسا که بیشینه مردم ایران گرفتار زنده ماندند و به خاطر شرایط کشور با رنج بسیار روزی خود را در می آوردند آقای رادان یگانی به نام امداد درست کرده و نامی وارونه بر آن نهاده که معلوم نشود کار این یگان چیست.یگانی که مردم زحمتکش را به کف خیابان می اندازد آنها را تحقیر و گرفتار می کند…به چه بهانه؟چرا پلاک موتورت گلی ست.چرا باران امده گلی شده پاکش نکرده ای؟ستوان فعله گری ها و استوار رمضانی ها را به جان مردم گرفتار ایران انداخته و مردم بی نوا را که با موتور های درب و داغان رفت و آمد یا روزی در می آورند را از هستی ساقط می کند در پناه هیچ…وای از آه مظلوم …بترس آقای رادان اگر انسانیت برایت مهم است رضایت خدا را در رضایت مردم می بینی…اگر نه که بتاز… حرجی بر تو نیست.

آقای رادان؛کمی به فکرآخرتت باش و احوال کشور را از همه نظر در دید بیاور بعد استوار رمضانی ها را به جان مردم بیانداز….

سر دار؛این مردم نجیبندو گرفتار.اینقدر با آنها نامهربان نباش.اوضاع اقتصادی کشور بسیار ناتراز است…اینجا سوییس نیست که مامورانت را به بهانه های مختلف راهی کرده ای و این مردم نجیب و مظلوم را…

اوباش را حتما جمع کن.سری به پارک های ایران بزن و طعم شدید مواد مخدر را حس کن که چه بیداد می کند مخدر در ایران از دارو راحت تر یافت  می شود و ارزانتر.اگر میتوانی ریشه اوباش،دزدان و مخدر را در ایران بخشکان…اما با مردم گرفتار، مظلوم و گنجشک روزی مهربان باش آقای رادان.این امر به معروف به مصداق مولاست.مارا دشمن مبین و این پند را به گوش جان بسپار که آسایش دو گیتی محصول این دو حرف است….به مردم امداد حقیقی کن .

دندان گرگ؛کتابی که نخوانید ضرر می کنید

پایگاه خبری تحلیلی نگاتیو:فیلمنامه نساخته مهدی نادری.دوتا حرومی کپیش کردن سریال نمایش خانگی ساختن از روش اما این نشد..بزودی حکمشون میاد.دندان گرگ فیلمنامه خواندنیست.شخصیت ها واقعی ملموس و درٱمده اند.گره افکنی و گره گشایی دقیقا کپ زندگی واقعی ست.برای بچه های تهرون وجنوب شهر دندان گرگ اثری ملموس برگرفته از زندگیشان است.انتشارات نوید شیراز چاپش کرده.سازنده فیلم بدرود بغداد است مهدی نادری.از ایران به اسکار معرفی شد.ارزش خواندن دارد این فیلمنامه جوندار.نخوانید ضرر میکنید از ما گفتن

مردی از جنس فرهنگ و مدارا؛مهدی مسعود شاهی

پایگاه خبری تحلیلی نگاتیو:

جشنواره فیلم کودک و نوجوان بود:اصفهان.ضیافت شام شهردار تقریبا نیمی از اهالی رسانه دعوت نشده بودند.با آنها که دعوت نشده بودند جشنی در کنار سی و سه پل گرفت و در هتل خوش گذراندیم.دبیر جشنواره بود اما به ضیافت شام شهردار نرفت و در کنار ما ماند.این تنها گوشه ای از فهم و خاکی بودن مهدی مسعود شاهی بود.در ساعت هایی که کنار ما گذراند صدبار تلفنش زنگ خود و دهها بار پیغام آوردند.گفت باید یاد بگیرد که مهمانان جشنواره احترام دارند.هرگز یادم نمی آید که در صدارتش بر عناوین مهم و مصادر حساس ذره ای در او تکبر و رفتارهای نسنجیده دیده شود.مردی از جنس مدارا بود.اصلا اهل فرهنگ بود.اهل گفت و گو.خودش را کامل نمی دانست و کلام مستدل بر او تاثیر می گذاشت.کسی را سراغ ندارم که ازو خاطره بدی داشته باشد.هرگز به یاد ندارم نظرش بر دیگران تحمیل کند.البته در اعتماد به عوامل اجرایی گاهی اعتماد های بیجایی داشت اما خودش می گفت می خواهد نسل پرورش داده و به ناواردها کار یاد دهد.یکبار به او گفتم اصلانی سلام رساند و می گوید سریال سمک عیار را که چند دهه پیش درتلویزیون ساخته اش در آرشیوش ندارد.تمام تلاش خود را کرد که این سریال دراختیار محمد رضا اصلانی قرار گیرد گویا ارشیو ناقصی ازین سریال وجود داشت.گاهی در حضورش غیبت و معایب دیگران بیان میشد تنها میگفت استغفرالله.یا می گفت از دست تو…چند ماه قیل از مرگش بینایی اش از دست رفته بود و این اواخر با تلاش پزشکان ده درصد بینایی داشت.میگفت یک روز هاشمی درنماز جمعه گفت هر مدیری اگر کارتان را راه نمی اندازد با او برخورد کنید.فردایش من اولین قربانی این حرف شدم و یک مراجع کننده با وجود همه توضیحاتی که به او دادم چکی برگوشم نواخت….

پایه گذار مرکز تولید مستندسازی و انیمیشن در سینما و تلویزیون بود.انسانی فهیم و فروتن بود.چندسال پیش چقدر غصه خورد که استودیو گلستان را چه کرده اند و او در این مرکز با حضور هنرمندان انیمیشن چه کارهایی تولید کرده بود.هماره با منتقدانش نیز گپ می زد حتا اگر نظرش کاملا بر خلاف آنها بود.. از آن دسته آدمیانی که از ذهن برون نرود.بزرگترین حسن اش آن بود که از دروغ بدور بود و اهل ریا نبود.فهیم تر از آن بود که اهل این رذیلت ها باشد.کاش مدیران عرصه فرهنگ کمی ازو یاد بگیرند اهل مدارا بود و انصاف.نه مقدس بود و نه بی عیب اما به نسبت مدیران ارشدی که در چهار دهه اخیر دیده ایم کم نظیر بود در صداقت و انصاف.روحش شاد نیک مردی بود مهدی مسعود شاهی. کاش مدیران ارشاد ازو فرهنگ یاد بگیرند و مدارشان بر مدارا و استدلال باشد.کااااش…

                                                                                                                                    امیر فرض اللهی

#مهدی_مسعود شاهی

#امیر_فرض اللهی

“تاکسیدرمی”؛زرشک زرین گرفت

پایگاه خبری تحلیلی نگاتیو: جمعی از منتقدان خبرنگاران و نویسندگان شجاع و مستقل رسانه های سینمایی ایران بالغ بر ده سال است که تحت عنوان “بنیاد زرشک زرین” به بدترین فیلم سال زرشک زرین می دهند. نامزدین نهایی بدترین فیلم سال1403  “موسی کلیم الله”  “مفت بر” و “تاکسیدرمی” بودند که بیشترین رای را کسب کرده اند و در این میان “تاکسیدرمی” از آندو فیلم رای بیشتری آورد و عنوان بدترین فیلم سال را به خود اختصاص داد و زرشک زرین به این فیلم تعلق گرفت.البته موسی کلیم الله در رقابتی نزدیک کمتر از تاکسیدرمی رای آورد و شایسته زرشک زرین بود.درمیان فیلم های اکران شده در سال1403 هم “مفت بر” در همه ابعاد دست کمی ازین دو فیلم نداشت و در ابعاد مختلف ضعف های ساختاری در فیلمنامه کپی کاری شخصیت پردازی و ابتذال داشت و شایسته زرشک زرین بود اما به رای این روزنامه نگاران و منتقدان مستقل و باشرف سینما تاکسیدرمی بدترین فیلم سال شد

سهند آدم عارف- محمد حسین آسایش- امیر حسین اشرفی- امیر افشار فتوحی- محرم براتی- محمد تقی زاده-  مسعود توکلی- امیرابراهیم جلالیان- عزیزالله حاجی مشهدی- شادی حاجی مشهدی- بیژن حجازی- شهرام خرازیها- رضا خسروزاد- محسن خیمه دوز-  منوچهر دین پرست- لی لا رضایی- امید رنجبر- محسن سلیمانی فاخر- آنتونیا شرکا- محمد شریعت پناه – مجتبی عبداللهی- افشین علیار- بهمن عبداللهی- محسن فاضلی- حسام فروزان- امیر فرض اللهی- فیروز قاسمی- مصطفی قاسمیان-  کسرا قنبری-   سیدمهدی کرباسچی- احد محمد کریمی- امید محمدی- ایلیا محمدی نیا- محسن مومن زاده-  علیرضا نیاکان-  سعید هاشم زاده  و علی ناصری در این رویداد حضور داشته و با رویکرد خویش از میان فیلم های اکران شده در1403 و جشنواره چهل و سوم فجر نظر خود را به فیلم های مختلف دادند که تاکسیدرمی بیشنرین رای را آورد و بدترین فیلم سال1403 شد و زرشک زرین گرفت

#تاکسیدرمی؛زرشک-زرین-_گرفت/

باهم بهاریم امد

پایگاه خبری تحلیلی نگاتیو: 

آهنگساز و نوازنده موسیقی ایران قطعه موسیقی « با هم بهاریم» را منتشر کرد.

«با هم بهاریم» یک موسیقی بی‌کلام از آیدین نورمحمدی است که همزمان با انتشار به مردمان کره زمین که منتظر شکوفه‌های بهاری و رسیدن این فصل شکوفایی هستند،تقدیم کرد.

« با هم بهاریم» با فضایی به‌روز شده و ریتمیک به گونه سوال و جوابی بین گیتار و کمانچه ساخته و تنظیم شده است. و حال و هوای بهاری عاشقانه دارد.

 نورمحمدی؛ آهنگساز و نوازنده در این قطعه که آهنگسازی آن را انجام داده،  نوازندگی کمانچه را نیز به عهده داشته است .

نورمحمدی، در نوازندگی شیوه کلاسیک ویلن‌نوازی را پیش گرفت و در این مسیر از تعالیم استادانی چون زاوِن یدیقاریانس و سیاوش ظهیرالدّینی بهره جست. از دیگر استادان وی در زمینه نوازندگی می‌توان از محمدرضا لطفی آندره مرادیان و محسن الهامیان در نوازندگی پیانو و مبانی موسیقی و آهنگسازی و بهمن رجبی دریادگیری وزن‌خوانی و ریتم  نام برد.

از وی پیش از این آلبوم«به یاد بهاری»و قطعات «ترنج»،«پرنیان در مه» و… منتشر شده است.

فرداد سلطانی نیز در جایگاه نوازنده گیتار در این قطعه تلفیقی حضور دارد 

«با هم بهاریم» یا فضای نوروزی و بهاری که دارد، از هم اکنون در تمامی رسانه‌های موسیقی قابل شنیدن و دانلود است.

یاداشت رسول بابا رضا درباره مهدی مسعود شاهی

پایگاه خبری تحلیلی نگاتیو : مهدی مسعودشاهی؛ معمار اندیشه‌های فرهنگی و حامی سینمای ایران بود.
مهدی مسعودشاهی، متولد ۱۳۲۹، پیش از انقلاب برای ادامه تحصیل در رشته فنی مهندسی به آلمان سفر کرد. با آغاز بارقه‌های انقلاب اسلامی، به کشور بازگشت و تحصیلات خود را در رشته زبان‌های خارجی در دانشگاه علامه طباطبایی ادامه داد. پس از پیروزی انقلاب و با شکل‌گیری انقلاب فرهنگی در دانشگاه‌های ایران، او به همراه دانشجویان انقلابی از سایر دانشگاه‌ها در مسیر تحقق آرمان‌های انقلاب در جبهه فعالیت‌های فرهنگی و آغاز جریانی نوین در تولیدات سینمایی پس از انقلاب گام برداشت. در مراحل ابتدایی تأسیس مرکز اسلامی آموزش فیلم‌سازی (باغ فردوس)، به آموزش سینما و تربیت نیروهای متخصص، معروف به “بچه‌های تله‌فیلم” پرداخت.

با آغاز جنگ تحمیلی و ایجاد عرصه‌های جدید مدیریت فرهنگی، او از سال ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۳ مدیرکل نظارت و نمایش وزارت فرهنگ و آموزش عالی بود. در بهمن ۱۳۶۱، نخستین دوره جشنواره فیلم فجر را با نام “جشنواره میلاد” در تهران برگزار کرد. بررسی اسامی فیلم‌های حاضر در بخش مسابقه آماتور، حال و هوای زمان برگزاری جشنواره را بازتاب می‌دهد. این دوره، علاوه بر مسابقه سینمای آماتور، در بخش سینمای حرفه‌ای، نخستین گام در جهت تأسیس جشنواره سینمایی فجر محسوب می‌شود.

از سال ۱۳۶۳، مدیریت اجرایی بنیاد تاریخ را با ایده‌ای نوین برای راه‌اندازی سیستم طراحی و بهره‌برداری از کامپیوترهای مرکزی جهت فیش‌برداری و ذخیره‌سازی پیشرفته و مدرن منابع مکتوب و خاطرات دوران انقلاب بر عهده گرفت. با تأکید بر سه شاخصه اصلی “حمایت، نظارت و هدایت” در مدیریت فرهنگی کشور، از سال ۱۳۶۴ تا ۱۳۶۸ مؤسس و رئیس مرکز گسترش سینمای تجربی و نیمه‌حرفه‌ای بود. در این مرکز، علاوه بر تولید مستند و انیمیشن کوتاه، تولید فیلم‌های داستانی کوتاه و بلند نیز در دستور کار قرار گرفت. مهم‌ترین رویکرد این مرکز، حمایت از “سینمای تجربی” و تولید آثار توسط فیلم‌سازان حرفه‌ای و نیمه‌حرفه‌ای بود.

با پایان جنگ تحمیلی و تغییر نگرش مدیریت دولتی و فرهنگی، مسعودشاهی به بخش خصوصی روی آورد. در سال ۱۳۶۷، به‌عنوان مشاور شرکت داده‌پردازی ایران (IBM سابق)، نخستین خانه کامپیوتر را برای آموزش جوانان در مساجد و مراکز فرهنگی تأسیس کرد. در سال ۱۳۶۸، با ورود فناوری‌های نوین دیجیتال و ویدئویی، پیشنهاد راه‌اندازی مجموعه‌ای تحت عنوان “هنرهای تصویری” را به حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی ارائه داد و در این حوزه فعالیت خود را آغاز کرد. اما در سال ۱۳۷۱، با تغییر ساختار مدیریت فرهنگی و حرکت به‌سمت درآمدزایی صرف، از حوزه هنری منفک شد.
بین سال‌های ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۳، ریاست مرکز هنرهای نمایشی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را بر عهده داشت. در سال ۱۳۷۳، با تأسیس و مدیریت شرکت فرهنگی هنری صبا، مهم‌ترین اقدام در جهت اعتلا، آموزش و تولید انیمیشن در ایران را رقم زد. شرکت صبا، طی ده سال فعالیت خود، به جایگاهی در تولید و پخش انیمیشن دست یافت که علاوه بر صداوسیما، متقاضیان خارجی از منطقه، آمریکا و ژاپن نیز برای خرید آثار ایرانی به آن مراجعه می‌کردند. اما در اتفاقی تلخ، خبر برکناری او را درست در زمان عقد قرارداد با شبکه NHK ژاپن اعلام کردند. این اتفاق ضربه‌ای بزرگ به او و تلاش‌هایش وارد کرد. کسی که با حداقل بودجه اولیه، از یک اتاق در زیرزمین ساختمان “مینا” کار خود را آغاز کرده و در پایان، با هزاران دقیقه انیمیشن، هزار نیروی انسانی و فضایی بالغ بر شش هزار متر مربع، به خودکفایی در هزینه و تولید رسیده بود.

بااین‌حال، او از پای ننشست و در سال ۱۳۸۲، بنیاد فرهنگی و هنری رودکی را وابسته به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تأسیس کرد و تا سال ۱۳۹۰ مدیریت آن را بر عهده داشت. در سال‌های ۱۳۸۸ و ۱۳۸۹، دبیر بیست‌وهشتمین و بیست‌ونهمین جشنواره بین‌المللی فیلم فجر بود. از سال ۱۳۹۰، به‌عنوان مشاور معاون امور سینمایی و سمعی و بصری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، مسئولیت طراحی شهرک سینمایی هشتگرد و مدیریت مؤسسه امور جشنواره‌های سینمایی را بر عهده داشت.

او از سال ۱۳۹۰، جانشین معاونت فرهنگی ستاد کل نیروهای مسلح در موزه بزرگ انقلاب اسلامی و دفاع مقدس شد و به‌عنوان دبیر کارگروه علمی و فرهنگی موزه و ناظر عالی برنامه‌ها و پروژه‌های فرهنگی و هنری فعالیت کرد. همچنین، علاوه بر عضویت و دبیری هیئت‌مدیره موزه انقلاب اسلامی و دفاع مقدس، قائم‌مقام و مشاور عالی مدیرعامل و معاون فرهنگی بنیاد سینمایی فارابی نیز بود. در سال ۱۳۹۳، دبیری بیست‌وهشتمین جشنواره بین‌المللی فیلم‌های کودکان و نوجوانان اصفهان را بر عهده داشت و از سال ۱۳۹۵، مشاور مدیریت شبکه دوم سیما شد.

فعالیت‌های مسعودشاهی همواره در راستای طرح ایده‌های نوین، تأسیس نهادهای فرهنگی و حمایت از هنرمندان برای تولید آثار باکیفیت و اعتلای فرهنگ و هنر بوده است. آخرین ایده او پس از دوران کرونا، تأسیس مجموعه‌ای برای آموزش هنر، همراه با ایجاد زمینه‌ای برای تأمین معیشت جوانان بود. در همین راستا، در سال ۱۳۹۸، مؤسسه فرهنگی “سی صبا” را تأسیس کرد و همچنان پیگیر ایده‌ها و اهداف آرمانی خود برای ارتقای تولید فیلم و آثار هنری با الگوهای جدید و خلاقانه بود

مسعودشاهی در تمام دوران فعالیت خود، هیچ‌گاه از تحقق شعار آرمانی‌اش یعنی “حمایت، هدایت و نظارت” که همواره با تأسیس نهادهای ماندگار و اثرگذار همراه بود، کوتاهی نکرد. مرگ او، ضایعه‌ای برای مدیریت فرهنگی ایران محسوب می‌شود. اما با نگاهی به سند چشم‌انداز ۱۴۰۴، می‌توان گفت؛ سینما و انیمیشن ایران تنها عرصه‌ای است که به تحقق این چشم‌انداز نائل شده است.

یاد و خاطره او را گرامی می‌داریم؛ کسی که با سال‌ها تلاش و فعالیت خالصانه، یادگاری ارزشمند از مدیریت فرهنگی، سینما و انیمیشن ایران به جای گذاشت.

مارپله زاکانی در ری جا مانده

مردم ازار ترین شهردار نیم قرن گذشته تهران عاشق مار پله است.او حالا که مجبور شده میدان ملک8هزارساله ری و24متری را باز کند اسباب بازی هایش را در نیمه جنوبی میدان جا گذاشته و همچنان سد راه مردم است.پسر حسین یخی از سر لجبازی این بازگشایی را نصفه انجام داده و همچنان مار پله خود را در میدان نگه داشته است.به نوچه ها یش هم دستور داده ازو بابت این مردم آزاری 4ساله و بازگشایی اجباری آن تشکر کنند.اگر نبود چوب تر آلیالوی روزنامه نگار دغدغه مند ایران زمین که اهل ری است و پیرو مسیولیت اجتماعی خویش زاکانی را وادار به این کار کرد،نه رام داشتیم و نه لامپ فروشی که شهوت شهرت دارد و این باز گشایی را به نام خود ضیط کرد.ما به همه میگیم شما زدید با این که خوردید…ناجور

اقتضای طبیعت زاکانی مردم آزاریست

گویا قسم خورده است تا اخرین لحظه نگذارد آب خوش از گلوی مردم پایین برود.حالا که مجبور شده میدان ری و24متری را باز کند دوربرگردون چشمه علی از ری به تهران را جمع کرده و مصیبت جدیدی برای مردم ایجاد ساخته.اکنون هم امیدوار شده بعد از اتمام شهرداریش در دولت پستی بگیرد.روزگار وارونه ایست.همانکسی  که نمیخاست بگذارد رییس حمهور شود حالا اورا تحویل میگیرد و فحش رکیک می دهد به ملتی که بدو رای داده اند.کاش پزشکیان این همه تغییر نکند  و مطمین باشد که مغز های زنگ زده گنجشکی وفاق میلی شیوه شان است نه ملی.زاکانی ثابت کرد که بدرد هیچ مدیریتی نمی خورد.او باید دست ازین همه آزار بردارد و با خرمن هایی که درو کرده تا اخر عمر مشغول