خانه وبلاگ صفحه 25

علف های هرز؛ با سینمای مستقل وجین می شود آقای خزاعی

پایگاه خبری تحلیلی نگاتیو:امیر فرض اللهی.چاپ شده در روزنامه اعتماد25دی1400
رییس سازمان سینمایی گفته است به فیلم های مبتذل پروانه نمایش نخواهد داد , و برای سینمای مستقل احترام قایل است .این گفتار را به فال نیک می گیریم ودر این راستا نکاتی را یاداور می شویم.آنچیزی که باعث آبرو و اعتبار سینمای ایران شده است نه فیلمهای سفارشی ست که همه شان دور ریز اموال عمومی ست و تاثیری ماندگار در جامعه ندارد و دل خوش کننده برای عده ای ست و به شدت تاریخ مصرف دار؛ نه جایزه بگیرانی که هیچ دغدغه مندی از جامعه ایران ندارند و تنها با برداشتی ناقص و خیالی از اجتماع،بدنبال موفقیت شخصی اند.حلقه مفقوده سینمای ایران پس از سال1388سینمای مستقل و دغدغه مندی ست که دل در گرو مردم داردبرخاسته از زیست فیلمساز در میان مردم است و هیچ تکلفی در روایت و ارایه واقعیت های زندگی و مشکلات مردم در آن نیست؛ از دل هنرمند برمی خیزد قصه های آنان را روایت می کند مردم را به تامل وا می دارد وبر رفتار مردم و حتا تصمیم گیران تاثیر می گذارد. سینمایی که به دلایل متعدد در دهه نود خورشیدی فقدانش به شدت درک شد و سینماگران دغدغه مند اجتماعی عرصه ای برای مجال در این سپهر شریف و نجیب نداشتند .درشت ترین این دلایل ،شرایط سیاسی بود که در جامعه ایران پس از 88پدید آمد؛ناخودآگاه و خود آگاه شرایط برای ادامه حیات این نوع سینما بسته شد.در واقع این هم خواست حکومت بود هم ترس مدیران ازین نوع سینما.از سویی دیگر بدلیل پر خطر بودن شرایط عدم اطمینان برای بازگشت سرمایه تهیه کنندگان و سرمایه گذاران هم در این موضوع هم دست شدند تا سینمای دغدغه مند، اجتماعی و مستقل در یک دهه گذشته عرصه ای برای تولید و نمایش نداشته باشد و معدود آثاری هم که ساخته شد با توقیف های شدید و عدم دریافت پروانه نمایش و یا اعمال سانسور های فراوان روح اثار را از بین برده و این نوع سینما در محاق اغما رفت.این ظلم و جفا در حالی صورت گرفت که اساسا این نوع سینما ،ماهیت سیاسی نداشت و بیشتر حاصل زیست بدون تکلف و عادی هنرمندان و درک عمیق آنان از معضلات و دغدغه های اجتماع ایرانی است .زیستی که سرشار و توام با زندگی ست و هرگز تعابیر کج فهمی برآن نمی چسبد.اکنون در ایران بیش از یک دهه است که این نسل منقرض شده اند یا به انزوا رفته و در حال تولید زیر زمینی اند یا که در خارج با اثار دو دهه پیش شان در حال عکس انداختن اند.بدون شک اگر ریاست سازمان سینمایی می خواهد ریشه آثار مبتذل را بسوزاند و عرصه اکران را از چنگ این نوع سینمای سطحی که بدنبال ارضای نیازهای آنی مخاطب می دود ، برباید؛ باید که به سینماگران دغدغه مند و دلسوز که آیینه اجتماع هستند مراجعه کند و با اعطای ازادی هایی برای احیای هویت واقعی سینمای اندیشه ورز که هم مخاطب عام را هدف قرار می دهد و هم برای مخاطب داناتر قابل تامل است ،گام های مهمی بر دارد و ازین رفتار هراس نداشته باشد چرا که این رجعت باعث زنده شدن واقعی سینما در ایران شده و به قهر عمومی فراگیر مخاطب با سینما در ایران پایان می دهد.نگاهی به سیاهه توقیفی های بیست سال اخیر سینمای ایران گویا و ناظر بر این سخنان است.آثاری همچون موشو ساخته محمد رضا عالی پیام. پوسته ساخته مصطفی آل احمد ،سبز کوچک بهترین اثر غلامرضا رمضانی .صدسال به این سالها شاهکاری از سامان مقدم.او بهترین اثر رهبر قنبری .هفت پرده بهترین فیلمنامه سعید عقیقی تاکنون و بهترین اثر فرزاد موتمن…اینها مشتی است نمونه خروار که اثار درخور تامل و اگر بخواهیم با فیلم های دهه نود خورشیدی مقایسه کنیم شاهکاری ست که با کج سلیقگی و سلیقه محوری برخی مدیران و اشتباهی گرفته شدن سلیقه آنها با خطوط قرمز ، به محاق توقیف رفته و سینمای اجتماعی را در ایران به قهقرا برده اند.ازین اسامی که بگذریم سی سال خانه نشینی محض فیلمساز نابی همچون فریدون گله و هل دادن عبدالرضا کاهانی محمد شیروانی و مهدی نادری به سوی ساخت فیلم های زیرزمینی یا مجبور شدن برخی برای ادامه حیات با ساخت فیلمهای مبتذل و سطحی خانم یایا …سامورایی در برلین
اینها که نام برده شد هیچکدام اثری سیاسی نبوده و با کوته نظری محض به چاه ویل توقیف رفته است. هیچ کدام ازین آثارنه برای خود مطرح سازی فیلمسازان ساخته شده نه اثاری ضد هستند و اتفاقا تماما از سر دلسوزی و دغدغه مندی ساخته شده و نیت ساخته شدن اینگونه آثار خیر و اصلاحی ست و با ایده مندی قابل توجه و ذوق خاص در کارگردانی ساخته شده و رفع توقیف شان باعث آشتی فراگیر مردم با سینما در ایران می شود.صد البته اینها همه اثار توقیفی دو دهه اخیر نیست و به این اسامی اثار دیگری هم میتوان اضافه کرد که اثاری شاخص است .بلاهایی که سر محسن امیر یوسفی برای آشغال های دوست داشتنی امد وصف ناشدنی ست.اومگر در این اثر چه چیزی را روایت کرده که شایسته اینگونه بی مهری باشد؟غیر ازینکه با یک نگاه ملی؛ خانواده ای را نشان داده که تکثر افکار و رویکرد دارند و تمثالی از یک کشور و تفاوت هاست و پیام دوستی، تحمل و مدارا دارد؟آیا این فیلم که نگاه ملی دارد شایسته معرفی به دنیاست یا کارهایی که بی هویت و پر از تعلیق هرمنوتیک است و فهم مخاطب را به هیچ می انگارد؟ گاهی باید برای قضاوت و تحلیل درست و دوری از بی انصافی از نمای بزرگ و درشت یک اثر هنری را نگریست.فردی که متولی سینمای کشور است اگر مثل یک پدر واقعی به انصاف و عدالت رفتار نکند هویت خودش را زیر سوال می برد.در ادوار مختلف مدیریت های سینما، آسیب های این افت را دیده ایم
صبر می کنیم تا ببینیم رییس جدید سینمای ایران چقدر به حرف هایش پا بند است و سینما در دوران مدیریت خزاعی در کدام گونه ها ادامه می یابد و چقدر سینمای نجیب مستقل اجازه می یابد که تجدید حیات داشته باشد و شاخه های بی برگی ابتذال در سینما را بخشکاند.حوصله می کنیم تا ببینیم آیا ابتذال در سینما کمرنگ می شود و به سینماگران مستقل چقدر اجازه و فرصت داده می شود که آثار قابل تامل بسازند و آیینه اجتماع ایرانی شوند و سینمای ایران را از کویر بی انتهای ابتذال نجات دهند.

#امیرفرض اللهی

#علف های هرز؛ با سینمای مستقل وجین می شود آقای خزاعی

#پایگاه خبری تحلیلی نگاتیو

#https://www.etemadnewspaper.ir/fa/main/detail/179654/%D8%B9%D9%84%D9%81%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%D9%8A-%D9%87%D8%B1%D8%B2%D8%9B-%D8%A8%D8%A7-%D8%B3%D9%8A%D9%86%D9%85%D8%A7%D9%8A-%D9%85%D8%B3%D8%AA%D9%82%D9%84-%D9%88%D8%AC%D9%8A%D9%86-%D9%85%D9%8A%E2%80%8C%D8%B4%D9%88%D8%AF

لادن خاقانی تراژیک پر کشید

پایگاه خبری تحلیلی نگاتیو: لادن خاقانی روزنامه نگار منتقدی که بالغ بر بیست سال به این شغل مشغول بودجمعه شب مظلومانه پر کشید.او در سالیانی وارد مطبوعات شد که برای تثبیت ؛ مطالعه، ذوق و کوشش وافر لازم بود او که در چهل و پنج سالگی بر اثر عوارض ناشی از دز سوم اش واکسن ایران کوبا در گذشت پیش ازین در دو دز قبلی واکسیناسیون سینو فارم زده بود.امنیت  پایین  واکسن های نامبرده و اختلال در تعویض واکسن در دز سوم و عدم تذکر پزشکی در این خصوص از عوامل اصلی این مرگ نابهنگام بود.لادن خاقانی تا پیش از تزریق دز سوم در سلامت کامل بود و هیچگونه بیماری زمینه ای یا مشکل جسمانی نداشت.مرگ وی در واقع بر اثر اشتباه پزشکی واقع شد و می شد  با یک تشخبص صحیح جلوی این مرگ تراژیک را گرفت و جوانی پویا و دغدغه مند را در میان جامعه فرهنگی ایران نگه داشت .قبل از اینکه وی توسط خانواده به بیمارستان برسد بر اثر پارگی رگ های مغر و سکته مغزی لادن خاقانی از دنیا رفته بود.آخرین نقد لادن خاقانی در نگاتیو بر فیلم قهرمان نوشته شده بود و در سالیان اخیر با مجله چاپی سیاه سفید و پایگاه خبری تحلیلی نگاتیو همکاری مستمر داشت.شایسته است که وزارت بهداشت در این خصوص توضیحاتی بدهد و جلوی اشتباهات اینچنینی را بگیرد تا بیش ازین سرمایه های اجتماعی فرهنگی از دست نرود

#لادن خاقانی

#مرگ تراژیک

#خطای پزشکی

پابندهای آهنی یك شاعر/ عذرا فراهانی

پایگاه خبری تحلیلی نگاتیو: دنیای قلم -در روزگار عجیبی به سر می‌بریم مخصوصا این روزها در ایران. دیروز خبر رسید «بكتاش آبتین» شاعر، نویسنده و فیلمساز چشم‌هایش را بر این دنیای هولناك بست و رفت. همین اواخر، بكتاش را با غل و زنجیر به بیمارستان بردند. پاهایش را با زنجیرهای آهنی بر دو طرف تخت بستند.  من زنجیر به پاهای زیادی را در سال‌های متمادی در دادگستری دیده‌ام. پشت در دادگاه و در انتظار نوبت رسیدگی. داخل دادگاه مقابل قضات دادگستری و در حال دفاع از قتل یا قتل‌هایی كه انجام داده بودند. آنها گاهی از شرم سرشان پایین بود و می‌گفتند، نتوانستیم خود را كنترل كنیم. گاهی می‌گفتند: جنون آنی داریم. گاه هم جنون دائم.  متهمان دیگری را هم دیده‌ام كه با پابند آهنی پس از خروج از دادگاه همچنان خانواده‌های شاكیان یا مقتولان را تهدید می‌كردند.  آنها كسانی بودند كه می‌دانستند مجازات‌شان اعدام است. سارقان زیادی را هم دیده‌ام كه آنها را با پابند به دادگاه می‌آوردند. سارقانی با ده‌ها فقره سرقت، كیف‌قاپی و…  البته معتادان درب و داغونی كه لق‌لق‌كنان با آن پابندهای آهنی سنگین از اتوبوس‌های زندان پیاده می‌شدند تا به دادگاه بیایند. آدم‌های زیاد دیگری را در دوران كار خبری در دادگاه‌ها دیده‌ام كه متهمان دانه‌درشت در پرونده‌های اقتصادی بودند. از نوع پرونده‌های «اختلال در نظام اقتصادی كشور» كه برخی از آنها از درهای پشتی وارد می‌شدند و پس از خاتمه دادگاه از همان‌جا خارج می‌شدند. نه لباس زندان به تن داشتند و نه پابند آهنی. سریع می‌آمدند و سریع می‌رفتند. با پرونده‌هایی همیشه مفتوح و شاید پرونده‌هایی مختومه. من بكتاش آبتین را هم دیدم. وقتی پاهایش در پابند آهنی بزرگ و قطوری اسیر شده بود. حتی وقتی یك سر پابندهای او به تختی در بیمارستان بسته شده بود را دیدم. من بكتاش آبتین را دیدم كه با پابندهای آهنی، به‌راحتی روی تخت بیمارستان خوابیده بود و داشت كتاب می‌خواند.
https://donyayeghalam.ir/content/234221/پابندهای-آهنی-یك-شاعر

ایرج به عرصه آواز بازگشت

پایگاه خبری تحلیلی نگاتیو: «سرحال» با صدای استاد «ایرج »همزمان با زادروزش منتشر شد
تک آهنگ «سرحال» جدیدترین آهنگ استاد ایرج خواجه امیری با آهنگسازی بهنام خدارحمی منتشر شد و درحالی در دسترس علاقه مندان قرار گرفت که پاسخی برای آن دسته از کج‌سلیقگانی است که برای هنر سن و سال قائلند.«سرحال» با صدای حسین خواجه امیری (ایرج) یک قطعه ی ارکسترال است که تنظیم آن نیز برای ارکسترتوسط بهنام خدارحمی انجام شده است. این قطعه امضای هنرمندی است که برای ماندگاری صدای خاطره‌انگیزش پایانی و انقضایی نیست و بر این باور است که هنرمند تا زمانی که زنده است ومخاطبش طلب می‌کند، لبریز از هنر خواهد ماند.
مهیار فیروز بخت (ویلن سلو)،کوشا صرافی گهر، علی جعفری، امیر فیروز بخت، سینا جهان آبادی(ویلن) پیام طونی و کوشا صرافی گهر (ویولا)، کریم قربانی و داوود منادی( ویلنسل)عادل اصغرزاده(کنترباس)، حسین میرزایی(هورن)، حسین شریفی(ترومبون)، حسن فراهانی(ترومپت)، بهنام خدارحمی(پیانو)، محمد دلنوازی(بربط)،
محمدرضا محمدی (قانون)، امید امیری (تار)، فرزاد قیصری پور(تیمپانی)، مژگان محسنی(مثلث)،
بهراد بیات(زنبورک) و بابک خواجه نوری(تنبک و دایره) نوازندگی این قطعه ی تمام آکوستیک و ارکسترال را بر عهده داشته اند.
سرحال در شرکت بین المللی «صدای دنیای هنر» تهیه و تولید شده وامیراحسان فدایی و محمد بکرانی مدیران اجرایی این
پروژه ارکسترال بوده اند.حسین خواجه‌امیری روز ۱۱ دی ۱۳۱۱ متولد شد. وی با نام ایرج شناخته می‌شود و با لقب «پهلوان آواز» در میان هوادارانش مشهور است.«سرحال» بار دیگر ثابت کرد صدای جاودانه‌ی این خواننده، تا ابد ماندگار خواهد بود.
#ایرج به عرصه آواز بازگشت

#پایگاه خبری تحلیلی نگاتیو

فرهنگ سرای طغرل چرا خاک می خورد؟

پایگاه خبری تحلیلی نگاتیو: فرهنگ سرای طغرل که در نیمه اول سال 1400با هزینه چند ده میلیاردی افتتاح شد هنوز فعال نیست و در حال خاک خوردن است.این در حالیست که سالهاست اهالی جنوب شهر و ملک ری از کمبود فضاهای فرهنگی و اجتماعی بسیار آسیب می بیند و وجود فضاهای فرهنگی به عنوان محملی برای اشنایی و شناخت عمیق تر فرهنگ برای نوجوانان و جوانان در سرنوشت و اینده انها بسیار موثر است و با فعال شدن اینگونه موقعیت های فرهنگی پاتوقی برای عامه مردم و کاهش معضلات اجتماعی فراهم می آید.این فرهنگ سرا که جنب برج طغرل در مساحت وسیعی ساخته و افتتاح شده هیچ گونه فعالیتی ندارد و اقای زاکانی اگر از انتصاباتش رها شده به فکر فعال کردن این فضای اجتماعی فرهنگی باشد.برگزاری دوره های اموزشی هنرهای هفت گانه و فعال شدن سالن های نمایش فیلم و تاتر این مجموعه ی تواند در پویایی و نشاط اجتماعی عمومی بسیار موثر باشد.                                                                                                                                                                                                 

#پایگاه خبری تحلیلی نگاتیو

#فرهنگ سرای طغرل

#ملک ری

#کمبود فضای فرهنگی اجتماعی

#جنوب شهر

#زاکانی

تمدن زخم برگزار شد

پایگاه خبری تحلیلی نگاتیو: نمایشگاه هنر مفهومی تجربی سمیرا محمد قلی با استقبال مردمی و حضور هنرمندان برگزار و به پایان رسید.تمدن زخم عنوان دومین نمایشگاه این هنرمند تجربه گرا ست که طی هفته گذشته در خانه هنرمندان برگزار شد.این هنرمند عرصه هنرهای تجسمی در این نمایشگاه 12 چاقو ی بزرگ با مفاهیم و عنوان های مفهومی در شکلی که واژه ها را در میان این چاقوها تراشیده بود به نمایش گذاشته بود و البته خانه هنرمندان جلوی فروش این اثار را گرفته بود و شرایط غیر ممکنی برای فروش اثار از سوی مخاطبان وی پدید اورده بود.عبارت های مانند پدر مادر خانواده و… در این نمایشگاه تجربه گرا بر روی چاقو  تراشیده شده بود و به لحاظ مفهومی و فرم در شکلی پیشرو به مخاطب عرضه شده بود.محمد جواد حق شناس پرویز براتی و شماری از روزنامه نگاران عرصه هنر از جمله بازدید کنندگان این نمایشگاه بودند

واکنش کانون کارگردانان/وزارت ارشاد را از دکتر صالحی تحویل گرفتید نه آقای پهلبد!

پایگاه خبری تحلیلی نگاتیو :  واکنش کانون کارگردانان به بازبینی مجدد فیلم ها و کنار گذاشتن “قاتل و وحشی” از جشنواره فجر:
وزارت ارشاد را از دکتر صالحی تحویل گرفتید نه آقای پهلبد! / سینماگران حاضر در هیات انتخاب به عدم نمایش “قاتل و وحشی” اعتراض کنند

بعد از گذشت دو سال سخت کرونائی، دلخوش بودیم به رونق نسبی اکران سینماها و بازگشت مردم به سالن های سینما که مقدمه تولید بیشتر در حوزه سینما خواهد شد ولی دو خبر ناخوشایند مبنی بر بازبینی مجدد فیلم های دارای مجوز و نیز توقیف فیلم های متقاضی حضور در جشنواره فجر، نشان داد که نظرات چند عضو شوراهای ساخت و نمایش شخصی نبوده و به ظاهر دستورالعمل جدید وزارت ارشاد در خصوص سینما است!
کانون کارگردانان ممانعت از اکران فیلم مجوزدار “چپ راست” به کارگردانی آقای حامد محمدی را باعث ضربه به اعتماد عمومی در سینمای ایران می داند و خواستار رفع مشکل این فیلم و تعیین تکلیف هر چه سریعتر آن است. اگر مشکل در بدنه وزارت ارشاد یا نهادهای خارج از سینماست لازم است هر چه زودتر اطلاع رسانی شده و با کارگردان و تهیه کننده فیلم که آمادگی مذاکره در این زمینه را دارند جلسه فوری گذاشته شود تا از زیان بیشتر در عدم اکران این فیلم جلوگیری شود.
همچنین امیدواریم اخبار شنیده شده در مورد بازبینی مجدد دیگر فیلم های دارای پروانه نمایش و سختگیری زیاده از حد در پروانه نمایش و انتخاب فیلم های جشنواره فجر صحت نداشته باشد چون این به منزله اعتقاد نداشتن مدیران سینمائی به قانون جاری حوزه فرهنگ و هنر کشور در سال های اخیر است. لازم به ذکر است مدیران فرهنگی وزارت ارشاد دولت آقای رئیسی، این وزارتخانه را از دولت آقای روحانی و وزیر قبلی ارشاد، جناب آقای دکتر صالحی تحویل گرفتند نه از حکومت شاهنشاهی و وزیر فرهنگ آن زمان جناب آقای پهلبد! پس نیاز به این همه هیجان و انقلابی گری افراطی نیست.
همچنین از چهلمین جشنواره فیلم فجر نیز خبر ناخوشایندی رسید و آن کنار گذاشته شدن مجدد فیلم «قاتل و وحشی» به کارگردانی و تهیه کنندگی آقای حمید نعمت الله است. این فیلم در سال 98 به علت اختلاف سرمایه گذار و تهیه کننده از جشنواره کنار گذاشته شد و “هیچ فرم بازبینی و رای گیری هیات انتخاب در مورد این فیلم” وجود ندارد و به همین دلیل این فیلم توانست سال 99 هم متقاضی حضور در جشنواره شود ولی به علت ممیزی به هیات انتخاب نشان داده نشد.
کانون کارگردانان سینمای ایران کنار گذاشتن غیرقانونی فیلم “قاتل و وحشی” از جشنواره فیلم فجر را محکوم می‌کند و خواستار نمایش این فیلم برای هیات انتخاب است. بدیهی است نظر هیات محترم انتخاب فصل الخطاب است.
همچنین از دو کارگردان مطرح و دو سینماگر شناخته شده حاضر در هیات انتخاب، انتظار می رود با اصرار بر دیدن و بررسی فیلم «قاتل و وحشی» و دیگر فیلم هائی که گرفتار ممیزی جشنواره شده اند باعث بررسی آنها توسط این هیات شوند تا خود را ناخواسته شریک توقیف فیلم های چهلمین جشنواره فیلم فجر نکنند.
نمایش “قاتل و وحشی” در بخش مسابقه جشنواره فجر یا حتی خارج از مسابقه می تواند نشان دهد که دولت جدید قصد ندارد با ادبیات توقیف سخن بگوید و قضاوت سینمائی را به مردم و منتقدین می سپارد.
آقای حمید نعمت الله مثل دیگر اعضای کانون کارگردانان سینما از سرمایه های سینمای کشور است و توقیف فیلم “قاتل و وحشی” که مخاطبین زیادی در انتظار دیدن آن هستند، کمک غیرمستقیم به رونق سینمای مبتذلی است که آقای خزاعی در ابتدای مدیریت خود آن را نکوهش کردند.
امیدواریم با درایت مدیران سینمائی اولین جشنواره فیلم فجر دولت جدید به فرصتی برای توقیف فیلم های سینمائی تبدیل نشود و محلی برای نمایش همه فیلم های سینمائی با دیدگاه ها و سلایق متفاوت باشد.
شورای مرکزی کانون کارگردانان سینمای ایران

چهارسو ناامنه؛ماهیت فرهنگی برگزاری جشنواره را ندارد

صنعت پاساژسازی به بهانه ایجاد سالن نمایش در طبقه اخر در یک دهه اخیر انچنان گرم شده که توجه انبوه سازان را به جهت برخورداری از  مزایای مالی مراکز فرهنگی به خود جلب کرده است در میان انبوه پاساژهایی که بدین بهانه ساخته شده یکی اش چهارسوست.اینگونه مراکز به جهت ماهیت اصلیشان که تجاری است و فرهنگ بهانه ای ست برای ایجاد آن،معمولا ماهیت فرهنگی به خود نمی گیرد چرا که اساسا کسب منفعت به معنی تجاری و حتا سوداگری در آن چهره بارزتری دارد پس افرادی که در اینگونه مراکز به کار گرفته می شوند لزوما ماهیت فرهنگی ندارند چرا که هدف اصلی چیز دیگری ست و سالن نمایش دکوری برای سوداگری در طبقات تجاری محسوب می شود.در این راستا برخی ازین پاساژها به جهت اینکه در موقعیت جغرافیایی مناسبی قرار گرفته و دسترسی به وسایل نقلیه همگانی در اطراف آنها زیاد است مورد مراجعه مدیران برای برگزاری جشنواره ها قرار می گیرد.معمول این است که اولین جشنواره ای که طرف قرارداد اینگونه مراکز قرار گیرد راه را برای سایر جشنواره ها هموار می کند بدون آنکه در نظرگرفته شود که آن مجتمع تجاری چقدر به لحاظ فرهنگی قابلیت برگزاری یک جشنواره هنری را دارد یا نه…نکته انجاست که مدیران معمولا به زرق و برق آن مرکز توجه می کنند که دهن پرکن باشد و در بیلان کاریشان برجسته جلوه کند.  چهارسو که در کنار علاالدین در مرکز  تهران است یکی ازین مراکز ی ست که بواسطه یک روزنامه نگار سابق مرکز برگزاری جشنواره ها شده است مشکلات این مرکز آنچنان فراوان است که ماهیت غیرفرهنگی آن را برجسته می سازد

اول اینکه در محدوده طرح ترافیک است و مراجعه هنرمندان از نقاط مختلف شهر با وسیله شخصی را دچار مشکل می سازد و هنرمندان مجبور می شوند پس از اتمام ساعت طرح ترافیک درمیان ترافیک شدید ناشی از اتمام این محدودیت ساعاتی را در ترافیک به سر ببرند تا به این مرکز برسند و این باعث می شود تماشای بسیار از اثار را از دست بدهند و برای اینکه در برگشت به ترافیک نخورند تا نیمه شب در آن باقی بمانند

دوم انکه به سبب ماهیت تجاری این مرکز و پاساژ مجاور آن علاالدین و وجود برندهای معروف پر سرقت ترین مرکز پایتخت است و در سالیان گذشته دوربین، کیف و وسایل شخصی بسیاری از هنرمندان و اهالی رسانه در رفت وامد به این مرکز  در محیط بیرونی اینجا مورد دستبرد قرار گرفته و حتا از جانب سارقان اسیب های بدنی نیز بدانها وارد شده که در بسیاری از موارد غیرقابل جبران بوده است

سوم آنکه رستورانهای این مرکزکه در طبقه پنجم واقع شده چونکه کرایه های سنگینی باید به صاحبان و مدیران پاساژ  پرداخت کنند قیمت های خوراکی هایشان دو تا سه برابر قیمت نهارشام در آن منطقه است به طوریکه مراجعین این مرکز اگر کمی همت کنند و چندصدمتر ی اطراف این پاساژ بروند می توانند خوراک مورد نظرشان را با یک سوم قیمت در ابتدا میانه و انتهای خیابان سی تیر با کیفیتی بهتر خرید کنند

چهارم انکه برخی از پرسنل حفاظتی این مرکز از انجا که ماهیت شخصیتی اهالی هنر و رسانه را نمی دانند و اداب معاشرت با قشر فرهیخته جامعه را بلد نیستند در سکانس های مختلف برخوردهای غیر معقولی داشته و دارند و این رفتارها هرساله با وجود تذکرها بیشتر و بیشتر می شوند.مثلا اگر به این مرکز مراجعه کردید و پس از پارک وسیله نقلیه تان در بازگشت به خانه دیدید بنزین وسیله شما تخلیه شده یا لاستیکش پنچر شده تعجب نکنید.اتفاقی که در جشنواره سینما حقیقت امسال رخ داد و مدیران این مرکز به جای پاسخگویی و پذیرش مسولانه این رفتارها از جانب برخی متصدیان هتاک و بی نزاکت سعی در ماست مالی اصل اتفاق رخ داده کردند.از جمله این هتاکان افرادی با نام میم جباری و سین بختیاری ست  که کار کردن در این مرکز را با گود عربها  اشتباه گرفته اند و هرساله رفتارهاری گستاخانه ای با اهالی رسانه و فرهنگ دارند و هرچقدر که با شکیبایی این قشر فرهیخته مواجه می شوند جری تر و وقیحانه تر رفتار می کنند تا جاییکه از رکیک ترین کلمات استفاده می کنند و این وقاحت را برای خود امتیاز تلقی می کنند

اینها تنها نمونه ای از دلایل برای عدم وجود شرایط مناسب برای برگزاری جشنواره های هنری در اینگونه مراکز است وامیدواریم مدیران عرصه فرهنگ با تامل در نکات یاد شده در تصمیم گیری های بعدی شان تجدید نظر کنند و مراکزی را برای برگزاری جشنواره های فرهنگی انتخاب کنند که واقعا پتانسیل فرهنگی لازمه را داشته باشد و برای فرهیختگان عرصه فرهنگ احترام واقعی قایل شوند.

 

“کینه بانوی سالخورده”/رضا خسروزاد

پایگاه خبری تحلیلی نگاتیو: “بی‌همه‌چیز”“روستایی در جغرافیایی نامعلوم که مردمش گرفتاری‌ها و مشکلات فراوانی دارند، انتظار ورود لی‌لی خانم مشکل‌گشا را می‌کشند. کدخدا و دهیار و دکتر و استوار و بقیه اهالی تلاش می‌کنند تا نظر مساعد لی‌لی خانم را جلب کنند، اما بین امیر و لی‌لی مسایلی در گذشته اتفاق افتاده که ماجرا و درگیری‌ زیادی را با قصدِ انتقام لی‌لی به همراه می‌آورد…”این روزها در سینمای ایران معدود فیلم‌هایی هستند که می‌توانند مخاطبشان را با لذتی همراه سازند که در حین تماشای فیلم بخواهد به همراهش بگوید چه خوب و حساب شده کار شده و به این یا آن اِلِمان توجه کن. “بی‌همه‌چیز” از همین دست فیلمهاست که علاوه بر لذت بردن از تماشای فیلم و همراهی با داستان و شخصیت‌ها، نیاز می‌بینی تا در مورد حال و هوای حاکم در همان ابتدای فیلم، با همراهت حرف بزنی و گفتگو کنی. فیلم با تلاش و مصائب اهالی برای استقبال از ورود لی‌لی خانم شروع می‌شود و از همان شروع با شخصیت‌های فرعی فراوان و به‌طبع خرده‌داستان‌های موازی در کنار تمرکز بر شخصیت امیر و در ادامه حضور پر رنگِ لیلی تلاش در ایجاد درگیری حسی‌-عاطفی با تکیه بر برانگیختن کنجکاوی تماشاگر دارد که در این راه البته به خوبی موفق است.
فضاسازی و بازی‌های خوب و شخصیت‌پردازی‌های قوی به همراه فیلمنامه‌ای جذاب، فیلمی درخور توجه را رقم زده‌اند. فیلمنامه البته، اقتباسی از نمایشنامه‌ی “ملاقات بانوی سالخورده” است که به شدت آداپته شده تا جایی که فقط اشتراک موضوعی و ایده اولیه را با نمایشنامه‌ی دورنمات حفظ کرده است. این بازآفرینی و پردازشِ روایی قصه و شخصیت‌‌پردازی‌های قوام یافته در کنار کارگردانی هوشمندانه، فیلم را تماشایی و درگیرکننده ساخته است. پربازیگری اثر و بازی‌های خوب و گاها درخشان و پُرتحرکی میزانسن‌ها در کنار فیلم‌برداری خوب، تماشاگر را جذب و درگیر و همراه می‌سازد. تنها ضعف فیلم شاید تطویل بعضی از سکانس‌ها باشد که ریتم فیلم را می‌اندازد و گاه بیش از نیاز درامِ صحنه، سبب تطویل سکانس می‌شود. همچنین با پیشرفت قصه و شناخت شخصیت‌های داستان انتظار می‌رود تا تماشاگر با چرایی و دلایل متقاعدکننده‌ای همراه شود تا با انگیزه و عمل و پی‌آمدِ ناشی از عمل گذشته‌ی شخصیت‌ها بخصوص لی‌لی و امیر، دقیق‌تر و عمیق‌تر همراه شود که این رنگ‌آمیزی عاطفی نسبتا کامل صورت نمی‌پذیرد و تلخی کینه‌ی بانوی سالخورده ملموس و منتقل نمی‌شود.
طراحی دکور و لباس و صحنه آرایی اما کاملا چشمگیر و در خدمت اثر بوده بطوری‌که انسجام کامل در جزئیات، شما را ترغیب به تماشای پرلذت فیلم می‌کند. بازی بسیار خوب هدیه تهرانی و پرویز پرستویی در کنار سایر نقش‌های مکمل که در کاراکترهایشان جا افتاده‌اند فضایی ملموس و قابل باور ساخته که تماشاگر را درگیر قصه‌ی نسبتا جذابش کرده و تا انتها با خود همراه می‌برد.
بیشترین بار غنای فیلم را علاوه بر بازی‌ بسیار خوب و درونی هدیه تهرانی، طراحی صحنه و لباس و فضاسازی پر تحرکِ میزانسن‌های بازیگران و دوربین به دوش می‌کشد که اگر فیلم‌بین حرفه‌ای باشید از پرکاری صحنه‌ها و قوام‌یافتگی فضاسازی و ریتم و تمپوی سکانس‌ها لذت خواهید برد.
رمز و راز و وهم‌آلودگی عاشقانه‌ی فیلم و کشف ضمنی رابطه‌ی گذشته‌ی لی‌لی و امیر و طرح و توطئه‌ی داستانی با همزمانی بسطِ شناختِ لایه‌های احساسی-درونی و متناقض شخصیت‌های اصلی، تماشاگر را مجاب به خوش‌آیند نسبی و رضایتش از تماشای فیلم می‌کند. بازی‌های فرعی نیز به شدت پردازش و رنگ‌آمیزی احساسی شده و البته گاهی با پررنگی رگه‌های کمیک و طنز، تلاش بر برآورد سلیقه جمعی مخاطبش دارد که البته نمی‌توان گفت موفق نبوده است. فضاسازی، ریتم و حرکت‌ها و میزانسن‌های دوربین بخصوص در یکسوم ابتدایی فیلم، نشان از زحمت و مرارت بالا در برداشت‌های پلان‌سکانسی دارد که نیازمند هماهنگی بالا و داشتن اکیپی هوشمند و برنامه‌پذیر است و مُهری بر تایید و تشویقِ تسلطِ بر کارگردانی نزد سازنده‌ی اثر است.
شخصا اذعان میکنم آنچه در بخش ابتدایی فیلم اتفاق می‌افتد از هر لحاظ از تمام فیلم یک سر و گردن بالاتر است و کاش همین دقت‌نظر و وسواس و حساسیت کارگردان در قوام‌یافتگی موقعیت‌های دراماتیکِ داستانِ فیلم و چرایی کنش و واکنش‌های شخصیت‌های اصلی و فرعی تا انتها ادامه می‌یافت.

حوزه هنری مروج فحاشی،عرق خوری و سیگارکشی/سیدرضا اورنگ

پایگاه خبری تحلیلی نگاتیو :«آتابای» از فیلم های ضعیف ایرانی است که نه فیلمنامه منسجمی دارد و نه کارگردانی مناسبی.
داستان فیلم بسیار پراکنده و مغشوش است.چنان ضعیف است که به هیچ وجه در حد و اندازه نقد کردن نیست.
اصلا چه لزومی دارد وقتی داستان فیلم در یکی از روستاهای آذری زبان ایران می گذرد،بساط عرق خوری پهن کرد و مسابقه سیگار کشی گذاشت؟
معلوم نیست «آتابای» در آذربایجان ایران ساخته شده یا یکی از روستاهای کشور ترکیه؟!
بازیگر اول فیلم هم که از قضا نویسنده این فیلمنامه مغشوش است،به جای بازی کردن یا فحش می دهد یا داد و بیداد بیهوده راه می اندازد، این هم شد بازی؟!
موسسه پخش بهمن‌ سبز (وابسته به حوزه هنری) که به بهانه واهی برخی از فیلم ها را از روی پرده سینماهای خود پایین کشیده،چگونه مسوولیت پخش چنین فیلم مغشوشی که مروج فحاشی،عرق خوری و سیگارکشی است را بر عهده گرفته؟
آن فیلم ها چه ایرادی داشتند که از روی پرده پایین کشیدید و «آتابای» چه حسنی دارد که آن را بالا برده اید؟!
معلوم نیست مدیران حوزه و بهمن سبز خواب نما شده اند یا ما!

#ملانصرالدین

#آتابای

#حوزه هنری