ایرج افشارها

 

سید محمد بهشتی

 

 

آخر مرداد ۱۳۸۶ و در آن روزهای ملالت‌باری که در پی فوت غافلگیرکننده آقای دکتر باقر آیت‌الله زاده شیرازی سپری می‌کردیم، برای بزرگداشت او مجلس یادبود کوچکی در محل دانشنامه معماری و شهرسازی ایرانشهر برگزار کرده بودیم. زیرا دکتر شیرازی در عرصه میراث فرهنگی ایران یکی از عاشقان و مخلصان کاربلد بود که ابنیه بسیاری را نجات بخشیده است اما فراتر از آن او در عرصه پژوهش و مطالعات معماری ایران بسیار توانا و دانا بود.

جوانانی که در آن محفل بودند با حسرت از فقدان این مرد عزیز و بی‌جانشین سخن می‌گفتند. خوب به یاد دارم که یکی از آنها گفت با فوت دکتر شیرازی دیگر افراد معدودی در عرصه مطالعات فرهنگی ایران باقی مانده‌اند مثل آقای ایرج افشار. من از طرفی نزد خود این همه قدردانی جوانان نسبت به ستاره‌های آسمان  ایران‌پژوهی را می‌ستودم و از طرف دیگر می‌خواستم به آنان بفهمانم که جای خالی دکتر شیرازی‌ها را شما پر خواهید کرد. اما مولانا نبود تا برایش «سخن کشتی و معنا همچون دریا    درآ زودتر تا کشتی برانم». هرچه می‌گفتم خود شما شیرازی و افشار آینده هستید، تیرم به هدف نمی‌خورد و مقصودم به تعارف برداشت می‌شد.

متأسفانه اندکی بعد ایرج افشار نیز از میان ما رفت. روزی در یکی از بزرگداشت‌های آن مرحوم یکی از سخنرانان که خود شاگرد افشار بود، مطلبی گفت در مورد تکثر و تعدد آثار استادش. اگر درست به خاطر بیاورم حرف او این بود که مرحوم افشار طی دوران فعالیتش از سال ۱۳۲۹ تا ۱۳۸۹ به طور متوسط سالی سه و نیم کتاب را به پژوهشگران تقدیم کرده است. اما پس از فوت او و طی پنج سال اخیر این آمار به سالی پنج کتاب افزایش یافته است. به عبارتی ایرج افشار پس از وفاتش حتی پرکارتر از زمانی بوده که خود قلم به دست داشت و کار می‌کرد. یعنی برای من که از نزدیک مرحوم افشار را نمی‌شناختم و مراوده چهره به چهره با ایشان نداشتم، ایرج افشار هنوز زنده است با سرحالی و دلخوشی مشغول کار است. این نیز ممکن نیست مگر به همت همین جوانانی که در فراغ استاد خود حسرت می‌خورند که افشار هم رفت و هیچ کس نماند اما در واقع به او تأسی جسته‌اند و صدها نمونه از او را تکثیر کرده‌اند.

حال توصیه من به این پیروان کوشا این است: ایرج افشار در بستری شروع به کار کرد که توجه به میراث مکتوب ایران‌زمین به فارغ‌التحصیلان دانشکده ادبیات منحصر بود، و آنان نیز غالباً از منظر ساختار و شکل به این میراث توجه داشتند. کمتر کسی پیدا می‌شد که به محتوای متون دقت کند و دلالت‌های تاریخی و فرهنگی آن را آشکار سازد. ایرج افشار از جمله معدود استثنائات بر آن جریان بود که خوشبختانه بر اثر پر کاری او، اثراتی قابل توجه برجای گذاشت. بر جوانان این زمانه است که به تأثی از او با دانش روز و تخصص‌های گوناگون دوباره به سراغ مخازن کتابخانه‌های ما بروند، و دانایی پنهان در لابلای خطوط متون برجای مانده از نیاکانمان را دقیق و موشکافانه واکاوی کنند تا ابعاد فراموش شده فرهنگ ایرانی دوباره به خاطره‌ها آورده شود. بدین ترتیب روح شیرازی‌ها و افشارها نیز در آرامش به سر خواهد برد. چراکه خیال آسوده دارند که جانشینان بهتر از خود را پرورش داده‌اند.