لادن خاقانی
ایا ساخت پرتره از چهره های شاخص و مشاهیر تاریخ و سیاست جنون تاریخی می خواهد ؟ ایا نیاز ابتدایی برای شروع به کار اراده ای مبتنی بر علاقه مندی است ؟
عده ای از صاحب نظران رسانه و سینما نبود پژوهش گری و اطلاعات کافی درباره مفاخر را دلیل فقر سینمای مستند میدانند. و عده ای کمرنگ یا بیرنگ بودن حمایت های دولتی را مسبب اصلی میدانند . گره کور این ماجرا کجاست؟
پرتره نگاری نوعی از فیلمسازی است که به لحاظ ثبت و توصیف یک فصل یا تمامی زندگی و فعالیت های یک نفر با فیلم زندگی نامه ای نسبت دارد اگر چه می تواند تماما مبتنی بر زندگینامه نباشد. بعبارتی پرتره نگار همانند یک نقاش یا عکاس می کوشد تا تصویری از شخص موردنظرش فراهم آورد که همانند اوست.وی برای ثبت اثرش سینما را بعنوان مدیوم برمی گزیند.
حال سوال اینجاست به طور اخص در مورد چهره ای مانند مصدق با وجود منابع فراوانی که تاریخ علوم سیاسی در اختیار فیلمسازان پرتره نگار قرار می دهد چه موانعی وجود دارد که مستندسازان را از فعالیت در این حوزه دورنگه می دارد؟ این پرونده جفای مستند بر مصدق در پی پاسخ دادن به این چرایی هاست.
سرانجام روزی مجبور هستیم به کودتای 28 مرداد آنگونه بپردازیم که بوده و نه آنگونه که دوست داریم فکر کنیم. از نظر من مصدق یکی از شریفترین، ملیترین ومتدینترین رجال سیاسی دویست سال اخیر در ایران است.
صادق زیباکلام
چرا تصویر مصدق در پرترهنگاری مستندسازان ایرانی طی شصت سال گذشته کمتر دیده میشود؟ آیا تمامی آنچه درباره صنعت ملی شدن نفت در ایران باید بدانیم به تصویر کشیده شده است؟ مصدق بهعنوان نخست وزیر و یکی از تاثیر گذارترین رجال سیاسی دهه سی در تاریخ سیاسی پیش از انقلاب چه نقشی ایفا کرده است؟
لازم به نظر میرسد برای بازگشایی این پرونده به فرهنگ شناخت عناصر سینمایی رجوع کنیم و بار دیگر از «مستند» به عنوان یک گونه از اثر سینمایی تعریفی مکتوب داشته باشیم. مستند را ((گزارش و تفسیر خلاق واقعیت یا روشی برای خلق واقعیت می نامند که در آن بازیگر- اصلی- و صحنه- اصلی_ نسبت به برابرهای خیالی شان در شرح دنیایی که به مخاطبان معرفی می کنند راهنمایان بهتری هستند)).
این راهنمایی کجا به کار می آید؟ بدیهی است برای آن دسته از مخاطبان یک اثر که امکان دریافت تمامی منابع و اطلاعات مورد نیاز در مورد سوژه مطروحه را ندارند وبیشتر به واسطه روایات شفاهی که از نقل قول دیگران دریافت کرده اند به کلیت ماجرا پی برده اند ، تمامی آنچه ابتدا به ساکن در دست دارند خرده روایت های بازسازی شده اطرافیان است، اینجاست که تماشای یک فیلم مستند که براساس اسناد و مدارک، نطق ها، مکتوبات، دفاعیه ها، نامه نگاری ها، آرشیوی از عکس های مرتبط با موضوع، مجموعه گزارش ها، کتابهای موجود و … تهیه و تدوین شده حکم دایره المعارفی تصویری را دارد.
بنابر این چنانچه موضوع مستند به تصویر کشیدن چهره رجال سیاسی باشد مستند در یک گام موثر و رو به جلو افق دیدی را مقابل مخاطبانش قرار می دهد که حکم نشستن در کلاس درس تاریخ و علوم سیاسی معاصر را پیدا می کند، به شرط آنکه اسناد و مدارک مورد بحث و منابعی که ضمن بازسازی الگو به مخاطبان معرفی می شود از تحریف و قضاوتهای مبتنی برسلیقه سازندگان اثر محفوظ مانده باشد.
حالا جای طرح این سوال باقی می ماند که در حال حاضر و در مستندسازی از مفاخر تاریخی برای نسل بعد از انقلاب چه در چنته داریم؟ ایا در بازسازی تاریخ سیاسی شصت سال گذشته وزدودن غبار از چهره رجال شاخص سیاسی دربار پهلوی در فقر تصویری به سر می بریم یا دست پر و غنی ظاهر شده ایم. برای روشن شدن هر چه بهتر مطلب لازم به نظر میرسد زندگینامه محمد مصدق را به اختصار مرور کنیم.
مصدق السلطنه که بود؟!
میرزا محمد مصدق فرزند میرزا هدایت ا… آشتیانی وزیر دفتر ناصرالدین شاه بود. مردی از خاندان بختیاری مستوفیان آشتیانی که با شاهزاده خانم نجم السلطنه نوه عباس میرزا ولیعهد قاجار و نایب السطنه ایران وصلت کرد. به عبارتی مادرمصدق دختر عموی ناصرالدین شاه قاجار، دختر شاهزاده فیروز میرزا نصرف الدوله بود که بعد ها بیمارستان نجمیه تهران را بنیان گذاری کرد.
در تاریخ 1 شهریور 1271 خورشیدی پدر میرزامحمد درگذشت و پسر بزرگش میرزا حسین- برادر ناتنی مصدق- که سالها به دلیل بیماری پدر وظایف سامان دادن به امور دفتری ناصرالدین شاه را برعهده داشت جانشین پدرشد.
میرزا علی و میرزا محمد، پسران دیگر میرزاهدایت ا… که پس از پدر حقوق بگیران دستگاه دولتی شده بودند به ترتتیب “موثق السلطنه” و”مصدق السلطنه” نام گرفتند.
از تاریخ 16 دی ماه 1273 تا 8 اردیبهشت 1274 مظفرالدین میرزا که در سمت ولیعهدی به سر می برد و به رسم معمول دوران قاجار فرمانروای آذربایجان بود ودر تبریز زندگی می کرد به همراه اطرافیان خود به تهران سفر کرد. دراین دوران نجم السلطنه مادرمیرزا محمد برای دومین بار با میرزا فضل ا… خان وکیل الملک منشی باشی ولیعهد ازدواج کرد و در بهار 1274 خورشیدی به همراه شوهر خود و مصدق جوان از تهران به تبریز نقل مکان کرد. مصدق بیش از یکسال در تبریز زندگی کرد و آشنایی او به زبان آذری ماحصل این دوران بود.
مصدق السلطنه در سال 1287 خورشیدی برای ادامه تحصیل عازم فرانسه شد و پس از پایان تحصیل در مدرسه علوم سیاسی پاریس به سوئیس رفت و بعد از فارغ التحصیلی با درجه دکترای حقوق از دانشگاه حقوق نوشتاتل به ایران بازگشت. موضوع پایان نامه دکترای وی وصیت در فقه اسلام و مذهب شیعه بود.
مصدق نخستین ایرانی است که موفق به اخذ مدرک دکترای حقوق در ایران شد. وی در سال 1293 خورشیدی علیرغم داشتن تابعیت سوئیس به ایران بازگشت و در کرسی تدریس در مدرسه علوم سیاسی تهران ایستاد.
وی همزمان با تدریس به نشر و تألیف آثاری از جمله «کاپیتولاسیون و ایران» ، «دستور محاکم قضایی» و «شرکت های سهامی در ایران» مشغول شد و به مدت یکسال در انتشار مجله ای حقوقی- اقتصادی با روزنامه نگاران آن زمان منجمله شیخ محمدعلی طهرانی (کاتوزیان) همکاری داشت.
جایگاه مصدق در دوران رضاخان چگونه بود؟
مصدق در سال 1302 کتاب حقوق پارلمانی در ایران و اروپا را تألیف کرد و در دوره های پنجم و ششم مجلس شورای ملی به وکالت مردم تهران انتخاب شد. در آن دوران طرفداران رضاخان که آن زمان رئیس ا لوزرا بود در تلاش بود حکومت ایران را به جمهوری تغییر دهد اما بامخالفت ایت ا… مدرس و ملک الشعرای بهار نتوانست موفق شود. در نهایت در تاریخ 21 آذرماه سال 1306 نمایندگان پنجمین دوره مجلس شورای ملی (انقراض دو دهه قاجاریه و خلع احمدشاه) را به رای گیری نمایندگان گذاشتند که از مجموع 85 نماینده حاضر، 80 نقد رای مثبت دادند. از بیست نماینده مخالف تنها 4 نماینده در مخالفت علنی با انقراض قاجاریه نطق خود را بیان کردند که یکی از ان چهار نفر مصدق بود.
خلاصه استدلال مصدق در این باره این بود که سردار سپه پس از تثبیت موقعیتش به عنوان زمامدار حکومت به جایگاهی که قانون اساسی برای پادشاه در نظر گرفته اکتفا
نمی کند و تبدیل به یک حاکم مستند خواهد شد و مشروطیت زیر سوال خواهد رفت.
علیرغم خطابه های مخالفان با انقراض پادشاهی قاجاریه رضاخان ملقب به سردار سپه که نخست وزیر وقت بود به پادشاهی رسید. با آغاز پادشاهی رضاخان که حالا رضاشاه پهلوی بود مصدق به دلیل ادامه مخالفت با دستگاه حاکمه خانه نشین واز تدریس در دانشکده منع شد. وی در اواخر سلطنت پهلوی به زندان افتاد که با وساطت “ارنست پرون”که از دوستان ولیعهد بود آزاد شد، اما تحت مراقبت های امنیتی حکومت مجبور شد در احمدآباد که ملک شخصی اش بود سکونت کند. عمده اقدامات سایسی مصدق پس از شهریور 1320 وسقوط رضاشاه در انتخابات چهاردهمین دوره تشکیل مجلس شورای ملی شکل گرفت.
مصدق از نخست وزیری تا کوتای 28 مرداد
مصدق در تاریخ 15 اردیبهشت 1330 توانست از میان 102 نفربا کسب 99 رای موفق، رای اعتماد مجلس شورای ملی را کسب کند و در سمت نخست وزیر بایستد. اما پیش از بررسی روند نخست وزیری وی لازم است تاریخ سیاسی ایران را در پایان دوران قاجاریه مرور کنیم.
در سال 1280 قراردادی توسط دربار قاجار به امضا رسید که به قرارداد “دارسی” معرف شد و به مدت نیم قرن استعمارگران انگلسی را بر حیات سیاسی اقتصادی، نظامی و فرهنگی ایران مسلط کرد. قرارداد دارسی بار دیگر در سال 1312 تمدید شد تا با انحصار و دست اندازی بر منابع کشورهای نفت خیز به تمرکز تولید و تسلط سرمایه برای غارتگران خاورمیانه منجر شود. حاکمیت مطلق دولت بریتانیا بر صنعت نفت ایران تا اواسط قرن بیستم میلادی ادامه داشت با این حال فقط از واپسین سالهای جنگ جهانی دوم به بعد بود که منافع نامشروع استعمارگر پیر جهان در روندی تدریجی ولی مداوم از سوی مردم کشور و بخصوص سندیکای کارگران نفت جنوب خورستان مورد اعتراض قرار گرفت. روندی که با تداوم یافتن مبارزات کارگری و پیوستن گسترده مردم به تظاهرات به ملی شدن صنعت نفت در تاریخ 29 اسفند 1329 منجر شد. اگرچه در مقابل مبارزات اصناف کارگری کشتارهای 23 تیر 1325 و 30 تیر 1331 اتفاق افتاد با این همه در رأس این ایستادگی ملی دکتر محمدمصدق حضوری پابرجا داشت. ملی شدن صنعت نفت ایران برای انگلستان ضربه غیر قابل جبرانی به شمار می آمد، به ویژه آنکه ملی شدن صنعت نفت ایران نیروی محرکه ای برا ی مردم دیگر کشورهای منطقه محسوب می شد و آنان را وا می داشت برای کسب حقوق خودبه پا خیزند.
همانگونه که فریبرز رییس دانا _اقتصاد دان_ در این گزارش تحلیلی اشاره می کند: به گواهی تاریخ استقلال طلبی کشورهای نفت خیز جهان سوم از عملکرد مصدق در قبال انگلستان و امریکا نشات گرفت وگرنه ایران هم به سرنوشتی مشابه کشورهای عرب همسایه دچار میشد و چنانچه می خواست مستقل عمل کند باید اوپک را تشکیل میداد ، در غیر اینصورت تشکیل دهندگان اوپک در زمانیکه کمپانی نفت انگلستان هر بشکه نفت خالص ما را به قیمت نازل شصت سنت میخرید دلشان به حال مردم ما نمی سوخت.
با رشد جنبش های مردمی محافل وابسته به بیگانگان برای سرکوب اراده ملی تلاش های تازه ای را آغاز کردند و همزمان فشارهای سیاسی و اقتصادی دولت بریتانیا افزایش می یافت تا جایی که با اعزام ناوگان جنگی به خلیج فارس این فشارها ابعاد نظامی به خود گرفت.در چنین موقعیتی احزاب کارگری با اعتصاب های پیاپی سعی در تحکیم موقعیت سیاسی دکتر مصدق داشتند. رشد و اتحاد جمعی احزاب و سندیکاهای کارگری باعث شد که نیروهای سازش کار از صف مدافعان جنبش ملی شدن صنعت نفت خارج شوند وبه توطئه چینی های غیرعلنی بپردازند و حتی عنوان کنندکه حاضر هستند بر علیه مصدق با دولت انگلیس کنار بیایند. این افراد بعد از جدا شدن از جنبش ملی بر علیه نیروهای ترقی خواه دست به فعالیت گسترده ای زدند که سرانجام به دنبال وقوع چندکودتای نافرجام ضربه نهایی را در تاریخ 28 مرداد 1328 بر مبارزات مردمی فرود آوردند.
مصدق بلافاصله پس از انتصاب به سمت نخست وزیری و تشکیل کابینه اجرای خلع ید از انگلیسی ها را در دستور کار کابینه اش قرار داد و هیاتی را به ریاست” مهدی بازرگان” که از اعضای کابینه اش بود به ابادان فرستاد
بیرون راندن شرکت انگلیسی «بریتیش پترولیوم» از سکوهای نفت جنوب کشور باعث اعتراض دولت بریتانیا شد و با شکایت دولت انگلیس به شورای امنیت سازمان ملل مصدق برای دفاع از حقوق ایران راهی نیویورک شد. نتیجه این منازعه ی تاریخی به نفع ایران به پایان رسید و شورای امنیت ادله ایران در احقاق حقوق ملت خودرا پذیرفت. یک سال بعد سخنرانی تاریخی مصدق در دادگاه بین المللی لاهه علیرغم آنکه در راس کرسی قضاوت دادگاه قاضی انگلیسی- سرآرتور مک نایر- نشسته بود موجب شد شکایت بریتانیا به نتیجه نرسد و مصدق به وکالت از مردم ایران پیروز این میدان شود.
از مهمترین و تأثیرگذارترین اقدامات مصدق طی دو دوره نخست وزیری اش در مجلس شانزدهم و هفدهم شورای ملی علاوه بر حق اکتشاف، استخراج و بازرگانی در جریان ملی شدن صنعت نفت می توان موارد زیر را نام برد:
ملی شدن شیلات و کشتی رانی- اجرای قانون خلع ید از دولت انگلیس در صنایع نفت ایران- ملی شدن مخابرات- تأسیس بندر آزادبوشهر- لایحه مجازات به سبب پاسخ خلاف واقع که تعیین مجازاتی برای دروغگویی است- قانون استقلال کانون وکلا- تأسیس سازمان نقشه برداری- قانون صدور چک- ایجاد سازمان تربیت بدنی و پیش آهنگی ایران.
همچنین از مهمترین وقایع سیاسی دوران اول نخست وزیری وی در مجلس شانزدهم ترور منجر به کشته شدن سپهبد حاجیعلی رزم آرا- رئیس ستاد ارتش دولت رضاخان- به دست فدائیان اسلام بود که در مسجد شاه اتفاق افتاد.
مصدق از دادگاه نظامی تا احمد آباد
مصدق پس از کودتای 28 مرداد سال 1332 در دادگاه نظامی محاکمه شد و علیرغم دفاعیه مستندی که از اقدامات و دیدگاههای خود ارائه کرد به سه سال زندان محکوم شد. اعتقاد وی در زمان زمامداری رضاشاه هم بر این پایه استوار بود که شاه باید چهره ای نمادین برای وحدت ملی باشد و برهمین اساس در دوران نخست وزیری کوشید تا قدرت محمدرضا شاه پهلوی را به چهارچوب مشخص شده در قانون اساس محدود کند. وی در اولین جلسه برگزاری دادگاه خود خطاب به رئیس دادگاه گفت: «نسل کنونی و نسل آینده جواب ابهامات را به ایشان (دادستان) و امردهند گان شان و به اعقاب ایشان یا به آنان که ایشان را تشویق به این کارکرده اند خواهند فهماند که نمی شود دیگر بیگانگان را بر این مملکت مسلط کرد و هرگز نخواهند گذاشت که این آلت های فعل رابه قول آقای سرتیپ آزموده در کیفرخواست بیگانگان بر توسن مراد سوار کنند». ابراز نظر صریح مصدق در دادگاه نظامی دوران پهلوی علیرغم حکم تبعید مصدق پس از محکومیتش به احمدآباد در شرایط فعلی کشور قابل بازخوانی و تأملی عمیق است، زیرا چندی پیش- زمستان سال گذشته- وزارت امور خارجه آمریکا اعلام کرد که انتشار جلد تازه کتاب اسناد تاریخی سیاست خارجی این کشور را که به موضوع دخالت سیا در کوتای 28 مرداد 1332 علیه دولت دکتر مصدق در ایران می پردازد تا زمانی نامعلوم به تعویق انداخته است تا انتشار این اسناد بر مذاکرات هسته ای 1+5 با ایران تأثیر منفی نگذارد!
دکتر مصدق در طول محاکمه حتی یک بار دادستان محکمه را با عنوان آقای دادستان خطاب نکرد و همواره اورا «این مرد» خطاب می کرد. او در آخرین دفاعیه خود گفته بود که طبق قانون اساسی، رئیس دولت ایران تنها با رای عدم اعتماد مجلس می تواند بر کنار شود. بنابراین بر کنارکردن او یک کودتا بوده و او نخست وزیر قانونی کشور است و این کودتا گران هستند که باید بر کرسی اتهام بنیشینند نه او. جلیل بزرگمهر وکیل تسخیری مصدق در دادگاه نظامی در کتابی که تحت عنوان «مصدق در محکمه نظامی» نوشت اتهام وی را بدین شرح عنوان می کند: اتهام مصدق سوء قصد به منظور برهم زدن اساس حکومت و تحریک مردم در جهت مسلح شدن بر ضد قدرت سلطنت بود این اتهام از اینجا ناشی می شود که مصدق در روز 25 مرداد 13325 در مقام نخست وزیر فرمان عزل خود را از نخست وزیری که توسط محمدرضا شاه پهلوی صادر شده بود قبول نکرد و به اجرا نگذاشته بود.
آنگونه که جلیل بزرگمهر در خاطرات خود می نویسد گفت و گوهای دادگاه مصدق بسیار تراژیک بوده است. نخست وزیر ایران بارها در طول دفاع از عملکرد خود با خشم فریاد می کشد: [(( آقای رئیس دادگاه خیال می کنید من دیوانه هستم. همه اش که نمی شوداز روی ماده قانون صحبت کرد. اگرشما حکمی بدهید و بگوئید «نفهمیدم» مسئول هستید. من باید شما را روشن کنم و شما باید وجدان خود را قاضی کنید. من از این نظر دفاع نمی کنم که دادگاه مرا تبرئه کند زیرا محکومیت ناشی از ایمان و عقیده محکومیتی که نتیجه آزادی و استقلال ممکلت است چیزی نیست که مرا متأثیر کند، بلکه موجب خوشوقتی و افتخار من است. بر فرض که از زندان خلاص شوم، در خارج چه تأمین جانی دارم؟ اگر در زندان مرا از بین ببرند همه خواهند فهمید که دست چه اشخاصی وبا چه سیاست هایی در کار بوده است)).
با این همه مصدق پس از پشت سرگذاردن سه سال زندان و بازگشت به ملک خوددر قلعه احمدآباد تا پایان عهد زیرنظارت شدید ساواک در انزوا زیست و در 14 اسفند 1345 بر اثر بیماری سرطان در سن 84 سالگی زندگی پرفراز و نشیب اش را بدرود گفت.
ایا مستند در حق مصدق جفا کرد؟
پرتره نگاری از چهره های شاخص یک سرزمین بدون شک به دلیل نیاز گسترده به تحقیق و پژوهش در جزئیات زندگی افراد پروسه ای پیچیده و زمان بردارد حتی تعریف جامع و دقیقی هم ندارد. پرتره نگاری نوعی از فیلمسازی است که به لحاظ ثبت و توصیف یک فصل یا تمامی زندگی و فعالیت های یک نفر با فیلم زندگی نامه ای نسبت دارد اگر چه می تواند تماما مبتنی بر زندگینامه نباشد. بعبارتی پرتره نگار همانند یک نقاش یا عکاس می کوشد تا تصویری از شخص موردنظرش فراهم آورد که همانند اوست. وی برای ثبت اثرش سینما را بعنوان مدیوم بر می گزیند.
حال سوال اینجاست به طور اخص در مورد چهره ای مانند مصدق با وجود منابع فراوانی که تاریخ علوم سیاسی در اختیار فیلمسازان پرتره نگار قرار می دهد چه موانعی وجود دارد که مستندسازان را از فعالیت در این حوزه دورنگه می دارد؟
آیا مستندسازان ایرانی دکتر مصدق را مورد جفای آگاهانه قرا رداده اند؟ و در نهایت اینکه اراده خلق اثر درباره رجال سیاسی تاریخ معاصر تحت تأثیر چه عواملی است؟
با جمعی از چهره های مطرح سینما و سیاست در ادامه این پرونده به گفت و گو نشسته ایم که در ادامه می خوانید:
منوچهری مشیری- محقق،پژوهشگر و مستندساز
تصور من بر این است که در پرتره نگاری درباره رجال سیاسی یا هر چهره ماندگار دیگری سرمایه گذاری مهمترین مسئله است که باید تهیه کننده زمینه ساز این اقدام شود. به عنوان مستندسازی که حداقل بیست پرتره از چهره های ماندگار فرهنگ و ادب از جمله علامه دهخدا، پروفسور رضا، دکتر شهیدی و استاد معین ساخته ام معتقدم الزامی است که سرمایه گزاران از سوی مراکز دولتی دعوت به کار شوند. مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی اعلام آمادگی کند، زیرا برای ساخت یک زندگی نامه حداقل سی میلیون تومان سرمایه ابتدایی لازمه شروع کار است. مسلما با دعوت به کار از سوی تهیه کننده آنهایی که سفارشی کارند پا پس می کشند و افراد علاقه مند به پژوهش پروژه ای نظام مند را به سرانجام می رسانند. اتفاقی که در مورد ساخت پرتره دکتر معین و علاقه دهخدا برای من رخ داد همین طور بود. به سراغ افراد صاحب نظر ومنابع پژوهشی رفتم. همسر و دختر دکترمعین را پیدا کردم و اثری که مدنظرم بود را ساختم. بازخوردها پس از تولید مستند علاقه دهخدا هم عالی بود. مطلب انتقادی که روزنامه همشهری در مورد ساعت پخش این مجموعه مطرح کرد و تیتر زد «دهخدا در نیمه شب» دلیلی بر تاثیر گذاری پرتره بود، چونکه این مجموعه ساعت دوازده شب پخش می شد بخش زیادی از مخاطبانش را از دست میداد. کارگردان باید مسیر درست را پیدا کند، طرح مشخصی به تهیه کننده بدهد و تهیه کننده اعلام آمادگی کند. ابتدا به ساکن به هیچ مستندسازی نمی شود گفت چرا درباره فلان شخص چیزی نمی سازی.
خسرو سینایی- کارگردان سینما و مستندساز
دلیل این که چرا طی شصت سال گذشته پرتره ای از مصدق ساخته نشده که به وجوه مبهم شخصیت وی بپردازد به این خاطر است که در شرایطی که هنوز تاریخ تکلیف ماجرا را مشخص نکرده ساخت اثری با این مضمون سخت است و احتیاط میطلبد. زیرا جایگاه رجال سیاسی هم عصر با فیلمساز جایگاهی حساسیت برانگیز است و ممکن است به سادگی سمت و سویی مخالف با ایده اولیه بگیرد. پیش از شروع به کار باید مشخص کنیم آیا تاریخی که پشت سرگذاشته ایم به اندازه کافی صیقل داده شده یا نه؟ پرتره نگاری که در جایگاه کارگردانی می ایستد از چه زاویه ای قرار است به کنه زندگی یک رجل سیاسی نگاه کند. جواب در چنین سوالاتی نهفته است. در این که مصدق پیش و پس از نخست وزیری و در کشاکش کودتای 28 مرداد از کدام دیدگاه قرار است بررسی شود. من چنین تجربه ای را پس از ساخت فیلم سینمایی «گفتگو با سایه» از سرگذراندم. فیلمی که بناست داستان کتاب «بوف کور» هدایت را تحلیل کند در عمل از سوی طبقه روشنفکر پس زده شد، اما کسی حاضر نشد بیاید بنشیند درباره فیلم گفتگو کنیم و نقاط ضعف و قوت اثر را بشکافیم و بعد بگوید سینایی اشتباه کرده است. چونکه در فرهنگ ما بحث به منظور تحلیل اثر معنی ندارد. در بین تمام چهره های شاخص فرهنگ و هنر و سیاست بت سازی هایی کرده ایم که حالا نمی توانیم به آنها نزدیک شویم . در یک کلام در حوزه خلق اثر هنری به ویژه پرتره نگاری و مستندسازی نتوانسته ایم از شر قهرمان سازی خلاص شویم.
تحلیل منصفانه و ارزیابی بی طرفانه مساوی با عدم احترام به یک فرد یا واقعه نیست. پیش از ساخت «گفتگو با سایه» عده ای به من متذکر شدند که هنوز وقتش نرسیده که درباره هدایت حرف بزنی و جواب من این بود که نمی خواهم از او بت بسازم و یا بت شکنی کنم. نسل های بعد از ما می آیند و می روند و درباره چهره هایی مانند هدایت در مدیومی با تأثیرگذاری سینما نااگاه میمانند. در مورد مصدق هم ممکن است فیلمی ساخته شود که بعد از گذشت بیست سال از ساختن اش شرمنده شویم. برای آنکه جفایی درباره چهره های ماندگار رخ ندهد و ازهزاران جهت مورد اغماض قرار نگیرند چاره ای نداریم جز آنکه تحلیل های بی طرفانه از تاریخ را بپذیریم.
ارد عطاپور- تهیه کننده- کارگردان و مستندساز
در مورد مشاهیر ایران به خصوص چهره های سیاسی پرتره کم ساخته شده است و این موضوع قابل کتمان نیست.
هر سال در جشنواره (سینما حقیقت) تعدادی مستند نمایش داده می شود که از بین آنها پرتره های به کارگردانی جواد میرهاشمی مثال خوبی است که درباره استاد باستانی پاریزی- محقق، مورخ و ایران شناس برجسته- ، زنده یاد ایرج افشار- پژوهشگر فرهنگ و تاریخ و ادبیات فارسی- سیمین دانشور و سیمین بهبهانی ساخته شده است.
منوچهر مشیری درباره دکتر معین و علامه دهخدا مستند ساخته و همینطور با تلاشی بسیار قابل احترام چهره ای از زندگی و آثار دکتر بدرالزمان قریب که از مشاهیر زبان شناسی بوده را شناسانده است.
آثاری که همگی به پژوهش و پیگیری دقیق برای ثبت اثر نیازمندند. اما این که چرا درباره مصدق اثری در خور تأمل ساخته نشده دلیل بسیار است. تا پیش از انقلاب و قبل از سال 57 مصدق خط قرمز آن زمان محسوب می شد و هر درخواستی در ارتباط با وی بی سرانجام و ناکام می ماند. از طرفی تجهیزات و امکانات مالی فیلمسازی آن دوران به وسعت امروز نبود و انقلاب دیجیتال هنوز در صنعت فیلمسازی پا نگرفته بود.
افراد بضاعت پرتره نگاری نداشتند و عمده دسترسی مستندسازان به منابع مکتوب خبری و آرشیو قدیمی عکس ها بود که اگر امروز قصد بازسازی همان ارشیو های به جامانده از گذشته را داشته باشیم بسیار پرخرج و وقت گیر خواهد بود.
آنچه درباره وقایع نخست وزیری مصدق بین سالهای 30-32 و صنعت ملی شدن نفت ساخته می شد هم بیشتر نگاهی منتقدانه به حکومت پهلوی را بازتاب می داد که آنها را نمی شود پرتره نگاری محسوب کرد.
یک نمونه خوب از پرتره نگاری درباره مصدق، مستندی با عنوان «مصدق دراحمدآباد» به کارگردانی “فرهاد وراهرام” است که به فصلی از زندگی مصدق بعد از تبعید می پردازد. مجموعه گفت و گوهایی با اطرافیان مصدق است، م اطلاعاتی درباره واپسین سالهای عهد دولتمردی می دهد که علیرغم عمری مبارزه ملی به جای قدر دیدن در قلعه ای منزوی و محصور شده است. وراهرام در این مستند عطش آن عده ای را سیراب می کند که علاقه مندند مصدق بین سالهای 29-32 خورشیدی را از منظر دوربین تماشا کنند.
یک نمونه دیگر مستندی با نام «سه فصل از بهارستان» است که به 3 مقطع از مجلس شورای ملی آن زمان می پردازد. همینطور مستند «صدویک سال بلدیه تهران» هم نمونه دیگری است. ولی در مورد مهندس بازرگان که از اعضای ارشد کابینه مصدق بود مستندی ساخته نشده است و همینطور درباره دیگر رجال سیاسی مطرح حال حاضر. چرا راه دور برویم حتی در مورد رهبر انقلاب اسلامی از دوران کودکی ، ارتباط با خانواده شان و فعالیتهای سیاسی و اجتماعی ایشان کاری ساخته نشده که بتوان انگشت اشاره بر آن گذاشت. این نکته بسیار مهمی است که در نظر داشته باشیم منظوراز پرتره نگاری گزارش دادن نیست. فیلمساز باید رابطه فرد رابا جامعه نشان بدهد. مسلما اینجا ابتدا به ساکن اجازه داشتن از شخص موردنظر مطرح است و در قدم های بعدی تمایل فیلمساز و در نهایت پشتیبانی مدیریت سازمان های مربوطه از فیلمساز فصل نهایی ساخت اثر را رقم می زند. بسیاری از مواقع اتفاق افتاده که با تغییر مدیریت سازمان های و ارگانهای حامی اثر که فصل به فصل در ایران جابه جایی کلان دارد پروژه ای عظیم متوقف می شود یا به دست انداز می افتد. این دلایل موانعی را ایجاد میکند که هم پیش و هم پس از انقلاب به اشکال متفاوت سینمای واقع نگر و مستند را تحت الشعاع قرارداده است.
دو سال پیش فیلمی درباره زندگی «بی نظیر بوتو» در جشنواره سینما حقیقت به نمایش درآمد وامسال هم پرتره ای از «خوزه موخیکا» رئیس جمهور اروگوئه به نمایش گذاشته شد که تأکیدی بر ساده زیستی وی داشت. اما می بینیم که تا به حال از احمدی نژاد اثری ساخته نشده در حالی که پرداختن به زوایایی نادیده زندگی دولتمردی که طی هشت سال ریاست جمهوری درصدر اخبار جهان قرارگرفتت خالی از جذابیت های بصری نیست.
یک پرتره می تواند به گونه ای تولید شود که مخالف و یا موافق جریان های سیاسی روز باشد، چنانچه در مورد مصدق هم چنین است.
اسماعیل منصف- تدوینگر سینمای مستند و تجربی
به اعتقاد من سینمای مستند در کشور ما خصوصی نیست و بخش اعظم سینمای مستند از بودجه های عظیم دولتی تغذیه می شود تا فعالان فرهنگی و سرمایه گذاران خصوصی و بالطبع پس از ساخت هر اثر مستندی اکران عمومی اثر هم تحت تسلط ارگانها ونهادهای دولتی قرار می گیرد.
ناخودآگاه مستندسازی سفارشی به سمت و سویی حرکت می کند که حکومت تبیین می کند. در دهه بیست و سی در شوروی سابق نیز سینما مانند دیگر وسایل ارتباطی جمعی ابرازی در دست دولت بود. ابرازی تماما سیاسی با پشتوانه های سیاسی. ناگفته مشخص است که تهیه کننده زمانی وارد جرگه اقتصادی ساخت یک مستند می شود که بازگشت سرمایه اش را حتمی بداند. برای او فوکوس کردن بر تصویر روز جامعه ایرانی معاصر جذابیت دارد و نه پروژه ای که می داند در بازار داخلی و همینطور جشنواره ها و گردهمایی های هنری بین المللی خریداری ندارد. ساخت پرتره از چهره های شاخص و مشاهیر تاریخ و سیاست جنون تاریخی می خواهد که افراد انگشت شماری از ابتدای به این جنون استقبال می کنند.
من مورخ وسیاستمدار نیستم ولی می دانم در شأن دولتمردی مانند مصدق نیست که در چارچوب سلایق فردی و جریان های دولتی محصور شود. اینجا بحث تقابل بین ملیت و مذهب مطرح است که مسلما عنصر قالب در چهارچوب فعالیت های رسانه ای در کشور ما ریشه عمیق در اموزه های مذهبی دارد، در حالی که مصدق بیش از انکه چهره ای مذهبی قلمداد شود یک چهره شاخص ملی گراست. مشکل از جایی نشأت می گیرد که واقعیت تاریخ نمود عینی پیدا می کند. پرتره نگاری ایستادن بر یک بام دوهوا نیست. بنابراین تا زمانی که فیلمسازان ما با فراغت خاطر و قائم به ذات عمل نکنند باید دست نگه داریم. فردایی باید فرا برسد وقتش که برسد عاقبت به خیر می شویم!
سیدمحمدمهدی طباطبایی نژاد- مدیرعامل مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی
درباره شخصیت های سیاسی نمی توان به صراحت قضاوت تاریخی انجام داد. شخصیت های سیاسی نقد برانگیزاند. نقطه نظرهای چندوجهی ایجاد می کنند. قضاوت در این باره متناقض است وگرنه درباره مصدق امسال و طی برگزاری جشنواره حقیقت مستندی به نمایش درآمد با نام «محاکمه» ساخته احسان عمادی که بر اتفاقات شب کودتای 28 مرداد تا زمان برپایی دادگاه بدوی مصدق متمرکز بود. عمادی در جریان ساخت محاکمه و پیداکردن منابع موردنظرش با آنکه نتوانسته بود شاهد زنده ای از آن روز پیدا کند با استناد به اسناد و تصاویر ارشیوی صدا و سیما مستندی
نیمه بلند ساخته است . در همین سال جاری پرتره ای دکتر ایرج افشار تحت عنوان «فرزانه فروتن ایران مدار ما» تولید و نمایش داده شد.
پس می بینید که با وجود نقصان در این حوزه نسبت به آن بی توجهی نکرده ایم. منتهی ساخت و تولید مجموعه های مستندداستانی در حوزه وظایف مرکز گسترش نیست. اولویت ما برای تهیه و تکمیل مستندهای تک قسمتی است. اتفاقا درباره دکتر مصدق دست خالی نیستیم و چه بسا باید بر چهره های شاخص دیگر حوزه ها از جمله ادبیات و تاریخ و باستان شناسی تمرکز و ابهام زدایی کنیم.
در بخش سرمایه گذاری و اعتبار بخشیدن به مستندسازان، ترجیح بنیادهایی که از بودجه دولت سهم می گیرند بر این است که بودجه برای پژوهشگران صرف شود. آن عده ای که با رفتارهای سمپات می آیند اثری بسازند که هیچ ماحصل کارشان درباره زندگی یک شخصیت سیاسی یا فرهنگی قابل نقد نباشد قابل اعتماد نیستند و در مقابل مستند سازانی هم که با روحیه ای متفاوت دو چندان پرهیزکاری می کنند اثر شان مشئون به شأن نخواهد بود. به اعتقاد من ضعف اصلی در تحقیق و پژوهش است. تاریخ نه به کارگردان سمپات نیازمند است و نه به یک نگاه منتقدانه معارض با مفاخر. این هر دو رویکرد آسیب زاست و در نهایت باز هم خوشایند عده ای نخواهد بود.
سوتیتر : مصدق در اولین جلسه برگزاری دادگاه خود پس از کودتای بیست و هشت مرداد خطاب به رئیس دادگاه گفت: «نسل کنونی و نسل آینده جواب ابهامات را به ایشان (دادستان) و امردهند گان شان و به اعقاب ایشان یا به آنان که ایشان را تشویق به این کارکرده اند خواهند فهماند که نمی شود دیگر بیگانگان را بر این مملکت مسلط کرد و هرگز نخواهند گذاشت که این آلت های فعل را بر توسن مراد سوار کنند.
سوتیتر: در شرایطی که هنوز تاریخ تکلیف ماجرا را مشخص نکرده ساخت اثری با این مضمون سخت است و احتیاط میطلبد. زیرا جایگاه رجال سیاسی هم عصر با فیلمساز جایگاهی حساسیت برانگیز است و ممکن است به سادگی سمت و سویی مخالف با ایده اولیه بگیرد.
سوتیتر: تا پیش از انقلاب و قبل از سال 57 مصدق خط قرمز آن زمان محسوب می شد و هر درخواستی در ارتباط با وی بی سرانجام و ناکام می ماند. از طرفی تجهیزات و امکانات مالی فیلمسازی آن دوران به وسعت امروز نبود و انقلاب دیجیتال هنوز در صنعت فیلمسازی پا نگرفته بود.
تا سه دهه پیش افراد بضاعت پرتره نگاری نداشتند و عمده دسترسی مستندسازان به منابع مکتوب خبری و آرشیو قدیمی عکس ها بود که اگر امروز قصد بازسازی همان ارشیو های به جامانده از گذشته را داشته باشیم بسیار پرخرج و وقت گیر خواهد بود.
آنچه درباره وقایع نخست وزیری مصدق بین سالهای 30-32 و صنعت ملی شدن نفت ساخته می شد هم بیشتر نگاهی منتقدانه به حکومت پهلوی را بازتاب می داد که آنها را نمی شود پرتره نگاری محسوب کرد.
سوتیتر: کسی که به بهانه درگیر نشدن در بازی های سیاسی از فعالیت فرهنگی هنری پا پس می کشد ایا به این بلوغ نرسیده که پشت هر لقمه نانی که هر صبح به دهان می گذاریم سیاستی در کار است . ایا نمی داند برگزاری یک نمایشگاه نقاشی اتفاقی سیاسی است. درس دادن و درس خواندن در دانشگاه هم همین طور. نسل جوان اگر چهره حقیقت را در عملکرد ازادانه متولیان فرهنگ وهنر نبیند چطور باید مفاخر کشورش را بشناسد؟