قصه هایی زیر سایه آواز

سولماز فیروزی
         هر سال نزدیک تحویل سال نو، نزدیک به ماه مبارک رمضان و کلا ایامی که سریال‌های روتین تلویزیونی روی بورس می آیند، دغدغه خواننده شدن کمتر کسی را قلقلک می دهد.نه اینکه صرفا قطعه ای بخوانند که خواننده نمایی کنند بلکه تیتراژ مجموعه ای پر بیننده را به نام خود سند بزنند.
در این میان اما هستند خوانندگانی که هر ساله پای ثابت تیتراژهای سریال‌های تلویزیونی هستند و هر ساله فقط صدای آنهاست که با روشن کردن این جعبه این روزها بی محتوا، در گوش ها می پیچد.
مافیایی شده است برای خودش این قضیه تیتراژ! این را خوانندگانی می گویند که دستشان کوتاه است و خرما بر نخیل! خوانندگانی که اتفاقا از صدا و شهرت خوبی هم برخوردارند اما بند پارتی و پول را رعایت نمی کنند و به گفته خودشان باج به کسی نمی‌دهند.
عده ای بر این باورند که تیتراژها به قیمت گزاف به خواننده ها واگذار می شوند. بر اساس همین مدعا تیتراژهای روتین 90 شبی ، به ازای هر شب یک میلیون تومان ارازنترین تیتراژها هستند . چون هم برای مدت 90 شب صدای خواننده در گوش مردم می پیچد و هم به جای اینکه برای خواندن تیتراژ 50 میلیونی یک فیلم سینمایی با طیف کمی از مردم ارتباط برقرار کند، مخاطب میلیونی را با خود همراه کرده است.
با احتساب این موضوع هر که پولش بیشتر باشد، می تواند خواننده تیتراژهای بیشتری نیز باشد. صدالبته که تجربه نشان داده است که هیچ خواننده موفقی ، صرفا نمی تواند یک تیتراژخوان موفق باشد. چرا که این دو، مقوله هایی متفاوت از یکدیگر هستند.

اما آیا خوانندگانی که مدام صدایشان از رسانه ملی پخش می‌شود، باج داده‌اند؟
در این مقوله نگاهی می کنیم به خوانندگانی که سوگلی همیشه رسانه های ملی بوده اند وسالهاست که صدایشان گوش مردم را قرق کرده است.

احسان خواجه امیری
او را پرکارترین خواننده تیتراژ می دانند . اولین حضور او در تلویزیون توسط قاسم جعفری و در مجموعه تلویزیونی «غریبانه» برایش رقم خورد که صدایش به دلیل تحریرهایی که داشت به دل مردم نشست و توانستند با آن ارتباط برقرار کنند. به همین دلیل گزینه اول انتخاب های عوامل سریال های تلویزیونی شد. بلافاصله پس از اولین حضورش برای سریال «برای آخرین بار» اکبر منصور فلاح دعوت شد و توانست جای خود را در میان مخاطبانش باز کند. اواین حضور که قبل از انتشار اولین آلبومش بود را مدیون نام پدرش ایرج خواجه امیری است.
به جرات می توان گفت این خواننده جوان، علاوه بر این که شانس فرزندی ایرج خواجه امیری را داشت، با شانس دیگری مواجه شد و آن این بود که جای چنین صدایی با تحریرهای ایرانی که در پاپ سر و صدا کند، در موسیقی ایران خالی بود. به همین دلیل پی در پی به او پیشنهاد خواندن در مجموعه های دیگری می شد تا جایی که او به فاصله اندکی از هم توانست در مجموعه های «میوه ممنوعه»، «در مسیر زاینده رود» ، «مثل هیچکس» ، «از نفس افتاده» ، «لبه تاریکی» و «ماتادور» و … تیتراژخوانی کند که گاها این ترانه‌ها دهان به دهان می شد. اما تیتراژخوانی برای سریال «نابرده رنج» از او خواننده بااهمیت بیشتری ساخت. «ماه عسل» نیز عنوان معروفترین تیتراژی بود که وی خواند.

مجید اخشابی

مجید اخشابی را زمانی سوگلی تلویزیون و رسانه ملی می دانستند و شاید هنوز هم خیلی ها او را جزو سوگلی‌ها بدانند. اما خودش به چنین چیزی اعتقاد ندارد و بر این باور است که به دلیل استقبال تماشاگران تلویزیون از سریالهایی که وی خواننده تیتراژشان بوده است، از او برای تیتراژخوانی دعوت می شود.
این خواننده را می توان اولین خواننده ای دانست که بعداز انقلاب در سریالها خواند. در واقع اولین باری که تیتراژ یک سریال با صدا و کلام یک خواننده همراه شد، سریال «گمگشته» با صدای اخشابی بود. البته اولین تجربه حرفه ای وی در خوانندگی نیز بود که در سال 80 پخش شد.
هرچند همه از او به عنوان سوگلی دهه 80 تلویزیون یاد می کنند اما به جرات می توان گفت که او با تیتراژخوانی به جایی نرسید. خودش در این باره می گوید: اصلا این طور نیست که من خواننده ثابت تیتراژهای تلویزیون بوده باشم. درست است که در برهه ای من به عنوان یکی از خوانندگان تیتراژ در برخی از سریال‌ها می خواندم اما این دلیل نمی شود که عده ای بخواهند بگویند که من سوگلی ام و یا این تیتراژها را به بهای هنگفت خریده ام.
وی ادامه می دهد: در واقع وقتی من در سریال «گمگشته» به عنوان اولین حضور حرفه ای خود، خواندم، تیتراژهای دیگری نیز به من پیشنهاد شد که خوب پذیرفتن آنها امری طبیعی و بدیهی از جانب من بود. از این میان می توان به خانه به دوش، یک وجب خاک، اولین انتخاب ، محله بنده نواز و … اشاره کرد. اما واقعا فکر می کنید این سریالها بودند که به خوانندگی من شخصیت دادند؟

اخشابی همچنین گفت: من خودم را مدیون سریالها و تیتراژ خوانی آنها نمی دانم و هر کس فکر می کند من سوگلی تلویزیون هستم ، در اشتباه است.اگر کسی با حضور در اجرای چند تیتراژ تلویزیونی می توانست محبوب و مشهور شود، امروزه ایران پر از خواننده های محبوب بود.

علی لهراسبی
علی لهراسبی را با «دریایی ها» می شناسند. «دریایی‌ها» عنوان مجموعه ای تلویزیونی پربیننده ای بود به کارگردانی سیروس مقدم اما این سریال نبود که توانست او را به اوج شهرت برساند بلکه سریال بعدی با صدای او به نام «دلنوازان» در اذهان باقی ماند و موجب شد تا لهراسبی به عنوان خواننده تیتراژهای تلویزیونی شناخته شود.
هر چند این خواننده شروع خوبی در تیتراژخوانی نداشت اما در ادامه توانست توجهات بسیاری را به خود جلب کند.
شانسی که او برای شناخته شدن در تلویزیون به واسطه تیتراژخوانی داشت را کمتر خواننده ای می تواند داشته باشد. اما خودش بر این باور است که سالها از تلویزیون دور بوده است و اینکه او را متهم به حضور در مافیای تیتراژخوانی می دانند از نظر خودش مردود است. حتی داشتن پارتی در ارفاق برای تیتراژخوانی را نیز نادرست می داند و در این باره می گوید: اصلا پارتی ای نداشتم که بخواهم به واسطه آن وارد مقوله تیتراژخوانی شوم. من سالها قبل ماکتی از یک سرود را به مرکز موسیقی صداوسیما ارائه کردم که یکی از تهیه کننده ها با شنیدن آن با من تماس گرفت و از من دعوت کرد تا در سریالش بخوانم. این درست نیست که می گویند علی لهراسبی در مافیای تیتراژخوانی است. به نظر من هر کسی که در کارش موفق باشد می‌تواند در تلویزیون حضور داشته باشد چه بسا افرادی که خواستند با این کار معرفی شوند اما موفق نشدند و نتوانستند به هرف خود برسند.
این خواننده تاکید می کند که بنده بدون هیچ ارتباطی این تیتراژ‌ها را خوانده است و فاصله زیادی هم بین هر کدام از آن‌ها وجود داشته است.
وی که کار خود را با تلویزیون آغاز کرده است، می گوید: به دلیل افتراهایی که زده شد تصمیم گرفتم چند سالی دور از تلویزیون باشم و این تصمیم را عملی کردم تا فکر نکنند من مافیایی هستم. عده ای به من خرده گرفته اند که چرا من در تمامی تیتراژها حضور دارم؟ به نظر من این سوال را باید از تهیه کننده‌ها پرسید که دست به انتخاب می زنند و همین عده هم نمی دانند خواننده ای که در کارش موفق است، با پیشنهادات بسیاری مواجه می شود و هرگز بیکار نمی ماند. چنین چیزی مافیا نیست.
لهراسبی نهایتا قضاوت را به مردم واگذار کرده است و گفته است این مردم هستند که باید تفاوت ها را ببیند و دست به قضاوت بزنند.

مهدی یراحی
او را سرسخت ترین خواننده برای تیتراژ می دانند و معتقدند که به کمک بند پول و پارتی وارد این مقوله شده است . حضور او در چند دوره از برنامه ماه عسل طی سالهای متمادی را نیز دلیلی بر این مدعا می دانند. ماه عسل سالهای 88،90، 91، 92 و 93 با اجراهای این خواننده بود که همین امر موجب شد تا اذهان عمومی به این سمت و سو برود که وی نقطه عطف مافیای تیتراژخوانی در ایران است.چیزی که خود منکر آن است و اعتقادی به آن ندارد
سالار عقیلی
«سالهای مشروطه»او را یک تیتراژخوان حرفه ای معرفی کرد. هرچند اولین تیتراژی که خواند سریال حجربن عدی بود اما با مجموعه «شیخ بهایی» و پس از آن«سالهای مشروطه» به تیتراژخوان تبدیل شد. اما این «تبریز در مه» بود که او را به اوج رساند و بعدتر با «پریدخت» خوش درخشید.
درباره این خواننده اینطور گفته می شود که شهرت خود را مدیون تیتراژخوانی هایش نیست اما نمی توان منکر این شد که خواندن تیتراژ هیچ دخلی به محبوبیت او ندارد. اما وی از معدود خوانندگانی است که هر چه به وی پیشنهاد شد را نخواند بلکه دست به انتخاب بهترین‌ها زد و با بهترین‌ها همکاری کرد.
استقبال مردم از صدای این خواننده موجب شد تا مسولان رسانه ملی بیش از پیش به این صرافت بیفتند که صدای گرم او را در تیتراژها استفاده کنند. به همین دلیل امروزه او اولین گزینه برای سریال‌های جدی و تاریخی به شمار می رود که اگر خود انتخابی گزیده نداشت، گزینه اول تمامی مجموعه های تلویزیونی به حساب می آمد.
معروفترین تیتراژی که از وی شنیده می شود «وطنم» سریال «تبریز در مه است». هر چند صدای او یکی از پرطرفدارترین صداهای تاریخ موسیقی ایران بوده است، اما همچنان عده ای بر این باورند که او نیز سری در مافیای تیتراژخوان ها دارد. «شهریار»، «دختری به نام آهو»، «تبریز در مه»، «سالهای مشروطه» و … عنوان معروفترین تیتراژهایی هستند که خوانده است. شاید بتوان گفت که این سریالها شهرت خود را مدیون صدای این خواننده اند.

آن روی سکه
در مقابل این تعداد خواننده که تقریبا تمامی تیتراژهای تلویزیونی را در اختیار خود گرفته‌اند، خوانندگانی هستند که حضور مافیای تیتراژخوانی را باور دارند . از این میان مانی رهنما که از خوانندگان اسم و رسم داری در عرصه موسیقی پاپ است، نیز نسبت به این مافیا واکنش دارد و در این باره می‌گوید: دراین مافیا تنها چیزی که اهمیت دارد باندبازی است وگرنه کسی دلش به حال کیفیت و بازدهی نسوخته است. در حال حاضرخواندن تیتراژ سریالهای تلویزیون در اختیار مافیایی است که به تنها چیزی که توجه نمی کند کیفیت کار است، در این اوضاع به تنها چیزی که توجه نمی شود فکر کرد، زیبا بودن ترانه، ملودی، تنظیم و اجرای نهایی است! چون متاسفانه بیشتر از کیفیت کار، دستهای پشت پرده ه است که تعیین می کند چه کسی تیتراژ را بخواند.
رهنما همچنین می گوید: این روزها تمامی تیتراژها و صدای خواننده ها شبیه به هم شده است. این چیزی جز این ندارد که تهیه کننده این سریالها به یک خواننده بخصوص اکتفا می کنند و تیتراژ خود را به او می سپارند. چنین چیزی فقط و فقط به موسیقی خیانت می کند و توهین به سلیقه مردم است. سپردن تیتراژ به این قبیل خواننده ها فقط به بدنه و پیکر اصلی موسیقی ضربه می زند.

حمیدحامی همیشه گله مند از مافیا
یکی از مبارزان علیه مافیا در تیتراژخوانی است اما همیشه صحبت از مافیا توسط او خیلی ها را آزرده خاطر کرده است.
او همیشه متذکر شده است که خیلی از این تیتراژخوانها به کمک پول و پارتی وارد این مقوله شده اند و چنین کسانی هرگز نمی توانند جایگاه خوبی در این عرصه داشته باشند و خیلی زود محو خواهند شد.
وی در این باره می گوید: متاسفم که این را می گویم ولی واقعا پول برای خواننده تیتراژ شدن کافی نیست چه بسا بسیاری از خوانندگان برای تیتراژخوانی هزینه کرده اند اما امروزه اثری از آنها نمی بینیم به راحتی محو شده اند.
وی در گفت و گویی با نگارنده گفته است: عده‌ای که در بدنه مافیای موسیقی ایران فعالیت می‌کنند، ادعا می‌کنند که سریال‌خوانی ارتباطی به مطرح شدن و دیده شدن آنها ندارد و حتی ادعا می‌کنند خودبخود و به صورت اتوماتیک‌وار خواننده اکثر سریال‌های 10 سال اخیر تلویزیون شده‌اند.بر هیچ کس پوشیده نیست که این دوستان تنها به قضیه مالی دلخوش نیستند و از سوی دیگری نیز حمایت می شوند. مثل بحث فوتبال که دلالانی وجود دارند که باعث می‌شوند هر کسی وارد هر تیمی که می خواهد بشود ولی با پول! در این عرصه هر کس باج ندهد از دور خارج می‌شود و به جای بازی در تیمهای دسته یک در تیمهای دسته 2 و 3 بازی می‌کند و به مرور از صحنه فوتبال محو می‌شود. بعدها هم هیچ نامی از او برده نمی‌شود و حتی پایش نیز به تیم ملی باز نمی‌شود.
حامی که سرسخت ترین مبارز این مافیاست قرار است همچنان به این مبارزه ادامه بدهد. در این باره نیز می گوید: من به قیمت خدمت به هنر مملکتم با مافیا می جنگم و مطمئنم که مردم نسبت به گذشته آگاه تر شده اند. اما عده ای این جنگیدن من با مافیا را دشمنی و عناد با خود می دانند که اصلا اینطور نیست.
برشی دیگر از خوانندگان تیتراژ خوان
همه خوانندگانی که تیتراژهای این روزهای مجموعه های تلویزیونی را می خوانند سرجمع بیشتر از انکشتان یک دست نیستند. اگر چه برخی بر این باورند که تیتراژخوانی راز محبوبیت خواننده های پاپ است اما تجربه و زمان نشان داده که فقط خوانندگان پاپ نیستند که سر از تیتراژهای تلویزیونی در می آورند، بلکه این قصه به موسیقی سنتی هم کشیده شده است.
علیرضا قربانی یکی از این سنتی خوانهاست که اخیرا نیز «مرغ آمین» سریال شهرزاد را خواند اما به موفقیتی که محسن چاوشی در شهرزاد دست یافت، دست پیدا نکرد. او که با کیف انگلیسی تیتراژخوانی را شروع کرد، با همین تیتراژ توانست خود را تثبیت کند. «شب دهم» نیز فرصت مناسبی بود تا بتواند صدای خود را به گوش مخاطبان میلیونی برساند. انتخاب های او حاکی از این است که بی گدار به آب نمی زند و حداقل در تیتراژهایی می خواند که حرف برای گفتن داشته باشند.
«مدار صفر درجه»، «روشن تر از خاموشی»، «وضعیت سفید» ،«کیمیا» و «شهرزاد» با صدای وی خاطره انگیز شدند.

همایون شجریان
از معدود خوانندگانی است که تمایلی به تیتراژخوانی ندارد اما در «رسم عاشقی» خواند تا اولین تیتراژش را تجربه کرده باشد، تیتراژی که تاثیری در کارنامه اش نداشت. با اجرای تیتراژ «آرایش غلیظ» وجهه دیگری از خود را به مخاطبان موسیقی اش ارائه داد.

و اما چاوشی همیشه در صحنه
خیلی سعی می کند نشان دهد که از بی خبری لذت می برد اما هرجا که او باشد تا شعاع چندکیلومتری اش پر از اخباری است که حواشی اوست. «سنتوری» اولین تیتراژی بود که خواند و با همین تیتراژ بود که مثل بمب نامش در دهانها ترکید. «شهرزاد» نیز آخرین تیتراژی است که خوانده است. او نیز در این زمینه کم کار و گزیده کار است. اما با همین تعداد کم گرانترین خواننده تیتراژ است که از ابتدا بایت حضور در تیتراژها هزینه ای پرداخت نکرده است.