علی ظهوری راد
هست در سیمای ملی آگهی
تا کند اذهان ما روشن گَهی
تا که هنگام خرید و انتخاب
بهر فرش و پوشک و مبل و کتاب
یا برای انتخاب بانک تان
گاه حتی خوردن یک لقمه نان
آشنا باشید با صد اسم و مارک
توی قزوین،یا که تهران،یا که خارک!
هست تبلیغات فرزند زمان
بینی آن را در تمام این جهان
عصر مصرف،عصر تبلیغ است وبس
می برد تبلیغها از ما نفس
لیک در سیمای ما قصه جدا است
آگهی بهر تماشاگر بلا است
این بلا چون اژدها دارد دو سر
قصه هر یک بگویم ای پسر
یک سرش باشد همانا کیفیت
نیست توی آگهی ها خاصیت
جملگی بد مزه چون نان بیات
پر ز آوازند،چون قند و نبات
از پفک تا بانک با آواز خویش
قلب بیچاره مخاطب کرده ریش
گاه شامپو می دهد مارکو پولو
گاه شرلوک هلمز،می افتد جلو
یک زمانی رخت عاشق می شود
یا موبایلت،شکل قایق می شود
یک زمانی کارناوال بچه ها
می برد تبلیغ پوشک را هوا
یا که ماشین می شود هم شکل اسب!
ای خدایا،اسم این تبلیغ هست؟
هر چی بینی این میان غرق ملال
خالی از جذابیت،پر ضد حال
ضد تبلیغ است،آنچه هست و نیست
عامل کیفیت تبلیغ چیست؟
الغرض،کیفیت تبلیغها
یک سر است از کله های اژدها
آن سر دیگر،بدان،کمیّت است
حرف مقدار و حضور و قیمت است
صبحت خرج است و سیمای فقیر
پولها بیرون سیما کرده گیر!
چون ورود پول در تبلیغ هاست
اولویت اگهی های شماست!
گر که فیلمی می دهد سیمای ما
یا ببینی قسمتی از کیمیا
بینشان تبلیغ بینی بی شمار
بهر فیلمت می شوی آن دم خمار
می بری از یاد فیلم و قصه اش
قصه پر خنده ویا با غصه اش
چون که پول آگهی ها خوب هست
در سیمای ما آگهی محبوب هست
بیشتر از فیلم و فرهنگ و هنر
یا که ورزش یا سیاست یا خبر
آنچه بینی آگهی باشد و بس
بهر این سیمای ملی چون نفس
الغرض شد آگهی نامه تمام
شادمان باشید و خوب و مستدام