فراری شدن مزدک میرزایی از سیمای میلی بدون شک یکی از نمونه های بارز سرمایه سوزی ست؛وقتی مجری متین باوقار و مسلطی نظیر مزدک میرزایی عطایش را به لقایش می بخشد و از ایران می رود نشان میدهد که جامعه ما در چه وضعیتی قرار دارد.جامعه ای که نابخردی از سرو کولش بالا می رود و روز و هر ساعت انتصاب های اینگونه کج فهمانه بیشتر می شود.بی فروغی ها امده اند تلویزیون را عاری از سرمایه های انسانی کنند و انرا تبدیل به دستگاهی کاملا نفرت انگیز.و در این رهگذر هرکس ذره ای استعداد دارد له میشود. یا باید تابع محض باشد و یا حذف و برکنار.شاید کنار گذاشته شدن نود و عادل را کسی باور نمیکرد و امری محال می شمرد.با وجود همه اعتراض های بسیار فراوان این ماموریت انجام شد.اما دیگر کسی هرگز باور نمیکرد عرصه انچنان تنگ شود که مزدک میرزایی این مجری بسیار ارام و خویشتن دار بدون سرو صدا به ایران اینتر نشنال برود.اری اینچنین است برادر.دوره دوره رادیکالیسم است و در آن جایی برای شایستگان نیست.به خنده های سفیهانه اقای دکتر عصر جدید نگاه کنید…پشت این خنده ها خشونت نفرت و افراط گرایی عظیمی نهفته است که ایشان سعی میکند با خوشمزگی های ساده لوحانه اش انها را پنهان کند اما به ناگاه گاه و بی گاه بیرون میزند و ماهیت حقیقی منتصبین را واضح تر می سازد.اگر تلویزیون زمان لاریجانی لهجه شمالی داشت و تلویزیون زمان ضرغامی سیاست زده… تلویزیون این دوران پروپاگانداست.باسرعت بسیار.بدون در نظر گرفتن علوم ارتباطات اجتماعی و بنیان هایش.تلویزیون اکنون تا انجا که می شود عاری از سرمایه های انسانی میشود و میثاقی های شبیه میترا استاد در آن جولان میدهند با تابعیت محض