پرسه‌زنی مهم‌ترین شکل ظهور زندگی شهری است

سیدمحمد بهشتی

شهر به مدنیت شهر می‌شود؛ نه با ساختمان و شریان‌های ارتباطی و مدنیت در شکل حیات مدنی و زندگی شهری‌ست که ظهور پیدا می‌کند. زندگی شهری البته مقیاس‌های متفاوتی دارد. از محله آغاز می‌شود و تا کلان‌شهر می‌رسد. نکته اما در این‌جاست که زندگی شهری در شکل پیاده‌اش تحقق پیدا می‌کند، در شکل مکث و توقف در مکان، نه آن‌جا که سوار بر اتومبیل و دیگر وسایل نقلیه‌ایم. در نظر داشته باشیم که در هر مقیاس از زندگی شهری توقف بیجا رونق کسب است. درست برعکس آن‌چه که مصطلح شده است. چرا که پرسه‌زنی مهم‌ترین شکل ظهور زندگی شهری است. مکث کردن و توقف و تماشای ویترین مغازه‌ها و حشر و نشر داشتن و معاشرت با دیگران صورت‌های متفاوت و اساسی زندگی شهری است. زندگی شهری نیز مثل هر زندگی دیگری محتاج «خانه»‌ای است. این خانه در مجموعه‌ای از فضاها و مکان‌ها محقق می‌شود که جریان زندگی شهری را قوام می‌دهد.
• فعالیت‌های مقوم و مخل زندگی شهری
فعالیت‌های جاری در شهر را نیز می‌توان به دو دسته تقسیم کرد: دسته‌ای که مقوم زندگی شهری است و دسته‌ای نیز که مخل آن است. فعالیت‌های مقوم اما معمولا خود بهانه‌ قرار می‌گیرند. در حقیقت ما به بهانه‌ی سیر شدن به رستوران می‌رویم اما این همه‌ی نیاز ما نیست. ما از رستوران یک اتمسفر خوب تقاضا می‌کنیم. یک رستوران خوب کیفیتی از زندگی شهری را به ما عرضه می‌کند. ضرورت فعالیت‌های مقوم زندگی شهری باید بیش از پیش باشد. مثلا اگر به گذشته برگردیم می‌بینیم که یکی از مهم‌ترین ارکان تجربه‌ی زندگی شهری «بازار» بوده است. بازاری که در آن داد و ستد اتفاق می‌افتد و کالا دست به دست می‌شود. خود کالا بهانه قرار می‌گرفت تا وضعیتی از تجربه‌ی زندگی شهری رقم بخورد. اگر به نسل‌های پیشین نگاه کنیم می‌بینیم که گاهی می‌گویند: «می‌روم بازار ببینم چه خبر است!». او دیگر به قصد خرید نمی‌رود بازار. شاید هم چیزی بخرد اما به قصد خرید نمی‌رود. این همان کیفیتی از زندگی‌ست که درباره‌ی آن حرف می‌زنیم. یکی از این بازارها برای ما بازار تجریش است. مثلا دیده‌ایم آن‌هایی را که از خارج برگشته‌اند و می‌روند بازار تجریش. نمی‌گوید می‌خواهم بروم بازار تجریش تا لزوما چیزی بخرم. می‌گوید می‌روم بازار تجریش بچرخم. اما به عنوان نمونه فعالیت‌های مخل زندگی شهری می‌توان به بلوار کشاورز اشاره کرد که اتفاقا یکی از زیباترین خیابان‌های شهر تهران است اما نوع فعالیت‌هایی که در دو سوی آن جریان دارد باعث اختلال در زندگی شهری شده است. کافی بود به جای ادارات دو طرف خیابان مغازه‌ و رستوران و سینما و … وجود داشت، آن‌وقت می‌شد شاهد زیست شهری پرشورتری بود.
• تجربه‌ی میدان امام حسین تکرار نشود!
درباره‌ی میدان‌گاه هفت تیر باید گفت که قصد تبدیل یک گره ترافیکی به میدان فی‌نفسه قصد خوبی است. اما باید نگاه کرد که قرار است دقیقا چه اتفاقی بیافتد؟ آیا صرف اینکه در پهنه‌ای ورود اتومبیل را ممنوع کنیم و کف آن را مسطح کنیم و باغچه و حوض در آن بسازیم، می‌شود گفت که تبدیل به عرصه‌ی عمومی شده است؟ به نظرم خیر! باید فعالیت‌هایی را که بهانه قرار می‌گیرند محقق کرد. ایران کشوری چهارفصل است. 300 روز آفتابی دارد. به بازارهامان در طول تاریخ نگاه کنیم که مسقف بوده‌اند تا فرصت مکث بدهند. به نظرم اگر سایه‌انداز ایجاد نشود همان اتفاق میدان امام حسین در هفت تیر نیز تکرار می‌شود. انگار حواسمان نیست که محیط طبیعی اروپا با ما فرق می‌کند. نمی‌شود طرح و ایده‌ی آن‌جا را برداشت و تمام و کمال در این‌جا پیاده کرد. آن‌جا آفتاب زیاد نیست و شدت آفتاب هم مثل اینجا نیست. باید شرایط ایستادن و مکث را فراهم کرد. من نمی‌دانم که در طرح میدان هفت تیر چه تصمیمی می‌خواهند بگیرند اما تا اینجا می‌بینم حتی از کاشت یک درخت سایه‌انداز هم دریغ کرده‌اند و پهنه‌ای وسیع را بدون پناه زیر آفتاب پهن کرده‌اند. طبیعتا دو سوم سال در این پهنه کسی مکث نخواهد کرد و تا زمان رفع این مشکل شرایط تبدیل شدن به عرصه عمومی را نخواهد داشت.
• ویلا می‌تواند واقعا یک خیابان بشود.
در مورد خیابان ویلا می‌شود گفت که با توجه به نوع فعالیت‌های مستمر در طول 40 سال اخیر، این خیابان استعدادِ شناخته شدن به عنوان گذر صنایع دستی را دارد. خیابانی که می‌تواند بخشی از فعالیت‌های مقوم زندگی شهری باشد و با توجه به سابقه‌ی زیستش می‌تواند از یک شریان یا معبر واقعا به یک خیابان بدل شود. خیابان در ادبیات ما عرصه‌ی عمومی محسوب می‌شده است، خیابان آن‌جا بوده که زندگی شهری وجود داشته است. مردم تهران در گذر زیست شهری‌شان به تفاوتهای معبر و جاده و خیابان آگاه شده‌اند. ویلا با ظرفیت‌های متعدد و متنوعش حتما می‌تواند به یک خیابان واقعی تبدیل شود.