ستون یک مجله فرهنگی رفت

ستون خیمه مجله فیلم رفت.بر کنجی نشسته بود دور از دید.تاریخ سینمایش مرجع شد کتاب های دیگرش نیز…چهارده سال پیش که برای تقدیم و معرفی کتابم اسیب شناسی سینمای کودک به سراغش رفتم هرگز فکر نمیکردم اینقدر خوشحال شود.به من پیشنهاد کرد بقیه کتابش درباره سینمای کودک و نوجوان را ادامه دهم اینجا عهد میکنم اگر عمری بماند بقیه دهه ها را ادامه می دهم.ظاهرش سرد بود اما فهیم بود و بسیار مسیولیت پذیر.ناگفته پیدا بود که چه خون دلها خورده است از…

خوانندگان عادی مجله فیلم هرگز او را نمی شناختند حتا بیشتر اهالی مطبوعات نیز به قدر کفایت شخصیت او را کمتر درک کرده بودند.اهل نمایش دادن خودش نبود.فهمش موجب خضوع او بود.مهدی فخری زاد برایم ازو بسیار گفته بود.شک ندارم اگر تحریریه مجله دستش بود مجله فیلم در سه دهه اخیر اینچنین…

مسعود مهرابی فرهیخته بود و ادعا نداشت.از آن دسته ادمهایی بود که در زندگی بسیار وقت کم می اورد و مطمینم کتابهای مرجع دیگری در دست نبشتن داشت اما با این حال هرگز اهل تفرعن و خودرا گرفتن نبود. یک رفیق عامی ام چندساعت پیش برایم تعریف کرد برای موضوعی با او وارد مکالمه شده بود و چه مشتاقانه جوابش را داده بود و باورش نمیشد اما همو میگفت وقتی با برخی دیگر از همکاران مسعود مهرابی برای گرفتن1جواب ساده ارتباط برقرار کرده بود به چه سان با او برخورد شده بود.شاید بسیاری نداند که پایه گذار اولیه این مجله مهدی فخری زاد بود اما به دلیل خط قرمز های دهه شصت …کنار رفت.فخری زاد همان است که اکنون دبیر هییت مدیره ناشران تهران است و مالک انتشارات روزنه کار.شخصیت ارام فهیم و عمیق مسعودخان مهرابی بدون شک باعث دوام انتشار این مجله بود.رفتنش برای بسیاری قابل هضم نیست اما به خاطر درونگرا بودنش غصه هایش را کمتر کسی می دانست و شاید همین باعث مرگش در شصت و شش سالگی شد.روانش شاد.                   امیر فرض اللهی