در رثای اردلان عطارپور

فراموش کردن برخی نویسندگان کمال بی انصافی است. « اردلان عطارپور» که بسیاری او را با کتاب معروفش « مو، لای درز فلسفه » می شناسند ، چه به عنوان یک محقق چند وجهی در حوزه ی فلسفه، سیاست، تاریخ، ادبیات و عرفان و چه در حوزه ی مطبوعات به عنوان روزنامه نگار، سردبیر و صاحب امتیاز در نشریات گوناگون و حتا به عنوان مدیرعامل یک کارخانه ، کارهایی کرد کارستان. او دانش آموخته ی جامعه شناسی از دانشگاه تهران بود ولی تا لحظه ی مرگ از کتاب و آموختن و تفکر خلاق دست برنداشت.
کار در مطبوعات و نوشتن کتاب را با هم پیش می برد. او از نخستین ایده پردازان ایجاد مجلات « کتاب ماه» در خانه ی کتاب بود و سخاوتمندانه به نیروهای زیر دستش فوت و فن نگاه کردن به موضوع و نگارش آن را می آموخت .کتاب هایش نیز ویژگی های منحصر به فردی دارد. با دقتی رشک برانگیز چنان می نوشت که گویی باور داشت تمام خوانندگانش از داناترین و باهوش ترین کتابخوان های کشورند. « مو لای درز فلسفه» نخستین کتاب درباره فلسفه است که در قامت طنز و بدون هجو و لودگی به قلم او نوشته شده و چندین بار تجدید چاپ شده است. دقت و خلاقیت در آثارش مشهود است و سبک رندانه و طنازانه اش را جا به جا حتا در جدی ترین و حساس ترین موضوعات می بینید ، چنانکه نام بعضی کتاب هایش به تنهایی برای زیر و رو کردن برخی مفاهیم کافی است؛ کتاب هایی مانند« پیامبر کفرگوی» یا « اقتدا به کفر» !
آزادگی و اعتدال و عدالت را تا آنجا محترم می شمرد که با وجود ارادت بسیارش به حضرت « حافظ» و با آنکه خود از حافظ پژوهان بود ، از طرفی کتاب « هفت خط ز جام حافظ» را نوشت که بسیار ستوده شد و از سوی دیگر کتاب « ادعای کسروی بر حافظ» را منتشر کرد و به بیان ایرادات احمد کسروی به حافظ پرداخت!
او در داستان نویسی نیز تبحر قابلی داشت ، چنانکه «هوشنگ گلشیری» با سختگیری شناخته شده اش در این باره ، کتابی را با این مضمون امضاء کرده و به وی داده بود :« به اردلان عطار پور ، برای اشراف کم نظیرش به داستان» .
«مثل همیشه نیست» ، « درخت عقیم» و « پیامبر کفرگوی» از جمله داستان های اوست.صد افسوس که او در حالی۵ صبح ۸ بهمن۱۳۹۶ در میان سنگینی سپید برف بی تپش شد که همان روز قرار تحویل کتاب « مدرنیته، خوردن از میوه ی درخت ممنوعه » را با ناشرش داشت و اکنون پس از گذشت ۳ سال در کمال تاسف هنوز این کتاب و چهار کتاب دیگر « انجیل یوسف عقیم » ، « رنج ابدی رستم»،« خیام» و « رضا شاه» منتشر نشده و کتاب های پیشینش نیز تجدید چاپ نشده اند!  شاید « اردلان عطارپور» هرگز تصورش را هم نمی کرد که حاصل همه عمرش اینطور مسکوت بماند.یادش همواره باد.

الهام باباخانی