“گیجگاه”
مهتاب که از همسرش مرتضی جدا شده پسرش عرفان را به کلاس کاراته میبرد تا بلکه کمی از انزوایش خارج شود. حسن خشنود مربی کاراته که دبیر ادبیات و شاعر مسلک است دلباختهی مهتاب میشود و با هم ازدواج میکنند اما اتفاقات دیگری در راهند…”
.همه میدانیم که کمدی بواسطهی اغراق در موقعیتها و ارتباط و زبان و عمل شخصیتها به وجود میآید که متعاقب آن خنده و نشاط و گاه تلخند را در مخاطب برمیانگیزد. اما اینکه تماشاگر در یک فیلم کمدی واکنش مورد انتظار نشان ندهد، بیشک حکایت از ناکارامدی فیلم دارد. “گیجگاه” در بخش اعظمی از فیلم تلاش بر خنداندن و ایجاد موقعیتهای کمیک دارد اما موقعیتهای ایجاد شده یا سست و فاقد طنازی کافی هستند و یا چنان گلدرشت و هجوگونه هستند که به نقیضهای میزنند که ژانرش (کمدی) را هجو کرده باشد. کمدی همچون سایر ژانرها نیازمند روایتی پیرنگبندی شده است که هر حادثه یا عمل داستانی، حادثه و عمل بعدی را در پی داشته باشد. گسست این زنجیرهی علت و معلولی سبب میشود که فیلم از منطق روایی خارج شود و بر مبنای تصادف پیش برود که این امر منجر به سستی روایت و در نتیجه کلیت اثر میشود.
از همان سکانسهای آغازین شکلی از غلو و درشت نمایی در حرکات و اعمال تمام کاراکترها وجود دارد که قرار است منجر به فضاسازی کمدی و معماری طنزگونه فیلم شود. اما جدیت و خشک بودن میزانسنها چه در بازیگران و چه در حرکات دوربین و همچنین تدوین ناخوب، موجب عدم پیوستگی و شیمیِ مطلوبِ فیلم شده است. بازیهای تیپیکال اگرچه به خوبی اجرا میشود اما کاراکترها جایی میان تیپ و شخصیت گیر کردهاند و این بلاتکلیفیِ میانِ جدیت و احساس و فانتزی، تماشاگر را دلزده میکند. بطوری که در اغلبِ صحنهها ریاکشن تماشاگر صرفا به مرور بیهیجان و غیردرگیرِ صحنهها بدل میشود. بعبارت ساده میتوان گفت تماشاگر با فیلم حال نمیکند و از آن لذت سمعی و بصری لازم را نمیبرد. برهه زمانی که گیجگاه به آن میپردازد و تلاش در یادآوری آن دارد با حس خوب نوستالوژیک سینما، از مهمترین ارکان فیلم است که بستر را برای نمایش آماده میکند. اگرچه قشر نوجوان و جوان خاطراتی از آن دوران ندارند اما افسوسمندی گذشته را نزد پدر و مادر و بزرگسالان جامعه میبیند که پهلو به دورانِ خوشِ جامعه و سینما در پیش از انقلاب میزند.بازیها بخصوص حامد بهداد و باران کوثری پرانرژی و شاداب و در خدمت کمدی مورد نظر فیلمساز است اما بواسطهی ضعف پردازش و در نیامدنِ زندگی صحنهها، به چشم نمیآیند.در نهایت، “گیجگاه” فیلمیست با بازیهای خوب و بازیگران پرتلاش که بواسطهی عدم تسلط کافی فیلمساز بر ژانر، فاقد طراوت و شادابی و طنازی، و اتمسفرِ مورد نیاز یک فیلم کمدی است.
“یدو”
“ابتدای جنگ است و با پیشروی عراقیها اهالی شهر آبادان را ترک میکنند. جمع خانوادهی یدو، مادر، برادر و خواهر کوچکترش در خانه اجارهای خودشان در محلهی خلوت شده ماندهاند و روزها را با رویدادهای متفاوتی سر میکنند تا اینکه…”
.فیلمی سرحال و شاداب و در حد خودش خوشساخت و تماشایی. طراحی صحنه و جلوههای میدانی به خوبی اجرا شده و فضای آبادان جنگزده به بهترین شکل ترسیم شده است.معرفی مکان و آدمها و روابط خانوادهی یدو به درستی و در طی پیشروی و گسترش داستان صورت میپذیرد. بازی بچهها و مادر، شیرین و خواستنیست و کارگردان به درستی بازیگران را هدایت کرده و از آنها بازی مورد نظرش را گرفته است. خوش ریتمی فیلم و تدوین درست آن به انظمام فیلمبرداری خوبش سبب شده تا با فیلمی ساده و سرحال روبرو باشیم که علیرغم ایدهی تکراری و فضای پیش از این دیده شدهاش، تماشاگر را با خود تا به انتها همراه میسازد.
“یدو” اگرچه در ژانر سینمای جنگ قرار دارد اما به گمانم آنرا ملودرامی خانوادگی بخوانیم وافی به مقصودتر است. مادر تنهایی که تلاش دارد تا آخرین لحظه از خانه و یادگارِ عشقش صیانت کند و نوجوانی که در ابتدای مرد شدن مسئولیت سنگینِ دفاع از خانواده و سرزمینش را بر دوش میکشد. فیلم محصول کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان است و از جمله ساختههای شریف و درخور این مرکز در حوزه سینمای دفاع مقدس است.
“تیتی”
“تیتی نظافتچی بیمارستان با ابراهیم استاد فیزیک که در بیمارستان بستری است آشنا میشود. طی وقایعی معادلات حل شدهی ابراهیم با اشتباه تیتی به دست امیرساسان نامزد شکاکش میافتد. تیتی سادهدل که رَحِم خود را اجاره داده و باردار است، کوشش میکند به ابراهیم کمک کند اما…”به جرأت میتوان گفت “تیتی” (حداقل در فیلمنامه) برجستهترین و درستترین فیلم جشنواره است که در همه چیزش به استاندارد مطلوب سینمای ایران نزدیک شده است. فیلمنامهی منسجم و پرکشش با زیرمتنی عمیقاً انسانی و کارگردانی خوشسلیقه با بازیهای جذاب و خوشریتم به انضمام تصویربرداری و تدوین عالی سبب شده تا با فیلمی گیرا و تماشایی روبرو باشیم.تیتی، زنی دلپاک و درستاندیشه است که همواره وجهِ مثبت و نیک مردم را میبیند. او از دل مردم فقیر و دورهگرد آمده و در میانِ آدمهای معمولی زندگی میکند و با گوشت و پوستش مصائب و مشکلات روزمرهی زندگی را درک و لمس کرده است. ابراهیم اما با معادلات و فرضیات سر و کار دارد و تمام حوزهی زندگیاش صفحات سفید و ارقام و اعداد است. او آنقدر گرفتار کار و فرضیات فضایی خود و اثبات آنهاست که از زن و فرزند و زندگی زمینیاش غافل مانده است. از منظری نمادین، تیتی و ابراهیم دو روی سکهی زندگی هستند و هریک رویهی دیگر را به خوانشِ خویش میخواند. تیتی با اینکه در مسیر زندگی تلخیهای زیادی را پشت سر گذاشته، هنوز نگرشی مثبت به جهان دارد. او آنقدر که به نیاز دیگران توجه دارد و تلاش برای به سرانجام رسیدن دیگران دارد، به خود و باختِ زندگی توجه ندارد. آدمی از جنس او الههوار میان آدمها زندگی میکند و از خویش برای دیگران مایه میگذارد.
فیلم سرشار از ریزپردازیهای ظریف و زیرکانه است که لذت کشف آنها حظِ تماشای فیلم را دوچندان میسازد. جغرافیای فیلم نیز بستری مناسب برای طرح داستان و نقب به لایههای درونی شخصیتِ تیتی فراهم آورده است که کارگردان به درستی هرچه تمامتر آنها را بکار گرفته و بهره برده است.بازی الناز شاکردوست، ویژه و منحصر به فرد است و به ریتم و لحن بیان درستی رسیده است. پارسا پیروزفر و هوتن شکیبا نیز با دقت و ظرافت از پس اجرای نقش برآمدهاند. جغرافیای فیلم بستری مناسب برای معرفی و پرورش شخصیتهاست که بدون آن از عمقِ معنایی فیلم کاسته میشد. بخصوص در پلان آخر فیلم و آن لانگشات زیبای نهایی و رهایی.
فیلم جای تحلیل دقیقتر و کاملتری دارد که برای آنکه حق مطلب ادا شود میماند تا اکران عمومی که آنرا دیده باشید و در لذت کشف و مکاشفهاش سهیم گردید.
رضا خسروزاد