“سینما خر” از آندست فیلمهاییست که سخت ساخته میشوند و اما ساده دیده میشوند. این سهلالوصول بودن ارتباطِ با فیلم نه از سادگی روایت که از هوشمندی فیلمنامهنویس در پردازش قصه و شخصیت یا بهتر بگویم تیپهای آن است. کاراکترهایی فاقد پیچیدگی و نانیازمند به شناخت که به سبب تکرُّرِ مواجهه و آشنایی تماشاگر با نمونههای فراوانشان، محتاجِ تأمل و تاکید و شناختِ درونی نیستند و مخاطب به راحتی و بیدرگیری احساسی با آنها همراه میشود تا ناظر زندگیشان بر پرده باشد.
فیلم بیشتر مبتنی بر یک موقعیت محوری است تا داستان. نیاز گروه سازنده فیلم به حضور و نقشآفرینی یک خر، تنها موقعیت اساسی موجود در فیلم است و تا به انتها با تمرکز بر همین موقعیت، رویدادها بسط و گسترش مییابند.
تسلسل رویدادها اما در مواردی به دلیل سست بودن و فاقد نیاز بودن آن رویداد خاص، گاهی گسسته میشود که سبب جدایی مقطعی تماشاگر از روند ماجرا میشود و البته با توجه به اینکه شخصیتها عالمأ و عامدأ فاقدِ بُعد و یکسویهاند و روایت نیز عمقِ احساسی ندارد، صدمهی چندانی به کلیت اثر نمیزند.
چالش و محوریت گِره درام بر جستجوی الاغ و بازی گرفتن از آن و استفاده ابزاری از آدمها، به خوبی از ذات قصه و از موقعیتهای واقعی اینچنینی وام گرفته شده و در وجهه کنایی با آن پلان پایانی، وجه تسمیهی استعاری زیبایی را ارایه میدهد. کارگردانی هوشمندانه در استفاده از بازیگران کمتر شناخته شده و میزانسن بازیگران و ریتم بسیار خوب و سیّال صحنهها و میزانسنهای عالی دوربین در کنار تدوین خوشریتم سبب شده تا “سینما خر” بدل به فانتزی جذاب و در عین حال عمیقاً تلخی از حال و روز فعلی سینما شود. ضدقهرمان بودن فیلم با قیاسهای جابهجای بازیگران با خر و تنهایی عظیم سرایدار باغ و مهمتر از آن ماندنِ خر در زیر باران و در آن لانگشات نهایی، بر پوچی و گذرا بودن قهرمانِ مرکز توجه، تأکید دارد. یا رنگ کردن خر که تأکیدیست بر اشتباه زندگی کردن خر و خط بطلانی بر سفید بودن و سادگیاش که مگر همان باران نهایی این رنگِ جبر و ذلتِ زندگی مادی را پاک کند. یا معصومیت و صداقت کودکی که از او میخواهند تا راستیاش را پنهان کند و با دروغِ جمعی برای پولی که وعده داده شده همراه شود و اینهمه، جنبههای پیدا و پنهانِ آخرین ساختهی شاهد احمدلو فیلمساز و بازیگر خوشفکر است که فیلمی درخور تحسین و شایستهی تأمل ارایه داده است که دغدغهمند و البته بسیار انسانی است. نمونهای از تسلط احمدلو بر تمام اجزای فیلم را میتوان در آن مونولوگ فیلم در فیلمِ زمان قجری به همراه خر دید با آن نمای از پایین زن که در پسزمینه ساختمان متروکهی کارگاه را داریم که کاملا در تضاد زمانی با داستان فیلم در حال ساخت است. این اشتباه گُلدرشتِ عمدی، خود اشاره به غلطسازی و عدم کنترلیست که در خیلی از فیلماول سازهای سفارشی دیده میشود.
دیالوگهای فیلم نیز بسیار محوری و بایستهی توجه هستند. بخش عمدهای از محتوای فیلم از طریق دیالوگهایی که لابلای ماجرا و داستان پیچیده شدهاند بیان میشوند. بطوری که علاوه بر پیشبرد و گسترش قصه، کارکردهای چندگانهی طنز و کنایه و استعاره را هم توأمان داراست.
در نهایت “سینماخر” از آندست فیلمهاییست که بر خلاف جریانِ معمول تجاری سینما ساخته شده است و فیلمساز قصد دارد روایتگر سینمایی شریف و پرسخن و زهردار و در عینحال تازه و نوگرا باشد و البته به نظرم به درستی که در این راه موفق هم بوده است .
رضا خسرو زاد