پایگاه خبری تحلیلی نگاتیو:اینجا فیلمخانه ملی ایران است. سایر ادارات را فراموش كنید؛ اینجا همه پاسخگویند تا سر حد مسئولیت وجدان بشری. مبل و زرق و برق آنچنانی ندارد؛ صندلیهای معمولی انتظارتان را میكشد؛ اما در كمترین زمان ممكنه میتوانید مدیر فیلمخانه را ببینید. در اتاقش خبری از شكلات، قهوه و آلات تزیینی نیست و صندلی لهستانی قدیمی با چوب گردویی درجه یك منتظر شماست؛ میزهایی كه متعلق به دوران قاجار است؛ اما مدیر پشت این میزها به مانند كارمندانش انسان شریفی است؛ لادن طاهری؛ بگذریم از نسب نزدیكش با فلان كارگردان سینما. ژن خوب در او نیست. او انسان شریفی است با نهادی پاك كه بر حسب اتفاق بر سر جایش نشسته است. او و همكارانش به شما پژوهشگران، مستندسازان و علاقهمندان هنر تا سر حد امكان و در نهایت مسئولیتپذیری پاسخگو خواهند بود و شما را مزاحم گذشت زمان اداری خود و زودتر رسیدن به خانههایشان نمیپندارند. آنها با وجدان آموختهاند كه وظیفهشان اینست كه كار شما به نحو احسن انجام شود، تا آنجا كه بضاعت فیلمخانه ملی جواب میدهد.
اگر تجربه بسیار منفی در مراجعه به مراكز پژوهشی، اداری این مرز و بوم در شما ذخیره شده است و با این خیال به سر میبرید؛ كافیست یكبار امتحان كنید.
البته اگر پژوهشگر هستید و مراجعه به فیلمخانه ملّی دردی از شما دوا میكند؛ مشاهده میكنید كه در این كهنبوم جاهایی هم هستند كه با آغوش گشاده پذیرای شما هستند و حضور شما را بیلانپركن نمیبینند.
در فیلمخانه ملّی از كهنترین آثار سینما میتوانید ردّی بیابید تا پوسترهای قدیمی اولین موزیك فیلمها و… البته گذشت دوران بدان صدمههایی هم زده اما كاركنان حال حاضر فیلمخانه، تمام تلاششان را در جهت ترمیم انجام دادهاند. اینجا كسی شما را پاسكاری نمیكند و به دیگری حوالت نمیدهد؛ انگار اینجا جزیرهای تافته و جدابافته از سایر ادارات است. نیروهای انسانیاش انگار اصلا شبیه سایر ادارات نیستند؛ اصلا وقت تلف نمیكنند؛ ناهار و نمازشان 2 ساعت طول نمیكشد؛ عجیب و غریب است اینجا، فیلمخانه ملّی ایران. كسی زیرآب كسی را نمیزند همه با مدیرشان رفیقاند؛ گویا یك خانواده منسجماند.
اینجا جای دیگریست؛ اگر فراموش كنی كه از در ارشاد وارد اینجا شدهای و در ساختمان معاونت یا سازمان سینمایی قرار داری، یك لحظه تصور میكنی كه اینجا سوییس است. زمان را مینگرم و تاریخ را، پاییز 1396 خورشیدیست؛ شاید اینجا جزیره رابینسون كروزنه است در قلب ایران اكنون. شاید هم ما اكنون در درون داستانهای باورنكردنی ژولورن هستیم كه تعبیر شده است. هر چه هست در شرایط كنونی رفتار اینان عجیب است؛ غریبا.
از شیر مرغ تا جون آدمیزاد در باب سینمای ایران در اینجا پیدا میشود؛ اشتباهی نروید، مركز اینجاست؛ موزه سینما را هم اینجا مییابید؛ چرا كه غنیتر از آنجاست؛ اینان سعی كردهاند تاریخ را همچون بیهقی نگاهداری كنند و بدان جهت نبخشند. خدا قوتشان دهد كه كارشان درست است؛ بلكم دیگران از آنها یاد بگیرند. آری اینچنین است برادر. بلاخره استثناهایی هم وجود دارد که میتوان بدان اتکا کرد.خوب و بد درهم است.
تیرداد فردوسی