چگونه کرونا نگیریم

 

پایگاه خبری تحلیلی نگاتیو :                    جامعه کرونایی و میانجی درمان   

نهاد بیماری آدمی؛ اجتماع است و به زبان نمادین (قرارداد شده) جامعه. اجتماع در رابطه بین ذهنی بیمار را در جامعه صورتبندی می کند. بحران زبان نمادین در اینجا بدن بیمار است.
نهاد درد آدمی؛ بدن زنده، به زبان خصوصی بدن ذهنی کار می کند. بیماری در نهاد اجتماعی در وضعیت حاد رسانه ای، حاد تبلیغاتی و حاد نمایشی برای بازیگر عرصه (اجتماعی) جامعه است. نقش و جایگاه اجتماعی در بیماری شکلی معلق به خود می گیرد و بیمار بازگشت به چرخه منظم کارهای بدن و اجتماع را در تاخیر، تعویق،تعلیق می بیند و نظم زبانی پیشین را طلب می کند (به عنوان پیش فرض هایی که می شناسد) برای فرار از بحران یا…
بیماری نقش پذیری کارهای اجتماعی و جامعه را در ذهن بیمار حاد می کند و گرفتار بازی های زبانی ذهنی پر حاشیه در نظام درد بدنی می شود. ذهن بیماری، بدن را خسته و کوفته می کند و هر چه شدت بیماری افزایش می یابد ذهن پر کار تر بدنبال خلق ساختار های منظم زبانی و حالت گیری بدن با پیش فرض هايي از وضعیت کاری شادمانه(خلق نظم بدنی) است. بيمار در روابط بین ذهنی اجتماعی اش تصور می کند بدن زنده خویش در ذهن جامعه شکل می گیرد و خود را با پیش فرض های “دیگری” در مواجهه با جامعه ذهنی اش می بیند. از طرفی جامعه و اجتماع ذهنی بیمار، بیماری را در خود می یابد که قصد دارد بدن ها را به چرخه کارهای پیشین اجتماعی باز گرداند. بدن های اجتماع و جامعه همین بازتاب را از بازی زبانی موجود دریافت می کنند و گسترش می دهند و به ذهن بیمار باز می گردانند. از زاویه دیگر، جبر جامعه ذهنی بدن های آدمی در اتصال به چرخه بقا و حفظ نوع آدمی در حیات، در پی رفع بیماری ست. بازی ذهن همچنان ادامه دارد و مسئله کار برای بیمار ضمن بیماری توجیه نشده است. او چه کاری جز حفظ حیات خود دارد؟ میان درد و بیماری یک شکاف در دو کار به وجود آمده است؛ کار بدن ذهنی با بدن خود و جهان خویش، و کار اجتماعی بدن در افق نظم نمادین جامعه با وضعیت های حاد نمایشی، تبلیغاتی، رسانه ای بین ذهنی اجتماعی. حال در وضعیت کرونا با اطلاعات مبهم، واضح، مغشوش،شفاف و ناشفاف ذهن چه باید کرد؟ (متصدی نهاد اجتماعی بیماری جامعه، وزارت بهداشت در پرانتز است). درمان آثار ذهنی بیماری چه در فرد چه در جامعه نیاز به گفتگوی آسیب شناسانه دارد. از طرفی جامعه بایست خود را در انتزاع زبانی و تنظیم معانی و مفاهیم درمان کند، از طرفی بدن جامعه؛ تا جو مغشوش و خواب زده ذهن بدن های جامعه به کنار رود، و بدن دردمند با دردش مواجه شود. این مواجهه مسیر عاقلانه و کاری و منظم درمان را پیش روی انتخاب می گذارد. جامعه کرونا گرفته است و این نوع کرونا زبانی و مرتبط با کار اجتماعی بدن های آن است. درمان یک وضعیت کاری و تبدیلی (تبدیل مواد غذایی و دارویی به بدن) آسیب شناسانه و گفتگو محور (در افق جامعه) است. ذهن بدن ارگانیک در رابطه بدن (مواد خود) کار می کند و با دردهایش در حال تنظیم و درمان است؛ نگاه آسیب شناسی به بیماری جامعه در بدن بیمار و به کار خصوصی بدن زنده موثر می افتد و بیماری در نطفه اش (زبان نمادین جامعه) شکار می شود. بیماری به کار ذهنی بدن موثر افتاده است و مفاهیم و معانی ذهنی را به گونه زبانی خودش به ذهن می آورد. وضعیت ارگانیک بدن نیز در کار درمان شریک بیمار است؛ بافت طبیعت ناشناخته زبانی ذهن بدن در وضعیت تجربی شناخت زبان پیچیده درد، به کار درمان و کشف ناشناخته های زبانی خود و شناسا کردن موقعیت خویش مشغول است تا زبان خود را با وضعیت پیچیده زبانی تنظیم کند. ذهن بیمار در آگاهی قدرت پردازش و مواجهه با انبوه اطلاعات جاری با وضعیت حاد ارتباطی اش را ندارد… آگاهی بدن از بیماری نتیجه کار درمان است.
باری درمان یک کار است؛ کاری زمانمند و منظم. بیماری به کار تنظیمی بدن ذهنی افتاده است و با کار تنظیمی و زمان مند با هدف درمان و تنظیم نیروهای بدن (استراحت) زبان کاری دیگری (به نسبت بیمار) در طبیعت ارگانیک بدن شکل می گیرد. در کنش درمان، زبان درمان، با بیماری و درد گفتگو می کند و نقش میانجی آسیب شناس و محلل را بازی می کند. نگاه آسیب شناسانه درمان ست که در گفتگو با رفتارهای بیماری، بیماری را می شناسیم. نگاه درمانی به بدن، خویش (گم گشته) را در وضعیت ارگانیک کاری بدن زیستی و محیط زیست، نزدیک و باز خوانی می کند، تا بدن بیمار در یک هارمونی کاری با نهاد اجتماعی بیماری (خواب و تغذیه و دارو… در رابطه با پزشک و وضعیت درمانی) و یک کار معنابخش در بازیابی خویش در جامعه، آغاز کند که به شیوه تجربی همراه با کشف و شهود است و زبان خاص خودش را محفوظ دارد و با الگوهای نمادین جامعه به شکل معقول در گفتگوست؛ آگاهی بر درمان.

آسان این است که وضعیت ارگانیک بدن، در استراحت، ریتم و ارتباطات، خود را حفظ و در برنامه کاری درمانی با نهاد درد تنظیم شود و در روابط معقول ذهنی با نهاد بیماری (دکتر و دارو) و نظم نمادین جامعه همکاری کند که در پاسخ دادن به بدن دردمند خود در جامعه قرار گرفته است و از این دامنه بهره درمانی می برد. پیش نیاز ذهنی یک جامعه انسانی بدن های در اشتراک آن است. بدن جامعه را در خود محفوظ دارد. در این نگاه بدن ماهیتی اجتماعی دارد و به مثابه ذهنیت جامعه و تسری یافته به ذهن جامعه کار می کند.
                                                                                                                                    حامد مصطفوی
#کرونا_نوشت