پایگاه خبری تحلیلی نگاتیو: پیش امد.یکی از رفقای تاتر که استاد دانشگاه است و نویسنده کارگردان تاتر ندا داد که این هنرمند به ایران امده فرصتی دست داد با ایشان به گفت و گو بنشینیم.بار اولش نبود به ایران می امد.همسرهنرمندش هم ایرانی ست و سالیان پیش در حین جشنواره تاتر فجر کارگاه اموزشی بازیگری سبک متد اکتینگ در ایران برگزار کرده است.خودش می گوید از بازیگری و صداپیشگی پول در می اورد و اثار محیط زیستی می سازد.خوانش این گفت و گو خالی از لطف نیست
خودتان را معرفی کنید.بفرمایید که تاکنون چند فیلم ساخته اید و بیشتر کار مستند کردید یا داستانی؟
▪ هاکان یولاندر هسستم؛ پنجاه و شش سالمه؛ کار فیلم و تأتر میکنم؛ در تأترهای زیادی بازی کردم؛ فیلمهای کوتاه زیادی ساختم، داستانی و مستند. یکی از فعالیتهای دیگر من در حوزه کتابهای صوتیست که گوینده بیشتر از هزار کتاب هستم؛ سیوپنج سال است که کار صدا میکنم و نریتور هستم. همچنین فعالیت دوبله هم انجام می دهم؛ پاییز که بیاید در دوبله یکی از نقشهای یک فیلم دیزنی به زبان سوئدی حضور خواهم داشت. فیلم های کوتاه خودم خارج از سرمایهگذاری دولت سوئد و فیلمهای مستقل است.
▪ سرمایههای ساخت این فیلمها از کجا میآید و در کجا پخش میشود؟
▪ بیشتر در فستیوال ها شرکت میکنم. وقتی میخواهم فیلم های خودم را بسازم مقداری کمکهای دولتی میگیرم، برای باقی مانده سرمایه مورد نیاز –که بیشترین بخش آن هم است– از سرمایه شخصی خودم استفاده میکنم. بسیاری از فیلمها هم از تلویزیون سوئد پخش میشود.
▪ چرا فیلم کوتاه؟
▪ من خیلی فیلم نمیسازم، ولی فیلمهایی که ساختهام کوتاه هستند چون هزینه ساختن فیلم بلند، خیلی زیاد است. امروزه بیشتر به عنوان بازیگر کار میکنم و علاقه خودم هم بیشتر به بازیگریست.
▪ پس فیلمهایی که تا به حال ساختید لوباجت (کم هزینه) بوده و فیلم بیگ پروداکشن (عظیم و پرهزینه) نساختهاید؟
▪ بله، همینطور است.
▪ چه مقدار از فیلمهای کوتاه شما مستند بوده؛ چه مقدار داستانی؟
▪ هم داستانی بوده و هم مستند؛ که همه آنها بر اساس سوالهای محیط زیستی و با دغدغه محیط زیست ساخته شده. البته آخرین فیلمی که ساختم محیط زیستی نبود. {اما به نظر مترجم آن فیلم هم محیط زیستی بوده.}
▪ چند تا از بهترین فیلمهایی که شما ساختید و مورد توجه قرار گرفته، موضوعشان چه بوده و در چه جشنوارههایی دیده شده؟
▪ مثلا فیلم کوتاهی ساختم که در واقع سه فیلم کوتاه بود که موضوعش این بود که برای تولید سه خوردنی مورد علاقه در سوئد، همبرگر، سوشی و آبجو، چه مقدار از مواد روی زمین همچون آب و… مصرف میشود؛ که البته حالت مستند نداشت. مثل یک فیلم فانتزی بود که انیمیشن هم داخلش شده بود. سورئالیستی بود؛ اینگونه نبود که مستند باشد و کسی چیزی را تعریف کند؛ داستان داشت و رگهای از کمدی هم داخلش بود. من هر فیلمی که میسازم رگهای از کمدی دارد. این فیلم در چهل فستیوال شرکت کرد. بعد از ساختن این فیلم دیگر نمیخواستم فیلمی بسازم که جنبه آموزشی داشته باشد. -البته این فیلم آموزشی نبود اما کارکرد آموزشی پیدا کرد.- زیرا خیلی وقتها مسایل سیاسی و واقعیتهای علمی و اجتماعی همچون سدّی مانع ساختن فیلم به شکلی که شخص سازنده دوست دارد میشوند. بنابر این الان دارم روی یک تریلوژی (سهگانه) کار میکنم که نامش «ما خواب میبینیم و ما میافتیم» است. فیلم بعدی ادامه همان فیلم است، اما بعد از بیست سال. و فیلم سوم به فاصله دو هزار سال بعد. آنچه که مورد توجه این فیلمهاست، نگاه آدمهای آینده به دوره زندگی ما میباشد که از نظر آنها ما چگونه زندگی کردیم. برای من مهم است که وقتی تمدن امروزی از بین برود –که به نظر من حتما از بین میرود – بعد از آن، انسانها چگونه سرپا میایستند و به زندگی ادامه میدهند. {از نظر مترجم این هم مسئلهای محیط زیستی است چون اگر تمدن از بین برود به خاطر مسایل محیط زیستی است} و برای اینکه بتوانم برای این موضوع متریال جمع کنم و آماده چنین کاری شوم، پادکست درست کردم و در آن با باسوادترین آدمهایی که حرفی در زمینه فلسفه و… دارند گفتگو میکنم که این صحبتها متریالی میشوند برای فیلمهای آینده که البته داستانی هستند. در کنار این کارها نقشهایی را که به من پیشنهاد میشود قبول میکنم. علاوه بر آن در سوئد هنرپیشهها در تأترهایی بازی میکنند که شرکتها آنها را استخدام میکنند تا با رییس شرکت و… تمرین کنند. کیسهای مختلف در برابر رییس یا کارمند بازی میکند؛ مثلا من کارمندی میشوم که آدم حساسیست و در مقابل رییس شرکت بازی میکنم.
▪ برداشت من از صحبتهای شما تا اینجا این بوده که مرغ خیال شما در محیط زیست از میان تاریخ و شناخت تاریخی که از محیط زیست و تاریخ انسان ها دارید پرواز میکند.
▪ بله؛ همینطوره. مسئله دیگری که برایم مهمه، این است که چطور انسان امروز میداند که دارد همه چیز را از بین میبرد و چنین دانشی دارد، اما برای تصحیح این اشتباه هیچ کاری نمیکند؛ چرا اینگونه است که ما به زندگی هیچ جاندار دیگری مثل گیاه و… اهمیت نمیدهیم؟ امروز آنچه در سینمای سوئد روی آن تمرکز است، ساختن فیلم درباره آدمهاییست که مورد ظلم قرار میگیرند مثل مهاجرین یا هموسکسوالها، اما اینگونه موضوعات برای من جالب نیست. از نظر من آنچه در رابطه با مسایل محیط زیستی رخ میدهد، آنقدر مهم است و مسئله اصلیست که ما فقط خودمان را با اینگونه مسایل سرگرم میکنیم.{با خنده}
▪ دهههاست که در ایران کارشناسان محیط زیستی میگویند که ما داریم همه چیز را خراب میکنیم که الان دارد خودش را در بیآبی خوزستان و بیآب شدن ایران نشان میدهد. تا قبل از احمدینژاد ما حدود دوهزار چاه عمیق در ایران داشتیم، اما در دوره این فرد، مجوز سههزار چاه عمیق صادر شده و این فاجعههای محیط زیستی، کشور چهار فصل ایران را تبدیل به یک بیایان کرده.
▪ در همه جاهای دیگر دنیا هم این اتفاقها به نوعی افتاده اما در ایران مسئله آب خیلی جدی است. من از ژانرهای دیگری مثل کمدی لذت میبرم ولی احساس میکنم که این سوالیست که برای من اهمیت دارد و باید روی آن کار کنم.
▪ درواقع دغدغهمندی شما در حوزه محیط زیست و تاریخ محیط زیست و این روند تاریخی که انسانها با محیط زیست چه کردهاند، اجازه نمیدهد که به موضوعات دیگر توجه کنید.
بله؛ ولی به عنوان بازیگر این دغدغه را ندارم و در بازیگری هدف من پول درآوردن برای گذران زندگیست. البته با بخشی از همین پولها فیلمهای مورد علاقهام را هم میسازم.
▪ همیشه میگویند که ما ایرانیها آدمهای با فرهنگی هستیم وتمدن بزرگی داریم و… اما ما آدمهای با فرهنگی بودیم و تمدن بزرگی داشتیم و انقطاع تاریخی، نسلی ، سیاسی، عقیدتی، مذهبی، طی قرون هزار ساله اخیر فاصله زیادی تا آن دوران ایجاد کرده. شبیه بوکسوری شدیم که یک زمانی مثلا در دوره کوروش قهرمان جهان بوده و الان در گوشه رینگ کتک خورده، با چشمان نیمه باز رینگ را نگاه میکند و میگوید که من یک زمانی قهرمان جهان بودم. تا این بوکسور بلند شود و ققنونش جان بگیرد، زمان زیادی طول خواهد کشید.
▪ همه چیز مثل یک دایره است. به زودی ایران مجددا همان شیر سابق خواهد شد.
▪ شما چه شناختی از هنر و سینمای ایران دارید؟
▪ خیلی درباره سینمای ایران شناخت ندارم. فیلمهای اصغر فرهادی و کیارستمی را دیدهام. همینطور بسیاری فیلمهای آپارتمانی. همینطور یک سری کمدیهای بد. میدانم که تعداد زیادی فیلم در ایران ساخته میشود؛ سینمای ایران تاریخ قابل احترامی دارد. من به همین علت برای سینما و هنر ایران احترام زیادی قائل هستم. آنچه که برای من جالب است شاعرانه بودن همه چیز در ایران است که فقط محدود به هنر و سینمای ایران نیست. جذابیت این مسئله برای من شاید به خاطر تضادیست که با اروپای شمالی دارد. ما خیلی منطقی و استدلالی هستیم و این شاعرانگی خیلی کمتر از ایران در روزمره ما دیده میشود.
▪ یکی از دلایل مهم این مسئله ظرفیتهای زبان فارسیست، که چنین قابلیتی دارد تا از موضوعات مختلف مفاهیم مختلف بیرون بیاورد.
▪ در این زمینه میشود فکر کرد که مثل ماجرای مرغ و تخممرغ کدام به کدام منجر شده؛ زبان باعث چنین مردمی شده یا روحیات ایرانیها باعث چنین زبانی شده.
▪ آیا قصد دارید درباره ایران یا محیط زیست ایران فیلمی بسازید؟
▪ بله این رویای من است. در حال حاضر این کاری که در ایران انجام میدهیم پیشپروژه یک پروژه هنریست؛ درباره یک فرش ایرانیست که در ایران یک سری کارهایش انجام میشود و در سوئد قرار است توسط یک پناهجوی افغان بافته شود. این فرش ایرانی نقشهایش از طبیعت سوئد گرفته شده. خیلی از کارهای این فرش در آینده ممکن است به خاطر مسایل آبی و محیط زیستی به سختی در ایران انجام شود و خود این مسئله میتواند بیارتباط به محیط زیست نباشد. همچنین به سفری که این مهاجر کرده پرداخته میشود. این یک پروژه بلند مدت است که خیلی بخشهایش در ایران فیلمبرداری میشود.
▪ پاراگراف پایانی شما را میشنویم.
▪ الان ما به طور اخص درباره فیلم ها صحبت کردیم. ولی من همانطور که گفتم کارهای دیگری هم میکنم، مثل بازیگری تأتر، پادکست و… در واقع به زندگی اینگونه نگاه میکنم که بگذاریم هر چیزی که میخواهد اتفاق بیفتد، رخ دهد و خیلی اهل هدایت این جریان نیستم؛ در آن زمینههایی که علامند هستم، کارهایی را که پیش میآید انجام میدهم. من خیلی دوست دارم که اتفاقهای دیگری بیفتد و با ایران همکاریهای دیگری داشته باشم . کارگاه بازیگری «متد اَکتینگ» پنج شش سال پیش (در سال ۱۳۹۳) برگزار کردم. ۲۰۱۸ در جشنواره تأتر فجر حضور داشتم، با بیست و پنج جوان کار کردم و برایم این فضا بسیار فضای جذابی بوده. کارهای یک گروه تأتری در ایران به اسم گروه تأتری «بِیْن» و نحوه کار کردنشان را بسیار میپسندم.عکس از گیوم بریکه
امیر فرض اللهی