اسمش که می آید دلم غنج می رود.اصلا کشته و مرده این عنوانم.بسکه دوستش دارم
من عاااشق شورای مرکزیم یکبار شورا به من ماموریت داد تا با فلان جشنواره که روزگاری در سطح دنیا مطرح بود و جشنواره الف سینمایی در ایران به حساب می امد و در دو دهه اخیر بسیاری با جنازه اش عکس گرفته و میلیاردها به جیب زده اند،مذاکره کنم تا جلسات پرسش و پاسخ این جشنواره با مشارکت اعضای انجمن برگزار شود اما از انجا که خودرا هفت خط می دانم و دیگران زرنگ الکی ام خطاب می کنند انجمن را پیچوندم ، جلسات این جشنواره را به عقد خودم دراوردم و پول و اعتبار فراوان برای خود ایجاد کردم نمی دانید چه کیفی دارد حضور در شورای مرکزی.
من عاااشق شورای مرکزیم چون بیمار و شیفته سینمایم تاکنون از من نقد مکتوبی در مطبوعات و رسانه ها چاپ نشده اما همه جا به عنوان منتقد حضور دارم و پول نقد می گیرم و کلاه انچنانی برسرخود و دیگران می گذارم با پول مردم به تونس و فرانسه هم رفته ام در دوران مموتی و مدیران پر از لیاقتش.فقط به خاطر اینکه در شورای مرکزی حضور داشته ام و به جای اینکه در خدمت صنف و اعضایش باشم تنها برای رضای خود عمل کرده ام.دوست دارم اینگونه باشم به کسی مربوط نیست.محال است در جشن منتقدان بگذارم کسی به جز رفقایم بر روی سن حاضر شوند سخنی بگویند یا دیده شوند.حتا در سالهایی که عضو شورای مرکزی نبوده ام کنار سن هر کاری را که دلم میخواسته کرده ام.
من عاااشق شورای مرکزیم.ویترین ام قشنگ است و دیگران جذبم میشوند.جذب ظاهر گول زننده ام.مگر در این آزگار مهم است یا اصلا کسی میفهمد که درونم تهی ست و چیزی در چنته ندارم؟
من عاااشق شورای مرکزی ام.اخیرا سفرنامه ای از یک کشور همسایه با هزار بوق و کرنا داشته ام و آمده ام در پی شانزده سال حضور مداومم در شورای مرکزی که چندسالی ست بریده شده است در آن حضور یابم تا منافع و وجهه بسیاری مانند آن سالها برای خود ایجاد کنم.من اصلا در مجمع شرکت می کنم که در شورای مرکزی حضور یابم اصلا مهم نیست که روحیه و توان کار صنفی و جمعی را ندارم.
من عاااشق شورای مرکزیم و اصلا به گردش چرخه تصمیم گیری و تنوع افکار در صنف خودم اعتقاد ندارم همواره در میدانم .کاری به صنوف دیگر ندارم که افراد تکراری سالها بر شورای مرکزی شان حاکم نیست و اجازه می دهند اعضای دیگر نیز بر انجمن شان تصمیم گیر باشند.
من عاااشق شورای مرکزیم چون این شورا به من ماموریت داد تا با جشنواره فجر مذاکره کنم تا انجمن در برگزاری جشنواره با حضور اعضایش مشارکت داشته باشد و من آن مذاکره را مصادره کرده و داور جشنواره شدم.
من اصول اولیه تحلیل را هم نمیدانم خود را انسانی مودب و معقول جلوه میدهم وبا عضویت در انجمن در جشنواره فجر حضور می یابم و در کمال خونسردی بدون درنظر گرفتن حقوق فیلم کنار دبیر جشنواره نسشته و با روشن کردن دوربین دیجیتالم از روی پرده که فیلمی برای اولین بار در نمایش است را ضبط می کنم و با این کارم حیثیت خودم را بر باد داده و سبب زحمت فراوان برای خود و انجمن می شوم.من با عنوان رییس شورای مرکزی چه سو استفاده ها که نکرده ام چون عاااشق دیده شدنم و منقعت.

من یک وجب قد دارم سیصدمترم زیر زمین است دیوانه و شیفته قدرتم فرق لید از سوتیتر را نمیدانم اما دوست دارم درهیات مدیره تمام صنوف روزنامه نگاری حضور داشته باشم تا قبل از1401یک شکل خاصی میگشتم در ظاهرم بعد از آن بر وزن باد شدم.فقط ادا اطفار و پز بلدم هیچ ماهیت فرهنگی ندارم

من هم عاشق شورای مرکزیم چهار مطلب چاپ شده در مطبوعات ندارم اما در میانه های دهه هشتاد به عنوان وبلاگ نویس مرا عضو انجمن کردند سالی چند جشنواره به اسم انجمن به من کارت می دهند و با زن و بچه ام به جشنواره ها می روم

من نه منتقدم نه کارگردان نه تهیه کننده اما در مجامع عمومی انجمن حضور همیشگی دارم و افرادی میپسندم را در هیات مدیره جا می دهم.همه از من یه عنوان تهیه کننده و روزنامه نگار یاد می کنند اما واقعیت این است که اولین تهیه کننده صوری سینما هستم

من اصلا نقد نمی دانم. منعقدم.یعنی به عنوان منتقد با اسم فلان انعقاد قرارداد میکنم برای رسیدن به منافع.چهار کتاب را در عمرم نفهمیده ام اما همه مرا منتقد می نامند من هم نهایت سو استفاده را از این عنوان میکنم

من کاریکاتور نقد درایرانم و مردم تنها مرا به عنوان منتقد فیلم می شناسند.فیلمها را ندیده نقد می کنم و در جوانی برای زنده ماندنم 14نفر را کشته ام.عاشق منفعتم و اصلا انجمن برایم مهم نیست و آبروی نقد و منتقد برایم اهمیتی ندارد

من یک انسان، کاریکاتوریست نویسنده و پژوهشگر فهیم را اندک اندک کشته ام و یک رفیق دیگر را نارفیق بوده ام .زمانی انجمن برایم مهم نبود اما اکنون در مراسمات دیده شدن انجمن حضور می یابم.راستی من یک فیلم هم ساخته ام که قرار بود درام باشد اما کمدی ناخواسته شد.منقدان زیادی از دست من فراری شده اند.از بچه تهران متنفرم اما در تهران به همه جا و همه چیز رسیده ام.فهمیدید من کی ام؟ 

من بودم  که از انجمن نهایت سو استفاده را برده ام اما ظاهر بسیار آرام و متینی دارم

من اش غرم همه کاره هیچکاره .از طناب انجمن بسیار بالا رفته ام و اصلا نقد نمی دانم و دم دست فحاش سینما می نویسم خزعبل.در مجمع عمومی انجمن برای رسیدن به مقاصد خود و سرورم حضور فراوان دارم

من…

 

این متن مصادیق واقعی دارد و با احترام به افرادی فهیم ،فروتن و زحتمکشان واقعی صنف که باعث شکوه و تقویت جایگاه انجمن در میان اهالی سینما و مردم ایران شده اند نگاشته شده و نمونه هایی است از سو استفاده های دهه های اخیر در انجمن است.گول ظاهر افراد را نخوریم و انجمن را به دست کسانی بسپاریم که ذهنی باز ،شخصیتی روادار و فهیم دارند. وقت، حوصله و انرژی کافی برای کار صنفی را دارند و همه اعضای انجمن را به مشارکت می طلبند کار صنفی بلدند و یرای ارتقا جایگاه انجمن و اعضای آن انرژی و توان کار دارند