“عدالتِ مغلوب”یادداشتی بر فیلم “علفزار”

پایگاه خبری تحلیلی نگاتیو: “حکم جلب اشتباهی صادره توسط بازپرس امیرحسین، تیراندازی مأمور ضابط و کشته‌شدن اتفاقی پسربچه‌ای را به‌دنبال دارد. متعاقب آن پرونده‌ای سفارشی به بازپرس ارجاع و از او خواسته می‌شود پرونده را ختم به خیر کند تا خطای او چشم‌پوشی شود. خفت‌گیری و تعرض به عروس خانواده شهردار علیرغم دستور مقام بالا و درخواست شخص شهردار، نمی‌تواند بازپرس را مجاب نماید تا شکایت زن آسیب دیده را نادیده بگیرد. او که نسبت به این حق‌کشی حساس شده است قصد دارد رسیدگی به پرونده را با جدیت دنبال می‌کند. نزدیک شدن به آدم‌‌های ماجرا و شخصیت‌های درگیر اما رازها و معضلات دیگری را برملا می‌کند. ریتم تند و پلان‌های مقطع و پرتحرک و شروع غافلگیرانه سکانس افتتاحیه، درگیر کننده و جذاب است و تماشاگر را به خوبی ترغیب می‌کند تا تمام توجه خودش را معطوف فیلم کند. اما رها کردن ناگهانی این پیش داستان و پرداختن به ماجرایی دیگر برخلاف انتظار تماشاگر، سبب می‌شود تا شکلی از فاصله‌گذاری ناخواسته در فیلم اتفاق افتد. تا جایی که دوباره همراه شدن با ماجرا و شخصیت‌ها، تا بسط و گسترش پرونده مطروحه در بازپرسی به تطویل می‌افتد.
ورود بی‌زمینه زوج معتاد و طرح داستان فرعی و همراهی با آن‌ها تا رسیدن به بازپرس موردنظر و آشنای ما نیز مزید بر علت در این فاصله‌گذاری و از ریتم افتادن فیلم شده است. از جایی اما تماشاگر در‌می‌یابد که توجه‌اش را باید به آدم‌های حاضر در این جلسه بازپرسی بدهد و تمرکز قرار است که بر این داستان و این شخصیت‌ها باشد.
این توجه اگرچه دیرهنگام اما پر رنگ و لعاب است و مخاطب را به خوبی با کنش‌های ماجرا و آدم‌های فیلم همراه می‌سازد.
این پر و پیمان بودن قصه‌های فرعی و گسترش عرضی ماجرا و تلاش فیلم در پرداختن به مشکل تمام شخصیت‌ها و ریز شدن در جزئیات ظاهرا ناتمام اما از توان و حوصله‌ی زمانی فیلم بیرون است و به زودی درمی‌یابیم که قرار نیست این خطوط متعدد داستانی و این حجم اطلاعات، سرانجامی جز پایانی باز داشته باشد.
این نکته به زعم بنده البته نقطه قوت فیلم و هشیاری فیلمساز در ارایه برداشتی آزاد و اقتباس از انبوهی پرونده‌های واقعی است.
اشاره کنم به بازی‌های بسیار خوب مجموع بازیگران فیلم و بخصوص پژمان جمشیدی در هیأت امیرحسین که با تسلط بر ایفای نقشِ بازپرس تماشای فیلم را جذاب‌تر ساخته است. همچنین است بازی ستاره پسیانی و سارا بهرامی و سایر بازیگران که تهیه‌کنندگی و هدایتگری بهرام رادان قطعا بی‌تاثیر نبوده است.
و در تکمله اضافه کنم که اندکی فشردگی و موجزگویی به فیلم کمک می‌کند تا در اکران عمومی احتمالا موفقیت بهتری کسب کند. به عنوان نمونه، رها نکردن زوج معتاد پس از خروج از دادگاه و همراه شدن با آن‌ها در سوپرمارکت اضافه به نظر می‌رسد و اگر اندکی خوش‌سلیقگی و حساسیت بیشتر در تدوین بکار رود، فیلم از انسجام و ریتم و خوش‌ساختی بهتری برخوردار می‌شود.
دغدغه‌مندی اجتماعی و آسیب‌شناسی بی‌عدالتی بستر مناسبی‌ست برای طرح مضامینی عدالت‌جویانه و قهرمان‌محور است. و البته که در نهایت مصلحت‌گرایی به شکلی ناشایست پیروز این تقابل است. اگرچه قهرمان ناتوان و درمانده تلاش دارد تا با ایستادگی بر اصولش این عدالتِ مغلوب را از ورطه‌ی اضمحلال و فراموشی نجات بخشد.
انحطاط اخلاقی، جامعه‌ای رو به زوال، انسان‌هایی در لبه‌ی پرتگاه، مردمی مستأصل و نیازمند، و مسئولانی سردرگم و ناتوان از اداره‌ی جمعی، بستری حقیقی از دردهای جامعه امروز است که فیلمسازان نگران و البته هوشمند و مرتبط و نهادهای ذیربط را ترغیب می‌کند تا این معضلات را بی‌پرده دستمایه قراردهند. پیش از آنکه محور قراردادن این موضوعات و آسیب‌های اجتماعی ناشی از نگرش و تعمق همدردانه‌ی هنرمند و سازمان‌یافتگی باشد، ناشی از نسخه‌پیچی شتابزده و سفارش امیدبخشی و حفظ بارقه امید و کورسوی عدالت‌طلبی در پیش رو با وجود و حضور آدم‌هایی‌ست که هنوز ایمان و اخلاق و تعهد جزو اصول اعتقادی زندگی و کار آن‌هاست.
از این روست که شاید در دو روز اولیه جشنواره شاهد دوفیلم با موضوعی نسبتا مشابه و سمت و سویی یکسان هستیم.

#رضا خسروزاد