به‌پای روز ماندن و روزگار شدن/درباره خاین کشی

پایگاه خبری تحلیلی نگاتیو : “مهدی و شاهرخ و جهان و دیگر یاران در سرقت از بانک با پلیس درگیر می‌شوند. مهدی مجروح و دستگیر و دیگران در خانه‌ای پنهان می‌شوند. آن‌ها که قصد داشتند با سرقت پول به کودتای مصدق کمک کنند با چرخش سیاست دیگران محکوم به مرگ می‌شوند…”
.
ورود به یکی از حساس‌ترین مقاطع تاریخ ایران، بی‌پرده و بی‌واهمه، نشان از شکلی به سیمِ آخر زدن فیلمسازی‌ست که همواره در صدرِ واکنش‌های همه جانبه‌ی تماشاگران و مخاطبان فیلم‌هایش بوده است. مطمئن باشید بحث‌های جدی و تحلیل‌های ضد و نقیضی از فیلم خواهد شد که شاید این اثر کیمیایی را به بحث‌ برانگیزترین فیلم او بعد از سال‌ها بدل کند. اگرچه عدم دخالت دیدگاه سیاسی و اجتماعی نسبت به واقعه و زمانِ تاریخی فیلم گریزناپذیر است اما در این یادداشت شتابزده به هیچ‌وجه قصد ورود به مباحث سیاسی و جناح‌بندی و برداشت و تحلیلِ بیانیه‌وار را نداشته و صرفا به فیلم از زاویه یک اثر سینمایی از کارگردانی شناخته شده و شاخص نگاه ‌می‌کنم.
فیلم با ورود جمعی سارق مسلح به بانک و اقدام به سرقت و متعاقب آن درگیری آغاز می‌شود. معرفی شخصیت‌‌ها در خلالِ مهمترین اَکت و رویدادِ فیلم، نیاز به توجه و تمرکز دقیق تماشاگر در همان ابتدا دارد. بعبارتی برخلاف اغلبِ آثار سینمایی که یک حادثه فرعی و آغازین در بخش شروع آورده می‌شود، فیلم با مهمترین و اصلی‌ترین کُنِشِ قهرمانان و روایت آغاز می‌شود. این پرت‌شدن تماشاگر به دلِ اتفاق، نه‌تنها ناشی از زیادت کلام و بیان فیلمساز و فشردگی زمانی فیلم است، بلکه از پُر و پیمانی حوادث و اتفاقات در فیلم نیز می‌آید. به شکلی که در میان آثار موخر کیمیایی یکی از بهترین شروع‌های ممکن را دارد. داستان بر مبنای وقایع و حقایق تاریخی و شخصیت‌‌های واقعی شکل گرفته که در تحولات سیاسی-اجتماعی نقشی نسبتاً مهم و کارا داشته‌‌اند. معرفی کامل شخصیت‌ها اما اندکی کُند و در مواردی کمرنگ صورت می‌گیرد و اگر پیشینه‌ی شناختِ تاریخی نسبت به آدم‌ها و رویدادها نباشد، درام شکل‌گرفته از تعلیق و کشش متفاوتی برخوردار خواهد بود که ممکن است تماشاگر کم‌دقت را پابه‌پای فیلم جلو نبرد.
عدم تمرکز بر یک قهرمان و همراهی موازیِ ماجرای سه چهار شخصیت و پر و پیمان بودن آدم‌های فرعی و قصه‌های جنبی فیلم، اندکی مخاطب را بیرون ماجرا و ناظر رویدادها نگاه می‌دارد. اما این نظارت همواره تا انتهای فیلم با کنجکاوی و لذت همراه است و این نکته مثبت‌ترین شاخصه‌ی فیلم است. تماشاگر با هر گرایش و نگاه سیاسی، می‌تواند با فیلم همراه شود و در عین‌حال برداشت و نگاه مورد نظر خود را داشته باشد. از منظری شاید کلیت نگاه و جهت فیلم در این دیالوگ نهفته باشد که “هم شاه را دوست دارم هم مصدق”. این دووجهی و تعادل و بعبارتی پرهیز از تحمیلِ نگرش و دیدگاهِ شخصی کارگردان به تماشاگر “خائن‌کشی” را تبدیل به اثری پرتأویل و تفسیر و تماشایی ساخته است. نگاه کنید به همزمانی کسوف و سرقت که در وجه تحلیلی-ارجاعی اشاره به مقطعی تاریخی دارد که جریانات سیاسی-اجتماعی و حضور احزاب و دسته‌بندی‌های جناحی، فضای کلی را تیره و تار ساخته بود.
طراحی صحنه دقیق و ظریف و پر از دقت و جزئیات به همراهِ حجم بالای صحنه‌ها و آدم‌های فرعیِ زندگی‌ساز، جهان زمانی-مکانی فیلم را به شکلی مثال‌زدنی و قابل تقدیر و توجه بازآفرینی نموده است.
پرکاری و فضای زنده‌ی سکانس‌های شیره‌کش خانه، قمارخانه و محوطه کاروانسرا جزو بهترین بخش‌های طراحی صحنه و لباس فیلم است.
برخی از صحنه‌ها البته بلحاظ لزوم دراماتیک بی‌نقص نیست از جمله حمام و بخصوص قمارخانه و آن مونولگ پرطمطراق که در لحظاتی از محور و ماجرای اصلی پرت می‌افتیم. سکانس‌هایی نیز هستند که چندان خوش‌ریتم نیستند و چه بسا اگر اندکی فشروه و موجز شوند کارکرد بهتری داشته باشند. دیالوگ زن ارمنی در پیاله‌فروشی، سکانس انتهایی داخل خانه و تعریف زندگی زن‌ها، سخنرانی افسر در رثای بیگناهی و آزادی‌خواهی از این نمونه‌ها است. النهایه فیلم را ببینید و از توانایی فیلمسازی و دقت‌نظر و هدایت گروهی تیمی حرفه‌ای توسط کهنه‌کار سینما لذت ببرید.
#رضاخسروزاد