پایگاه خبری تحلیلی نگاتیو: دلنوشته محمد صالح علا در رثای درگذشت امیرهوشنگ ابتهاج[سایه] . ساعتی پیشتر بمن خبر دادند،آقای ابهتاج نازنین امان،عازم عالم نازشده اند،میدانید که من از نان آوران شب ام،شاید بقول یاسپرس این تواتراست،که دیشب همین هنگام،نامه ای برای او نویساندم،آقای ابتهاج جان،لطفا نمیرید،اگرهم اراده کرده اییدعازم عالم نازشوید،خواهش میکنم یواش بمیریدتا من هم فرصت داشته باشم بشمابرسم،شرم دارم پس ازشمااینجا مانده باشم، زندگی تقصیرکسی نیست،امادیگر برایمحوصله ی ماندن نمانده است،امشب خبردادند اوهم عازم خواب خوش شده،چه خوب است که شب است،واقعیت تاریکی رامن روی شب کشیده ام،تا ستاره هایی ماننداو دیده شوند،الان هم گرفتارم میروم گریه کنم،بی واژه شعر واهه جان را زمزمه کنم،تاتوبودی دستهایت بوی گل سرخ میدادند،حالا که نیستی گلهای سرخ بوی دستهای ترامیدهند،