پایگاه خبری تحلیلی نگاتیو: چاپ شده در روزنامه شرق.1402/4/19
نشست نمایش و نقد و بررسی مستند سینمایی «روزگار بلور» ساخته و نوشته امیر فرضاللهی روزنامهنگار، منتقد سینمایی و مستندساز در خانه سینما به همت انجمن منتقدان سینما برگزار شد.
روزنامه شرق
نشست نمایش و نقد و بررسی مستند سینمایی «روزگار بلور» ساخته و نوشته امیر فرضاللهی روزنامهنگار، منتقد سینمایی و مستندساز در خانه سینما به همت انجمن منتقدان سینما برگزار شد.
شاهین شجریکهن در نقد فیلم گفت: «از لحاظ تکنیک و ساختار، فیلمساز سعی میکند کنار بکشد، دوربین را در جایگاه چشم ما قرار دهد و آن تجربه همنشینی و همصحبتی را که با آقای بلوری داشته، با آدمهای بیشتری شریک شود. به خاطر ارزش تاریخی قضیه، جذابیت و چندوجهیبودن شخصیت اصلی، این رودررویی مستقیم برای طیفهای مختلفی از مخاطب جذاب است. البته کارگردان باید در تدوین نهایی انتخاب بیرحمانهتری میکرد تا با فیلمی موجزتر طرف بودیم».
ماشاءالله شمسالواعظین در تقدیر از محمد بلوری اظهار کرد: «در روزنامهنگاری با توصیف فضاهای مشاع یک سوژه و نه داوری و قضاوت، بدون هیچگونه تعارف، استاد اول من محمد بلوری بود و سپس مسعود بهنود. در همین فیلم 90دقیقهای همه میخ شده بودند؛ چون حس بیگانگی با فضاهایی که استاد بلوری بیان میکرد نمیکردند و حس خویشاوندی با سوژه داشتیم. موفقترین روزنامهنگار، روزنامهنگاری است که بتواند این تم را رعایت کند.
مطلب دیگری که من از آقای بلوری آموختم این است که خبر حوادث پیامد ناخواستهای برای جامعه دارد که از گسترش شایعه جلوگیری میکند و این موضوع خیلی مهمی است. جلوگیری از گسترش شایعه، حقیقتنویسی است و آقای بلوری در این زمینه غوغا میکند. ایشان البته در نوشتههایش نیمی از حقیقت را برملا میکند و نیمی دیگر را برای خود و جزء اسرار حرفهای خود نگه میدارد و آن نیم دیگر، احساسی است که باعث میشود با مسئولیتشناسی در راهی قدم بگذارد».
محمد بلوری ضمن تقدیر و تشکر از شمسالواعظین بیان کرد: «من به دوستانم همیشه تأکید میکردم روی سوژه «کار» بکنید؛ اگر قتلی اتفاق بیفتد، موضوع فقط قتل نیست، بلکه یک زندگی پشت این قتل هست. بنابراین من حوادث را به صورت گزارشی مینوشتم و داستانش میکردم».
شجریکهن درباره همین موضوع گفت: «فیلم به خوبی نشان میدهد که در آن روزگار، روزنامهنگار چقدر میتوانست اثرگذار باشد. همانطور که در ادبیات، شعر و موسیقی، ریشهها و نقطه عزیمت و شروع جریانهای قابل احترام فرهنگی در همان دههها بوده، روزنامهنگاری هم به نوعی مسیر بلوغ و تکامل را طی میکرده، اما این اثرگذاری در روزگار فعلی کمرنگ شده و روزنامهنگاری که بخواهد در دل خبر برود و جریانسازی کند، خیلی کم پیدا میشود. معدود اثرگذاران هم هزینه این تأثیرگذاری را میدهند. فضا طوری است که تکثیر خبر، کارهای وظیفهای انجامدادن و پرکردن بیلانها بیشتر مد روز شده است».
شمسالواعظین در اظهارات دیگرش بیان کرد: «آقای بلوری آخرین توصیهای که در انتهای فیلم کردند، فاصلهگرفتن از سیاست و بازیگری سیاسی بود. دعوای چندساله من با دوستان و شاگردان خودم که الان در خارج از کشور هستند، همین است. ما گزارشگران میدان سیاست هستیم، نه بازیگران عرصه سیاسی. من از روزنامهنگاران سیاسی بودم که بازیگر سیاسی نبودم و مایل هم نبودم باشم ولی از فضای سیاسی لطمه بسیاری خوردم. همین الان به من و احتمالا آقای بلوری با این همه سابقه مجوزی برای نشریه داده نمیشود اما به افراد سیاسی چرا».
امیر فرضاللهی هم گفت: «آقای بلوری و سپس دکتر کیهانیزاده، حوادثنویسی را از یک جمله، تبدیل به ستون، گزارش دوم، سوم خبری و صفحه حوادث کردند. این کار راهرفتن روی لبه باریک است.
تمرکز اصلی من در فیلم بر شخصیت دوگانه آقای بلوری بود؛ یعنی کسی که با قتل و… در تماس است و در عین حال دارای چنین شخصیت رمانتیکی است. سعی کردم این دو امر پارادوکسیکال را در یک روایت نرم و باحوصله که البته مخاطب هم تقریبا نیمخیز بماند، بیاورم. من با تدوینگر که جوایز زیادی هم برده، بسیار چالش داشتم و چه جنگهایی که با هم نکردیم. اما من تمامقد از نتیجه نهایی دفاع میکنم و ضمن احترام به نظرگاههای متفاوت، به نظرم یک سکانس هم از کار در بیاید از نظر روایت سینمایی ناقص میشود».