پایگاه خبری تحلیلی نگاتیو: بعضیها هم اینطورند؛ یک عمر ذائقهسنجی کردند، به هر جمعیتی نالان شدند اما استعداد هیچ کاری را نداشتند، حالا الکی خودشان را میزنند به یک کاری و چون استعداد ندارند، برای دیده شدن، شخصیتهای برجسته اجتماعی و جامعه را به سخره میگیرند. اینان اینقدر هوشمند نیستند که بفهمند «آدم زرنگ همیشه یه پاش تو چاله ست». فقط اکنونشان را میبینند و قد فکرشان آنقدر نیست که بیش از منفعت و حالشان را ببینند. حتا اگر چند دهه باشد که در نبشتن باشند اما چون حقیقت را درک نکردهاند و بویی از آن نبردهاند و منفعت، همه چیزشان است، نبشتن را معبری برای رسیدن به منزل منفعت میبینند و اصلا درکی از این ندارند که مایه اصلی نبشتن، حقیقت و جوشش درونی است؛ جوششی که منجر به زایش حقیقت و بازنمایی آن است، نه وارونه نمایی و مجالی برای انتقام عقده ادیپ خود.
اخیرا یکی از این منفعت پرستان که حزب باد است و برای دیدهشدن و کسب منفعت در زندگیاش هر کاری انجام داده، در یک دوریالی در یکی از تارنماهای داخلی، کاری ساخته سرتاسر مبتذل و ادیپوار . در این کار سخیف و بیارزش توهینهای بسیاری به جامعه شده: اول اینکه این آدم سخیف فهم مخاطب و جامعه خود را دست کم گرفته و ساختار درامش باسمهای و آبکی است و دو ریالیاش فاقد اعتبار در این وانفسای روزگار وارونهشدهی ایران. دوم اینکه برخی از شخصیتهای برجسته اجتماعی ایران را که در کار خود کمنظیر بودهاند معادل سازی، وارونهنمایی و تخریب کرده است؛ از جمله این شخصیتها شمس مطبوعات ایران بوده که یک سرمایه اجتماعی قابل تأمل در تاریخ مطبوعات و بهترین سردبیر روزنامههای چهار دهه اخیر ایران است. کسی که هر روزنامهای که سردبیرش بوده، آن روزنامه پرمخاطب ترین بوده و بسیار پر شمارگان. تولید محتوای درجه یک به خصوص در حوزه سیاسی و اجتماعی به قد قامت فکر این انسان خوشذوق در حالت بیشینی و مطلوب قرار داشته است و به همین واسطه روزنامههایش همیشه بر افکار عمومی و مردم تأثیر قابل ملاحظه گذاشته و چون در ۸ سال سردبیریاش در کیهان فرصت و مجال آن را داشته که تجربه خوانش و یادگیری از آثار منتشره بزرگان مطبوعات را داشته باشد، این فرصت کمنظیر؛ او را تبدیل به یک سردبیر خوشذوق و عمیق کرده است. اکنون که این سرمایه اجتماعی بزرگ در تبعیدی ناخواسته به شغل شریف دیگری مشغول است و در آن شغل نیز موفق؛ عقده موفقیت کمنظیر او هنوز در ذهن آدمهای کوتولهای جاری و ساری است و عقده ادیپوار در دو ریالی که در شبکه نمایش خانگی در حال پخش است به تخریب این شمس واقعی مطبوعات پرداختهاند. واقعا این همه بیشرمی را چه میتوان گفت و نبشت؟ انسان حقیری که اکنون بعد از این تخریب بچهگانه به دست و پای شمس مطبوعات افتاده که من قصد اهانت به شما را نداشتم و به اهالی مطبوعات بگویید مرا مورد نوازش قرار ندهند و… هکذا؛ یا زنگی زنگی یا رومی روم.
این گفتارها و رفتارها فقط از آدمهای حقیر برمیآید؛ حقیرانی که هیچ نیاند اما همه چیزند و همه جا مقرب. این آدم حقیر حتا حرمت پدر خود را هم که از زحمتکشان مطبوعات قدیم است نگه نداشته و این درک و شعور را ندارد که اقبال عمومی و مستمر یک مطبوعاتی در نزد مردم در سالیان متوالی اتفاقی و شانسی نیست. یک عمر مطالعه و هوش بالا می طلبد که آدمی به چنین جایگاه کمنظیری برسد. شمسی که حتا در شرایط محدود و پر از خط قرمز اکنون اگر بدو اجازه دهند روزنامهای درآورد بدون شک شمارگانی چند دههزاری خواهد داشت، آنهم در شرایطی که اکنون شمارگان کل روزنامههای کشور به سی، چهل هزار نسخه در روز هم نمیرسد. واقعا چه میتوان گفت از این همه بیخردی و قدر سرمایههای اجتماعی خود را از سوی قدرت ندانستن. با تخریب و تهمت، اینگونه افراد حقیر نمیشوند بلکه تهمتزننده و تخریبگر خود را ناخواسته در دره سقوط پرتاب میکند. تخریبگری که در چند سال سردبیریاش در یک روزنامه به ظاهر هنری هیچ نوفیق و موفقیتی نداشت؛ به باسمهایترین شیوه ممکن کاغذی را سیاه میکرد و بدون آنکه تأثیری بر مخاطب داشته باشد قیافه آنچنانی به خود میگرفت. آدمی حیرت میکند ازین همه وقاحت و عقده خود بزرگبینی. فردی که نه فیلمنامهنویس خوبی است، نه روزنامهنگار و نه هیچ کار اما ادعای بلندی در این مشاغل دارد و قامت کوتاهش اجازه نمیدهد این همه کوچکی خود را ببیند. آرزوی شفای عاجل برای همه کوتاهقامتان این روزگار در ایران یک آرزوی جمعی است…
امیرفرض اللهی