پایگاه خبری تحلیلی نگاتیو:
فیلم، داستانی با همه عناصر اصل سببیت روایت می کند و عناصر ترکیب غنی ندارد.اما میتوان داستانی را پیدا کرد.
جوانی انتقام می گیرد و جوانی را که خیانت کرده و مواد مخدر پخش می کند،می کشد.روایتی سرراست از ماجرای مواد مخدر.
“لاله های کبود”فیلم قابل تحملی است،هر چندتکنیک،مخصوصا صدا به آن لطمه می زند و برای گوش خوشایند نیست.صدا بدون افت و خیز و یکنواخت و بدون پرسپکتیو.پیش زمینه و میان زمینه و پس زمینه یک صدا با طول و عرض را ارائه می دهد و حتی صدای بستن در هم پنداری جلوی پرده صورت می گیرد.آدم های اصلی کم هستند.
غیر از جوان محوری و انتقام گیر،خانم ها عمدتا در حاشیه عمل می کنند.
آدم ها هم جوان هستند، منهای پیکان که قدیمی است.اتفاقا پیکان یکی از عناصر گویای روایت است.
موزیک هم که سوار بر تصاویر است و امان نمی دهد.یعنی همینطوری می نوازد در غم و شادی و هیجان و به گونه ای عمل می کند که تصاویر را زیر پوشش خود قرار می دهد.ظاهرا قرار است که آدم ها چون فضای لوکیشن ها حاشیه ای باشند اما شهری اند و ما نمی دانیم چگونه در آن ایستگاه ظاهرا فعال دور هم جمع شده اند.غیر از کافه و ایستگاه و حضور سنگین قطار و حتی بستن فرد خاطی و سرانجام با تیر بند را هدف قرار دادن و فرار او. باضافه فوتبال جوانان و درنگی در جلوی کافه،
قصد هست که ماجرا را از یکنواختی کنش چند جوان نجات دهد.
اصلا گرامر سینمای کلاسیک را رها کرده و به کات های معمولی تن نمی دهد و چون کلاسیک های دهه ۳۰ و ۴۰،آدم ها وارد کادر می شوند و از کادر خارج می شوند. در نماهای دور با چند آدم ،توسط بلندگوئی دیالوگ ها متوجه واکنش های شان می شویم.آدم ها ،ماشین پلیس و ون را به ما نمی شناساند تا نفهمیم بالاخره می توانند قاتل را پیدا کنند.
فیلم میان تکنیک،تجربه و مدرنیسم و بهره گیری از فضا ،آب و بیشه و صدای پیوسته قطار که بوق می زند سرگردان است.عناصری چون ایستگاه نیمه متروک ،بیشه، کافه درب و داغان،پیکان و جوان محور فیلم که کم حرف می زند فیلم ویژه ای را سر و سامان میدهند. حسین گیتی
#پایگاه _خبری_ تحلیلی_ نگاتیو