مکاشفه بدون ذوق‌مرگی/رضا خسروزاد

پایگاه خبری تحلیلی نگاتیو : فیلم‌های فرمگرا همیشه جذابیت خاص خودشان را دارند. برای آنها که به فرم بیشتر از محتوا اهمیت می‌دهند و معتقدند که سینما با فرم به بیان و زبان اعتلایی خاص می‌رسد، تعارض می‌تواند فیلمی جذاب و به شدت قابل توجه باشد. از آندسته فیلم‌ها که در کنار دوست دانشجوی احتمالا هنرمندت ببینی و بعد از بیرون آمدن از سالن در باره‌اش بسیار صحبت کنید. اما مخاطب عام و معمول سینما، در نیمه فیلم اگر چرت نزند احتمالا به مکاشفه پیرامونش می‌پردازد. از این رو نمیتوان انتظار داشت تماشاگر عادی سینما “تعارض” را اثری سینمایی بیابد و مورد خوش آیندش قرار گیرد.
موکد کنم “تعارض” از جنس فیلم‌های معمول و آشنای روایی نیست. تمایل فیلمساز به نوگرایی و تجربة کاری نو، درخور توجه و قابل تحسین است. در روزگاری که دغدغة مالی اولویت سینماست، پرداختن به کنجکاوی هنری و تجربه‌گرایی جای تأمل و در عین‌حال توجه خاص دارد.
فرم فیلم حداقل در سینمای ایران نو و تازه است. جسارت و پشتکار انجام آن هم از کارگردانی جوان و نوگرا و تیمی مشتاق و فعال برمی‌آید. اما در عین‌حال داشتن یک ایده هر اندازه هم که بدیع و تازه و نو باشد منجر به شکل‌گیری یک اثر جذاب نخواهد شد. اگر ایده پرورش نیابد و در روند تکمیلی خود جهت و هدفی تعالی نداشته باشد، به جنینی ناقص‌الرشد می‌ماند که در فارغ گشتنش هویتی ناموجه می‌یابد. یک اثر سینمایی با تکیه بر یک ایده جذاب، نمی‌تواند سرپا بایستد مگر بسط و گسترش و پیرنگ یابد و از پیله بداعتش به روند علت و معلولی رشد کند و بیرون آید. لازمة هر اثر تأثیرگذار و هنرمندانه، خلاقیت در همة ابعاد است. درهم آمیزی فرم و محتوا در بستر روایی باید منجر به زایش چیزی فراتر از مجموعِ عناصر نزد تماشاگر گردد. فیلم در این وجه به خوبی پیش می‌رود اما عدم تمرکز بر محور چرایی افعال، سبب لنگ زدن و بار به مقصد نرساندن می‌گردد. (اشاره می‌کنم بعنوان نمونه به سکانس رقص) همچنین جایگاه و دیدگاه ناظر مطلق که توسط دوربین‌های مداربسته به تماشاگر منتقل می‌شود، دو کارکرد و حس همسو را منتقل می‌کند. ابتدا این حس را بوجود می‌آورد که همه‌چیز کنترل شده و زیر نظر است و فرد یا کسانی در این ساز و کار نقش کنترل‌ کننده را دارند. در ادامه نیز این دیدگاه، تماشاگر را به صرف تماشاچی بدل می‌کند و شکلی محتوم و محکوم به هر دو سو (کاراکتر_تماشاگر) می‌بخشد.
بیان توهم و درگیر کردن تماشاگر با روزگار درهم و کج و معوج رضا باید به چرایی خاصی منتهی شود نه آنکه به بهانه نمایش شخصیتی روانپریش به باتلاقی از روانپریشی ضد روایی گرفتار آید. اگرچه توجیه آن نمایش دنیای موازی باشد.
تکیه بر دوربین‌های مداربسته، نامتعارفی غیرجذابی را وارد کار می‌کند که بدون ارایه و ارجاع معنایی یا فلسفی خاص در محتوا، ضرورت ایجابی نمی‌یابد و تماشاگر وامی‌ماند که اساسا هدف از اینهمه توهم در روایت، شخصیت و سرانجام چیست و چگونه باید این درگیری عمیق ذهنی به من سرایت کند.
از این روست که باید گفت “تعارض” فیلمی به شدت شخصی است. به شکلی که اگر قصد نقد و تحلیل آن را داشته باشی، ناگزیری در لابیرنتی قدم برداری که سازنده، آگاهانه یا ناآگاهانه در آن‌ها قدم گذاشته است. علاوه بر لزوم گسترش بحث در مسایل فرم و محتوا و دیالکتیک چندشاخه این مباحث، مضامین فلسفی روانشناختی و جهانبینی گوناگون نیز می‌بایست مطرح گردد. از سویی نیز این پرسش بوجود می‌آید که تماشاگر عادی سینما تا چه حد می‌تواند درگیر مباحثی بغایت پیچیده شود و اصولا امکان بازکردن مباحث روانشناختی علمی برای این مخاطبان وجود دارد؟ تعارض بنا به اشاره فوق و دلایل متعدد از نقد و تحلیل می‌گریزد و تمایل دارد همچون موضوع و شخصیتش، از معنا، جهت و سمت و سوی تفسیری‌ نیز بپرهیزد و در جهان‌های موازی خودش پیش برود بی سوال!
و اما بازی در یک فیلم سایکودرام جذابیت‌های خاص خودش را دارد. بلحاظ آزادی عملی که اینگونه نقش‌ها به بازیگر می‌دهند و نیز عمق احساسی و ریتم درونی بازی، همواره نوعی بداعت و تازگی در آنها وجود دارد که منجر به تماشایی شدن نقش می‌شود. رضا بهبودی با درک درست از کاراکتر و شناخت و تسلط بر ریتم درونی، شخصیتی پدید آورده که مهمترین ویژگی‌اش ناشناخته ماندن و مکشوف نشدن آن است. ابهام و پیچیدگی ذهنی شخصیت و تعلیق میان واقعیت و رویا و قطعیت و تخیل، توهمی کابوس‌وار از یک شخصیت کاتاتونیک و بهم‌ریخته را ارایه می‌دهد که تماشاگرِ حساس را به راحتی رها نمی‌کند.
در نهایت اگر به دیدن فیلم می‌روید با ذهنی آماده و پرسشگر و تحلیلگر وارد سالن شوید و مطمئن باشید در روند غیر متعارف فیلم از لذت کشف و مکاشفه برخوردار خواهید شد اگرچه نه آنقدر که منجر به ذوق‌زدگی‌تان گردد.

رضاخسروزاد

#مکاشفه-بدون-ذوقمرگی-رضا-خسروزاد