پایگاه خبری تحلیلی نگاتیو:
رضا خسروزاد
“خاتی که شوهرش توسط خرس کشته شده، دور از آبادی و در کوهستان با دو فرزندش زندگی میکند. علیرغم اصرار خانبابا و بعدتر قباد برادر شوهرش، میماند تا در طی روبرویی با خرس تصمیم نهاییاش را بگیرد…”
همین ابتدا اشاره کنم تمام فیلمهایی که بنوعی دغدغه و نگرانی محیطزیست و حیات جانوری را دارند از منظر من شایسته تقدیرند. حالا چه محیط زیست محور اصلی داستان باشد و چه بهانهای برای استفاده از زیبایی بصری طبیعت چشمنواز ایران باشد.
“خاتی” اگرچه بلحاظ کششمندی یک فیلم متوسط است که احتمال دارد حوصلهتان نتواند تطویل و کشدار بودنش را تحمل کند، اما بواسطه تشویق و ترغیب در مهربانی و مدارا با حیاتوحش قابل احترام است.
شروع فیلم خوشریتم است. معرفی سریع جغرافیا و موقعیت آدمها و برملایی وضعیت بانو خاتی با آوردن توله خرسها نزد او، گسترش نسبتا سریعی به بخش آغازین میدهد. شخصیتها معرفی اجمالی میشوند و تماشاگر با وضعیت آدمهای اصلی درام آشنا و درگیر داستان میشود. اما به مرور ریتم فیلم افت میکند و با ورود داستانهای فرعی و شخصیتهای جانبی، به جای آنکه بر گیرایی و جذابیت درام افزوده شود، روایت نیازمند تأمل و حوصله تماشاگر میگردد. شخصا نظارهگر فیلم بودم اما با فیلم خلوت نداشتم و در فضای قصه و میان آدمهای داستان محو نشدم.
کمتحرکی و نداشتنگرههای مناسب و سستی کشش در فیلمنامه، گریبانگیر اکثر فیلمهای سینمای ایران است. عدم تسلط نویسنده و تن ندادن به قبولِ لکنت در بیان بصری روایت از یکسو و مشکلات ممیزی و تبعات ناشی از آن از سوی دیگر سبب میشود که نوعی خامی و گاه سرگردانی در بسط روایت و خصوصا در پرده دوم اغلب فیلمها را شاهد باشیم. جا دارد همینجا به فیلمسازان عزیز یادآوری کنیم که یک فیلمنامه خوب نیازمند دانشِ موقعیتپردازی، شخصیتپردازی و البته دیالوگنویسی است. خوب است که نسبت به این سه مقوله و همچنین وجود داستان و آدمهای فرعی جذاب، حساس و با وسواس باشند تا بلکه مانع از کندی و حسِ تطویل ناشی از نداشتن رویدادهای کششمند شوند.
بیراهه نرویم و با اشاره به بازیهای نادرخشان، لحنهای نادرست و طراحی صحنه و لباس ناخوب و با اشاره به عدم استفاده حداکثری از جغرافیا و لوکیشن عالی و بیبدیل زاگرس، “خاتی” یک فیلم متوسط است که گاه شاهد قابهایی به شدت زیبا و در مقاطعی جذابیت زودگذر رویدادی در آن میشوید.