پایگاه خبری تحلیلی نگاتیو
رضاخسروزاد
“توحید مرد فقیر پرخاشگرو پرمدعا و در عینحال ناتوان و بیمسئولیت است. دزدیده شدن لپتاپ دخترش رها و درگیریاش با دیگران، خانواده ضعیفش را از پا درمیآورد…”
ملودرامهای اجتماعی با رویکرد نمایش ملموس و عینی زندگی روزانه آدمهای مستاصل و درمانده و درگیر در جامعه مشکلزا و پرتنش و بیرحم، همیشه شکلی از جذابیت متاثرکننده را در خود دارند که قشر متوسط به پایین جامعه به خوبی با آن همراهی و همدردی میکنند و قشر مرفه آن را خستهکننده و خوشبینها اغلب آنرا سیاهنمایی میخوانند.
“رها” تلاش میکند با برخورداری از فیلمنامه خوب و بازیگران قوی و پرداختن به جزئیات ملموسساز زندگی، مخاطب را به درون زندگی آدمهای فیلم بکشاند تا با همذاتپنداری هرچه بیشتر، شرایط و موقعیت و درماندگی و تلخزیستی کاراکترهایش را نشان دهد.
فیلم مبتنی بر یک رویداد محوری نیست، اما سلسله وقایع رخداده در مقاطع مختلف، موتور محرکه زندگی شخصیتهای فیلم هستند. این شکل از فیلمنامه نویسی مبتنی بر ریزپردازیهای اجتماعی بسیار نزدیک به شیوه کاری اصغر فرهادی است.
فیلمنامه “رها” خوب و پر از جزئیات است و داستان با تعلیقهای بجا باعث میشود که بیننده در طول فیلم پیوسته درگیر شود و لحظه به لحظه منتظر اتفاقات بعدی باشد این نوع ساختار داستانی که تماشاگر همیشه در حال حدسزدن و پیشبینی اتفاقات احتمالی است، ویژگی این ژانر است. سکانس گیرکردن دختر نوجوان در کانال در همان بخش اول از آن لحظاتیست که تماشاگر را درگیر تنش و کنش میکند. این غافلگیریها به شکل دقیقی در فیلم جای گرفته و باعث میشود بیننده کنجکاو و همواره درگیر بماند. شناسایی و برملایی آدمهای داستان در لابلای اتفاقات نشان میدهد که فیلمنامه پرحوصله و باوسواس نوشته شده است. گرهافکنیها و گره گشاییهای پیدرپی و ایجاد چالش برای مخاطب در درک و قضاوت افعال و اعمال آدمهای قصه، نزدیک به فضاسازی احساسی عاطفی ملودرامهای عینیتپرداز سینمای اجتماعی مد شده در این سالهاست. فیلم نسبتا پرکشش و تماشایی به معرفی شخصیتهای همدلیبرانگیز و کنشگرش میپردازد. توحید، پدر ناآگاه و دخیل در انحطاط بنیان خانواده، دروناً بیمار است. صدمهزدن به اموال مردم و پرخاشگریاش نشانههایی از شکست درونی اوست. او ناخواسته و ندانسته در تمام بدبختیهایی که گریبانگیر خانوادهاش میشود دخیل است. پدری بیعار و بیمسئولیت که بیش از این که فروخته شدن موهای دخترش برایش مهم باشد، متوجه وجه و درآمدیست که حاصل شده.
و البته که توحید حراف، مدام قصد دارد از مشکلات طبقه فرودست بگوید بدون آنکه حرفهایش در اندازه و قامت شخصیت و جایگاهش باشد. او ضعیف و بیتوان بجای تسویهحساب با مردانی که با آنها درگیر است، با دوست رها مقابله میکند و با وادارکردن به قیچی کردن موها، خشمش را فروکش میدهد تا در پلان پایانی با نوازش موهای رها به ابتدایی فیلم و آن پلان نوازش موهای دختر بازگردیم و متوجه شویم که بدبختی یک آدم فقیر، وامانده و ناتوان، چقدر نزدیک و محتوم و ناگزیر است.