پایگاه خبری تحلیلی نگاتیو:رابطه کتاب و سینما

کتاب، واژه‌واژه می‌تراشد؛ چون مجسمه‌سازی که از دلِ سنگ، جان بیرون می‌کشد.
سینما اما، با نور و صدا می‌سازد؛ چون معمار رؤیاها که خانه‌ای بنا می‌کند در میانه‌ی خیال و واقعیت.

کتاب، نجواست؛ گفت‌وگویی پنهانی میان نویسنده و ذهنِ خواننده.
سینما، فریادی‌ست شاعرانه در تاریکی سالن؛ نوری بر پرده‌ی نقره‌ای که در چشمان تماشاگر شعله می‌کشد.
اما این دو، نه رقیب‌اند، نه بیگانه؛ عاشقانی‌اند از دو کرانه‌ی زمان، که گاه در آغوش یکدیگرند و گاه در حسرتِ هم.

کتاب، تخیل را بیدار می‌کند؛ چون دانه‌ای در دل خاک.
و سینما، همان دانه است که گل داده، قد کشیده در روشنای تصویر.
آنچه در کتاب، زمزمه‌ای‌ست در گوش، در سینما بدل می‌شود به طوفانی از حواس.
اما ریشه یکی‌ست: قصه.

سینما، گاه فرزندِ کتاب است؛ بازآفرینی واژه‌ها با زبان نور.
و کتاب، گاه پناهگاهی‌ست برای فیلمی که هنوز ساخته نشده؛
یا ردّپای آنچه دیده‌ایم، اما هنوز درک نکرده‌ایم.

کتاب، صحنه‌ی خلوتی‌ست با هزار بازیگر در خیال؛
هر ورق، یک پلان طولانی‌ست که در تاریکی ذهن تدوین می‌شود.
نویسنده، کارگردانی‌ست که با واژه‌ها، لانگ‌شات می‌گیرد از جانِ جهان.

سینما از دلِ کتاب زاده شد، چون کودکی از رحمِ رؤیا.

کتاب و سینما، چون دو چشم‌اند که جهان را با هم کامل می‌بینند؛یکی می‌نویسد، یکی می‌نمایاند.
یکی می‌پرورد، دیگری می‌زاید.
هر دو، آینه‌هایی‌اند از دلِ انسان و هر آینه، تصویری‌ست از حقیقتی پنهان…