دست بزنید برای اقا و خانم…

روز دوم جشنواره.شنای پروانه به نمایش درامد و جلسه نقد و بررسی با حضور بسیاری از اهالی رسانه برگزار شد.مجری جلسه در طول برنامه تقریبا چند دقیقه یک بار دایما می گفت دست بزنید برای اقای…برای خانم…وقتی یکی از اهالی رسانه معترض شد که مگر اینجا سالن عروسی ست و سوالهای جدی را بخوانید ایشان ازین تکرار وتعارف دست برداشت.سوالهای نقد امیز به فیلم توسط مجری به درستی خوانده نمی شد که با اعتراض یکی دیگر از اهالی رسانه واقع شد و سردبیر مجله سیاه سفید مجبور شد سوال خود را که با سانسور مواجه شده بود خود بخواند و البته محمد کارت کارگردان فیلم با نظری سلیقه ای از پاسخ مستدل طفره رفت.البته که شنای پروانه اگر در ابعاد شخصیت پردازی در حد تیپ نمی ماند و گره افکنی و گره گشاییش بواسطه نگارش فیلمنامه توسط سه نفر به تکثر نمی انجامید می توانست شاهکاری در سینمای ایران تبدیل شود اما به هر حال اثر در خور بحثی در امده است و ارزش دیدن دارد.مشکل انست  که کارت چندجای کار مخاطب را دست کم میگیرد وسعی میکند سرکارش بگذارد.به نظر می رسد این مستند ساز سابق هنوز در ابعاد نگارش و کارگردانی داستانی استانداردهای کیفی لازم را در حد مطلوب نمی داند و تجربه اموزی در کارهای بعدی میتواند از او یک فیلمساز خوش اتیه بسازد.مشکل فیلم انست که شناخت دقیقی از عمق اهالی جنوب شهر ندارد و اهالی جنوب شهر را تماما خلافکار و مخدری می داند که برای به دست اوردن پول هرخیانت یا ادم فروشی را مرتکب میشوند و صد البته که اینطور نیست.

2.نقد مشکلات همیشگی  پردیس ملت از قبیل انتن دهی  پارکینگ فضای اهالی رسانه گویا به مذاق برگزار کنندگان خوش نیامده و نقد کنندگان را با نگاه های معناداری همراه می سازند.دوستان عزیزان نقد برای اصلاح امور است  نه از کین و نفرت.شرط انست که مستدل باشد

3.تومان فیلم به جا مانده از جشنواره پارسال فیلم عجیبی ست.جیغ کارگردانی میزند:ببینید من چقدر کارگردانی بلدم.تمام حرف فیلمساز همین است هر نوع میزانسن و دکوپاژ محیرالعقول را پیاده کرده تا چشم ها را خیره کند و صد البته قصه فیلم بسیار دیر اغاز می شود و در روایت مشکلات بسیاری دارد.مشکلاتی که باور مخاطب را درهم میریزد و هضم قصه را برایش دشوار می سازد.فیلمی به غایت حوصله سربر و ادا اطفارهای کارگردانی که به دیدنش نمی ارزد