نامه اختصاصی نویسنده اصلی “درخت گردو”به نگاتیو

پایگاه خبری تحلیلی نگاتیو:مریم اهرپور نویسنده اصلی فیلم درخت گردو درنوشته ای اختصاصی به نگاتیو  مصایب و کم لطفی های گروه تولیدی این فیلم به وی را برایمان یاداور شده است.درپی اعلام سردبیر مجله سیاه سفید در نشست خبری این فیلم  در جشنواره سی و هشتم فیلم فجر مبنی بر عدم رعایت حقوق معنوی مادی نویسنده اصلی این فیلم و پاسخ های مبهم عوامل این فیلم، مریم اهرپور در تماسی با نگاتیو به شکلی واضح به مشکلات این همکاری و جفایی که در حقش روا داشته شده است پاسخ داده است.متن این این نامه را از نظر میگذرانید.قضاوت با شما

                                                                                       هوالعادل

در نشست رسانه ای فیلم «درخت گردو» مباحثی مطرح شد که لازم است به آن پرداخته شود: من، مریم اهرپور سندی را امضا کرده ام و براساس آن در حال حاضر هیچ ادعایی در خصوص این فیلم، خارج از آن سند ندارم و از آنجا که برخلاف بسیاری، حرفم سند است، تکرار می کنم که هیچ ادعایی ندارم؛ اما لازم است بگویم برخلاف ادعای تهیه کننده فیلم که موضوع صرفاً محدود به نگارش نمایش نامه است، من این موضوع را قویاً تکذیب می کنم. طرح فیلمنامه «گلابی سیاه» در تاریخ ۲۰ اسفند ۹۷ به شماره ۲۲۰۰۰۷ در خانه سینما به ثبت رسید و براساس تایید خانه سینما با طرح «درخت گردو»ی ابراهیم امینی مشابهت کلی دارد.

من ادعایی ندارم اما فریاد دارم. این نوشته صرفاً فریاد روشنگری ست از صدایی که شنیده نشد، از سازمان های ذی ربطی که سکوت کردند و این فریاد را صرفاً به نظاره نشستند. نامه هایی که بدون اقدام مسئولان بایگانی شد؛ از مدیرعامل خانه سینما تا معاونت ارزشیابی و نظارت سازمان امور سینمایی.

هر که می گوید که من پس از یک سال و نیم درگیری و زیست در این ماجرا و نگارش نمایشنامه و طرح فیلمنامه و پژوهش گسترده، حالا از این عنوان پژوهشگر راضی هستم، هیچ گاه حس تعلق به موضوعی را به نوشته ای را حس نکرده است. این حداقل عنوان از میان طوفانی از شکایت به خانه سینما، شکایت قضایی و انواع بی احترامی ها حاصل شده است.

این نوشته تظلم خواهی است؛ تظلم خواهی فرزندان بازمانده مریم و قادر که در سن ۸ و ۹ سالگی، این هفته جهنمی را پا به پای پدر زیست کرده اند و چشمانشان به در خشک شد تا گروه فیلم سازی که زندگی پدرشان را می سازد، گروه نویسندگانی که در جمع خودشان نویسنده آماتور راه نمی دهند، به سراغشان بیایند و از دردشان بپرسند و هیچ کس نیامد.

آری رضایت این دو گروه گرفته شده است؛ اما چگونه؟ چه زمانی؟ و تحت چه شرایطی؟ زمانی که خانه سینما ماه ها شکایت طرح شده از ابتدای خردادماه را مسکوت گذاشت، سازمان امور سینمایی و خانه سینما پاسخی در اعتراض به صدور پروانه ساخت علیرغم پرونده باز در خانه سینما ندادند و گروه فیلمساز نه برای مصاحبه و نه برای کسب رضایت تا نیمه مرداد اقدام قطعی نکردند؛ زمانی که خانواده مولان پور در نیمه مرداد ماه مجبور به شکایت به مراجع قضایی شد و خانه سینما در فشار مقام قضایی خود را ملزم به پاسخگویی دید و نهایتا که گروه احساس کرد موضوع جدی است، با فرستادن واسطه و انواع فشارهای گوناگون در آذرماه امسال در انتهای فرایند تولید و در زمانی که مدعیان به علت فشردگی زمان تا جشنواره نتوانند حقوق خود را به درستی طلب کنند و ناچار شوند به حداقل ها رضایت دهند. با رضایت خانواده پرونده گشوده شده در سردشت متوقف شد و فشار و چانه زنی با من به اوج رسید. با ذکر این نکات که فیلم ساخته شده، فیلم خوبی است؛ زمان محدود است و بازکردن پرونده قضایی جدید شاید دامنه اش به ماه ها پس از اکران بکشد. امضای پای این توافق نامه با دلی خون است، دلی خون از نامردمی ها، بی اخلاقی ها و بی پناهی ها.

اما سخنی با گروه فیلمساز؛ از من به قول شما آماتور گمنام به شما حرفه ای های محبوب نصیحت که برهم زدن کنش دراماتیک یک حادثه واقعی در جهت مال خود کردن متن زمانی جذاب و درست است که بر  قدرت دراماتیک اثر افزوده و منطق حاکم بر اتفاقات را زیر سوال نبرد.

من اولین و شاید دردناک ترین تجربه ام را با سینمای ایران زندگی کردم. کاش اثر آنقدر درخشان بود که غم این دوره طولانی را می شست.

من از این مقطع گذشتم که ماندن در آن انسان را گرفتار تکرار و پوسیدگی می کند. اما برای کسانی که می خواهند بدانند، دغدغه باقی من روستای مرزی رش هرمه است که در سال 66 به تعداد بمب های رها شده در سردشت، بمب شیمیایی به آن اصابت کرده است. روستایی که خانه بهداشت ندارد، راه ندارد و ساختمان مدرسه اش در مهر ۹۸ هنوز آماده بهره برداری نبود. روستایی که به واسطه نبود راه درست، زمستان ها پشت کوه برف مدفون می شود تا شاید طبیعت سرد منطقه مهربان شود. باید به داد این روستا رسید. ای که دستت می رسد کاری بکن.

                                                                                                                        مریم اهرپور

                                                                                                                      ۱۶ بهمن ۹۸