خانه وبلاگ صفحه 12

با فرهنگ تاریخی ایران شوخی نکنید

پایگاه خبری تحلیلی نگاتیو : روزنامه هم میهن .30آذر1402 .امیر فرض‌اللهی مستندساز و منتقد سینما

عناوین جعلی می‌سازند که فرهنگ تاریخی ایرانیان را انکار کنند. کار یک‌روز و دوروز نیست، قرن‌هاست که در پی هجوم مختلف وقتی نتوانستند پس از کلی قتل، غارت و جنایت فرهنگ نداشته خود را به ایرانیان عادت دهند در فرهنگ هشت‌هزارساله ایرانشهریان هضم شدند و بدان افتخار کردند مغول و تازی و سایر مهاجمان چنین سرنوشتی یافتند چیرگی، پیچیدگی و رنگارنگی فرهنگ تاریخی ایرانیان چنان ژرف و عمیق است که اتفاقات تاریخی هیچ‌گونه تاثیری در این‌مجموعه عادات رفتارها و هنجارها نداشته است و این هجوم‌ها همچون کفی روی آب بوده که زود از بین رفته است و فرهنگ ایران همچون کهن‌سنگ و ریگ بر عمق اقیانوس به‌گونه‌ای‌که بزرگان تاریخ اندیشه جهان آن را ستوده‌اند، آن را یکی از چهارشاخص پیشرفت انسان نام نهاده و سایر اندیشمندان همچون نیچه، هگل و… به تاثیر و الهام از آن آرای بزرگی در تاریخ اندیشه بشر رسیده‌اند.

در چنین وضعیتی که همه اقوام مهاجم نتوانسته‌اند بر ساختار پرطراوت و رنگارنگ فرهنگ ایرانی خدشه‌ای وارد کنند یا مردم را از آن باز بدارند عده‌ای با تلاش‌های بسیار ناشیانه دارند دست‌وپا می‌زنند که با اطلاق عناوین پاراگراف‌مانند به‌جای اسامی پرمغز هنگامه‌های فرهنگی تاریخی ایران به‌نوعی در برمان [حافظه] تاریخی مردم نسبت به این رسم‌ورسوم ایرانیان خدشه یا تغییر حاصل کنند؛ غافل از آنکه نه‌تنها این تلاش‌ها ره به جایی نمی‌برد بل آنکه این جعلیات و آدم‌هایی که آنها را ساخته‌اند به مضحکه درمی‌آیند و محور تسمخر همگان قرار می‌گیرند.

یادمان نرود که 44 سال پیش عده‌ای می‌خواستند تخت‌جمشید را با خاک یکسان کنند اما خود به دیار باقی شتافتند و تخت‌جمشید ماند. بگذریم از آنکه تاکنون چقدر تلاش شده است برخی ایام سال را در برابر نوروز قرار دهند و این جشن بزرگ ایرانشهری را کم‌رنگ کنند تصور کنید عنوان خنده‌داری که برای شب یلدا ساخته‌اند چندهزار بار به شیوه‌های گفتاری، شنیداری و نوشتاری مورد شوخی و مضحکه قرار گرفته است. فقط کافی است که نگاهی به شبکه‌های اجتماعی پرمخاطب بیاندازیم تا ببینیم در روزگار دهکده جهانی که مارشال مک لوهان بیش از نیم‌قرن پیش‌وعده آن را داده بود ایرانشهریان چگونه فرهنگ تاریخی خود را دوست می‌دارند و در عمق جان‌شان چگونه به آن باورمندند. بیاییم تاریخ را بنگریم، بخوانیم و از آن عبرت بگیریم و از این تلاش‌های بیهوده دست برداریم وگرنه برای ابد در برمان [حافظه] تاریخی مردم می‌ماند و لکه‌های تیره‌ای خواهد ماند؛ آری خواندن تاریخ خیلی چیزها را به ما می‌‌آموزد و دیدمان را روشن و نو می‌سازد. خواندن تاریخ عبرت از گذشته و چراغ راه آینده است. درس‌های فراوانی در این عبرت نهفته است و راهبردمان برای حرکت در مسیر آینده مانا و با تشخص می‌شود. البته می‌توانیم به این‌ امر باور نداشته باشیم و مضحکه عام و خاص قرار بگیریم؛ انتخاب با خود ماست که قامت اندیشه‌مان چقدر باشد و به چه‌کیفیتی عمل کنیم و آن رفتار متأثر از آن فکر به چه‌میزان مانا یا غیرپایدار باشد. نقطه سر خط….
https://hammihanonline.ir/fa/tiny/news-11033

فدراسیون تبهکار

ورزش؛ عرصه پهلوانی و سلامت روح و جسم است.روح آزادگی و پهلوانی در تاریخ ورزش ما هماره عجین بوده است.بزرگترین مظهرش آقاتختی است که برای ابد در دل تمام مردم دنیا بواسطه این روحیه جاودانه است.متاسفانه در یک ورزش پرطرفدار شاهد آنیم که یک فردی که با عملکرد خود ده ملیون دلار از خزانه مردم ضرر و خسران ایجاد کرده با عده ای تبهکار در یک فدراسیون جمعی را تشکیل داده که عملکرد کاملا سلیقه ای و غیر مسیولانه شان روح و روان جمعی طرفداران ورزش را خدشه دار و سرخورده ساخته.اینان که تماما ناشایست و مفسدند از آنجا که شایستگان را برکنار رانده و خود بر عرصه می تازند با اعمال سلیقه در نحوه چینش بازیها و حتا اتفاقات بازیهای بزرگ امتیازات و برنده بازنده را جابجا کرده و روحیه پهلوانی و آزادگی در ورزش را گرفته اند.تا انجا که چندروز پیش رییس وادران این فدراسیون تبهکار آشکارا خوشحالی خودرا از مساوی گرفتن تیم مورد علاقه اش نشان داد و اکنون مورد هجمه پنجاه ملیون ایرانی قرار گرفته است و در کمال پررویی حاضر به اصلاح رفتار گفتار خود نیست.از محسنات این فدراسیون تبهکار همین کافی ست که بگوییم مدیر ناشایست یک تیم  که خابن ملی ست ،مشاور ارشد رییس آن فدراسیون است و به تازگی نیز در چند کمیته تصمیم گیر آن فدراسیون سمت گرفته و عرصه رقابت سالم را تبدیل به ترکتازی خود کرده است.بیچاره مردم ایران که دلخوش به این ورزشند و هرروز باید خون دل فراوان بخورند ازین همه نابخردی این جماعت تبهکار.جمله جاوید آن ورزشکار تکنیکی هجرت کرده به ینگه دنیا هنوز در خاطر جمعی مردم ایران ثبت است :تاروزیکه شما براین عرصه تکیه زده اید این ورزش روز خوش به خود نمی بیند

تهدید جانی سردبیرنگاتیو

در پی انتشار مطالب روشنگر و انتقادی پایگاه خبری تحلیلی نگاتیو در راستای وظیفه ذاتی رسانه که باید صدای مردم زمانه خویش باشد؛ فردی طی تماس تلفنی سردبیر نگاتیو را تهدید جانی کرد.به نظر می رسد انتقاد از نابخردی های کلان در مدیریت شهری که منجر به بسته نگه داشتن لجوجانه شهردارتهران درباره ورودی تردد از میدان اصلی به خیابان24متری اصلی ترین خیابان ملک8هزارساله ری  اینان را عصبانی کرده و زمینه ساز چنین گفتارهایی شده است.موضوعی که رازیان را دچار مشکلات بسیار زیادی کرده و ترافیک وحشتناکی برایشان بوجود آورده است.گویا کاسبان و اهالی خیابان های  ورودی24متری در حال امضای طوماری به مقامات عالی کشور هستند تا این لجاجت و تصمیم شخصی که بر خلاف منافع مردم است را تغییر دهند و صدایشان به گوش مسیولان سطح یک کشور در این خصوص بشود.تحریریه نگاتیو که خود را مردمی می داند ضمن اعلام این خبر ؛به مردم قول می دهد به وظیفه ذاتی خود که روشنگری ،انتشار آگاهی و انتقاد سازنده در کشور ادامه دهد و دست ازین رسالت ذاتی رسانه برندارد

نامه امیر فرض اللهی به عباس میلانی

نسل ما، تشنه خوراک فرهنگی امثال بیضایی درباره تاریخ ایران هست
امیرفرض اللهی منتقد سینما و مستند ساز خطاب به عباس میلانی: جناب میلانی در میان تمام بازماندگان سینمای ایران، تنها فردی که واجد تولید آثار سینمایی درباره تاریخ و اساطیر فرهنگ ایرانی است، بهرام بیضایی است. تا سایه ایشان استوار است، همت کنید از روزمرگی و روزمرگی جلوگیری کنید و سبب خیری بزرگ شوید. تاریخ ایران بدین‌واسطه از شما به نیکی و بزرگی یاد خواهد کرد و این کوشش شما را برای ابد در حافظه تاریخی خود خواهد داشت.
امیر فرض‌اللهی در هم‌میهن نوشت: با درود. حالا که عالیجناب بهرام بیضایی را به ینگه دنیا کشانیده‌ای و شرایط قابل‌توجهی برای او پدید آورده‌ای، حتماً میدانی که حد ایشان تدریس و به روی صحنه بردن آثار تئاتری نیست. آقای میلانی در روزگاری به‌سر می‌بریم که تلویزیون در ایران با انکار تاریخ هشت‌هزار ساله ایران صرف بودجه‌های بسیار برای ساخت دوریالی‌های سفارشی و غیرقابل تماشا حتی برای مخاطب عام و پخش حماسی‌های سرزمین کره و چین، وظیفه ذاتی خود را به‌عنوان رسانه ملی انجام نمی‌دهد و درباره تاریخ حماسی ایران هیچ نمی‌سازد، بدون آنکه به انکار آن بپردازد؛ ازسویی‌دیگر سینمای ایران را علف‌های هرز آنچنان اشغال کرده که به فیلمسازان صاحب اندیشه ایرانی هرگز فرصت تولید و اکران آثار تاریخی و تاریخ فرهنگی، اجتماعی و سیاسی ایران داده نمی‌شود. از آنجا که عالیجناب بهرام بیضایی آثار قابل‌تأملی درباره تاریخ ایران و حماسه‌های سرزمین‌مان نگاشته است و در ایران هرگز مجال ساخت آن فراهم نمی‌شد و از آنجا که شما مسئولیت یک دانشگاه در ینگه‌دنیا را به‌عهده دارید و در آن کشور دارای نفوذ فرهنگی هستید و حرف‌تان را می‌خوانند، شرایطی برای این هنرمند نخبه ایران زمین فراهم سازید که ایشان همچون کوراساوا برای ژاپن؛ تاریخ ایران را به رشته تصویر درآورد و این فرصت را داشته باشد که از حداکثر توانمندی‌اش در تولید آثار سینمای تاریخی، حماسی درباره شخصیت‌هایی نظیر فردوسی، کوروش، داریوش و داستان‌های بزرگ شاهنامه بهره بجوید.

آقای میلانی خود به نیکی می‌دانید پس از مرگ عجیب و نابه‌هنگام نابغه بی‌چون و چرای سینمای ایران، علی حاتمی، در سینمای ایران هرگز کسی در قامت ایشان پیدا نمی‌شود که تمام آثارش همچون کمال‌الملک مثل فرش ایرانی بی‌نظیر و کمیاب باشد. حالا که این گنج بزرگ تئاتر و سینمای ایران را در آمریکا دارید، با تهیه‌کنندگان مستقل سینما در آن کشور رایزنی و راضی‌شان کنید به سرمایه‌گذاری برای آثاری از بهرام بیضایی که این خلأ فراوان در تاریخ سینمای ایران جبران شود و بیضایی با زبانی جهانی، آثاری در شکوه و عظمت تاریخ ایران بسازد و دنیا را سرشار از این تمدن کهن کند.

جناب آقای میلانی نسل قبلی ما و آینده، تشنه خوراک فرهنگی امثال بیضایی درباره تاریخ ایران هستند و در این برهوت فرهنگی سینمای ایران، همت کنید و شرایط تولید چند اثر بزرگ برای استاد بیضایی را فراهم سازید که سعادت دنیا و آخرت نصیب‌تان شود. آقای میلانی باور بفرمایید آنچه اکنون از بیضایی در آمریکا تولیدشده، حداقل توانمندی این اقیانوس بزرگ فرهنگ و هنر ایرانی است و شأن ایشان آن است که چند اثر بزرگ درباره تاریخ ایران در آمریکا تولید کند و با عمق نگاه و ژرفای اندیشه‌ای که دارد، مردم دنیا را از تاریخ فرهنگی ایرانیان آگاه کند و نسل‌های بعدی ایران زمین را از خوراک فرهنگی‌ای که ایجاد می‌کند، مغرور و سرمست کند.

آقای میلانی در تاریخ سینما و تلویزیون ایران درباره عاشورا ده‌ها فیلم و سریال ساخته شده، اما تنها فیلمی که مخاطب عام و خاص با وجود ۳۶ مورد سانسوری، از دیدنش سیر نمی‌شود و در تماشای آن میخکوب می‌ماند، اثری است که عالیجناب بهرام بیضایی نوشته؛ «روز واقعه». اگر می‌گذاشتند خود ایشان آن اثر را بسازد، بی‌شک که اثر شاهکارتری درمی‌آمد. چه‌بسا کارگردان «روز واقعه»، شهرام اسدی پس از این فیلم، کار‌های زیادی در سینما و تلویزیون ایران ساخت، اما هیچ‌کدام یک‌دهم قوت، تاثیرگذاری و ژرفای «روز واقعه» را نداشت و در جا زد. جناب میلانی اینکه شرایط زندگی و تدریس مناسب برای بیضایی فراهم ساخته‌اید، اصلاً کافی نیست. قامت اندیشه بهرام بیضایی به‌اندازه کوروساوا در سینمای ژاپن، می‌تواند سینمای دنیا را با آثار حماسی تاریخی‌ای که می‌سازد و ژرفای نگاهی که دارد، غافلگیر کند و به جایزه‌بگیران دوزاری تله فیلم‌ساز که درام‌های‌شان دزدی است یا سینمایی نیست، نشان دهد که چگونه می‌توان فکر کرد، نوشت و تاریخ اجتماعی و فرهنگی ایرانی را در دنیا برجسته ساخت.

آقای میلانی؛ ایرانی ثروتمند در آمریکا و غرب، کم نیست. با یک فراخوان و رایزنی بزرگ شرایط تولید آثار ماندگار که در عرضه‌ی بهرام بیضایی هست و بس، دنیا را با فرهنگ ایرانی، تاریخ و اساطیرش شگفت‌زده کنید و کاری کنید کارستان. جناب میلانی در میان تمام بازماندگان سینمای ایران، تنها فردی که واجد تولید آثار سینمایی درباره تاریخ و اساطیر فرهنگ ایرانی است، بهرام بیضایی است. تا سایه ایشان استوار است، همت کنید از روزمرگی و روزمرگی جلوگیری کنید و سبب خیری بزرگ شوید. تاریخ ایران بدین‌واسطه از شما به نیکی و بزرگی یاد خواهد کرد و این کوشش شما را برای ابد در حافظه تاریخی خود خواهد داشت.

آقای میلانی شرایطی پدید آورید که فیلمنامه «دیباچه‌نویس شاهنامه» که توسط بیضایی سال‌هاست نوشته شده، توسط خود ایشان تولید شود و دنیا بداند که بزرگترین حماسه‌سرای جهان فردوسی و ایرانی است. آقای میلانی ماندگاری در تولید آثار مانا و بزرگ است؛ مسبب این کار بزرگ شوید و به‌واسطه بیضایی تاریخ و شکوهمندی فرهنگ تاریخی ایران را به دنیا نشان و عرضه دهید.

آقای میلانی سینما قدرتی بسیار فراتر از هر رسانه‌ای دارد و پیچیده‌ترین مفاهیم در تاریخ بشری به‌واسطه سینما برای مخاطبان فراگیر جهانی قابل ارائه، فهم و پذیرش قرار می‌گیرند؛ از این گنج بزرگی که سایه‌اش همچنان استوار است، کمال بهره را بجویید و او را به حماسه‌سرای بزرگ و جهانی سینمای ایران تبدیل سازید. کار بزرگی است، اگر این کوشش را انجام دهید.

#نامه_ امیر فرض اللهی_ به _عباس میلانی

مصیبتی به نام زاکانی

آزارش برای رازیان{ری زیستان}تمامی ندارد.پنج ماه است میدان اصلی ری و بیست و چهار متری اصلی ترین خیابان ری را بسته و سنگفرش کردن اش حوصله جغد را هم به سر می برد.چه برسد به آدمی.تمام ساکنان هرنجی کوچه کاشانی یحچال و…را به زجر و رنج کشانیده.کل کاری که میتوان شبانه روزی در 10روز انجام داد؛با بی کفایتی محض به رنجی بی پایان برای ملک 8هزارساله ری تبدیل ساخته.ترافیک این ناکارامدی محض کوچه های فرعی ری را با قطاری طولانی مواجه ساخته…گوشش بدهکار پاسخگویی نیست و در اندیشه بازسازی فلان نقطه از زمین…با فکری نابالغ و ناکارامد میخواهد تردد غیرپیاده را  از ورودی میدان به24متری ببندد.اصلا به یاد نداریم هیج کارش در تمام این 44سال به نفع مردم بوده باشد.اشکال از پدر مرحومش است که پاسخگویی و مسیولیت پذیری را بدو یاد نداده است.این متولد زایگان از روستاهای لواسان به طرز شگفتا آوری درحال ظلم است و از انجا رجز خوان سیاسی ست در قبال ظلم هایش هیچ مسیولی از او حساب پس نمی گیرد.در یک کلام ناکارمدی محض و خسران کامل.قدیمی ترین شهر ایرانشهر را با افکار باطل و نسنجیده به استهزا گرفته.بیچاره رازیان.مظلوم تر از هر شهروندی از شهر های ایرانند.فریاد رسی هم برای آنان نیست.شورای شهر تهران هم که مردمی نیست که این مصیبت عظما را پاسخگو کند یا دست کم از او توضیح بخاهد.آیا رازیان را دادخواهی هست؟

تو هم مادرادونایی هم مارلو براندو؛گل بگیر

نابازیگر و فوتبالیست ناموفق سابق در اظهار نظر های لوده واری علی پروین حامد کاویانپور و برخی از بهترین اسطوره های پرسپولیس را در یک برنامه برخط به باد سخره گرفته و بار دیگر ثابت کرد که نه بازیگر است نه فوتبالیست.این فرد که لودگی را با بازیگری اشتباهی گرفته و در دوران فوتبالش هم به دلیل ناکارامدیش در روند بازی و نتایج روی مخ هواداران بوداکنون کانون اصلی تپنده فیلم های آبکی دوزاری سینمای ایران است وبواسطه التماسش در یک مهمانی برای دیده شده به بهاره رهنما به دنیای تلویزیون و سینما راه یافت.قربان زبانش اوکه وی را نه بازیگر و نه فوتبالیست خطاب کرد و عین واقعیت را گفت.یکی نیست به این موجود بگوید پنجاه سال دیگر هم فوتبال بازی میکردی از نظر کیفیت بازی نوک پای علی پروین هم نمیشدی .حامد کاویانپور که کامل ترین پابه توپ ترین شوتزن ترین هافبک دفاعی فوتبال 40سال اخیر ما بود و جواد چکش با زیرآب زنی جای اورا در تیم ملی گرفت.تو که هستی که این فوتبالیست محبوب و با کیفیت را به سخره میگیری.هنوز برق قدرت شوت رعدآسای کاویانپور به الهلال و محمد ادعایه و استقلال در خاطر جمعی هواداران پرشور پرسپولیس جاوید است تو کجا و این اسطوره ها کجا.تا آخر عمرت هم تلاش کنی یک سکانس از بازی درونی و خیره کننده جمشید لایق در روزی روزگاری را نمیتوانی بازی کنی…دلت خوش باشد که با لودگی..بازیگر شده ای و مورد توجهی…

هرکسی را نتوان گفت که صاحب هنر است

عشق بازی دگر و نفس پرستی دگر است

آزار زاکانی ؛ رازیان را به عصیان رسانده

نابخردیش پایان ندارد.چهار ماه است میدان و اصلی ترین خیابان این شهر هشت هزارساله را بسته …بار ترافیکی وحشتناکی در آن ایجاد کرده سرعت پیشبرد محوطه سازی و بازسازی اش در حد حرکت لاک پشت است.عین خیالش هم نیست که ساکنان خیابان بیست و چهارمتری هرنجی کوچه کاشانی خیابون استخر کوچه یخچال آرد ایران و بابک چه عذابی می کشند از بسته شدن شاهراه اصلی و مرکزی ری؛بیست و چهر متری.حالا که از ماچین برگشته و سودای سفر به سرزمین خرس ها را دارد قصد دارد برای همیشه اصلی ترین شاهراه ملک ری یعنی خیابان24متری را ببندد و بر این نابخردی مغرور باشدو دست از آزار رازیان{ری زیستان}برندارد.حقیقتا اعجاب آور است این حجم از بی انصافی و آزار مردمی.شورای شهرتهران که ندیده ری است این وسط چه کاره است؟ جعفر شربیانی که با هزارو اندی رای از سوی فامیل هایش نماینده ری در شورای شهر است چرا برای مردم ری دلسوزی نمی کند و همه اش در غیبت و سر کار گذاشتن رازیان است؟با وجود اعتراض و تجمع کسبه این خیابان جلوری فرمانداری ری چرا هیچ کس در این زمینه پاسخگوی رازیان نیست.خود را فرزند و بزرگ شده این شهر هم می داند اما از لحظه ای که شهردار شده تنها موهبتش برای رازیان؛آزار بی سابقه بوده است.آیا فریاد رسی برای اهالی مظلوم ملک هشت هزارساله دربرابر این همه نابخردی این شهردار رجز خوان و ناکارآمد هست؟بعید می دانیم.مگر خود رازیان به شیوه تاریخ هشت هزارساله شان عمل کنند و این موجود بی ربط به مدیریت شهر را سر هوش بیاورند

داریوش مهرجویی که بود

امیر فرض‌اللهی منتقد و مستندساز
1_ یکی از بهترین کارگردانان سینمای ایران بود. پتانسیل کارگردانی در آثار او بسیار مشهود و تماشایی است. پویایی و حرکت در ساختار روایی آثارش، بزرگترین مشخصه کارگردانی او بود. دوربینش هرگز یکجا نمی‌ماند و اگر می‌ماند، حتماً فکرشده بود. فیلمبردارانی که با او کار می‌کردند، می‌دانستند که تکلیف او در ساختن قصه‌ها و ایده‌های مختلف با خودش بسیار روشن است و ادای کارگردانی بزرگ را درنمی‌آورد. در عمل به‌لحاظ قدرت کارگردانی ایده‌های مختلف قابلیت‌های منحصربه‌فردی داشت.

حتی در «الماس 33» که اولین فیلم بلندش است و اثر خوبی نیست، توان کارگردانی‌اش هویداست. «گاو» مظهر ظهور یک کارگردان با قابلیت‌های فنی سطح بالاست که بر ذائقه مخاطب در سینمای ایران تاثیر بسیار گذاشت. مهرجویی خوش‌شانس هم بود که در اوان فیلمسازی‌اش یک نویسنده خوشفکر به‌نام غلامحسین ساعدی همراهش شد و منشأ ایده و فیلمنامه آثار برجسته‌اش؛ گاو، اجاره‌نشین‌ها، دایره مینا، بانو و… پس از درگذشت ساعدی اما مهرجویی بیکار ننشست و اثر درخشانی همچون هامون را ساخت که هم مورد تحسین منتقدان واقع شد، هم در زمان اکرانش پرفروش‌ترین فیلم سال. اثری که براساس نوع درام و شخصیت‌پردازی‌اش، یکی از مطبوع‌ترین آثار تاریخ سینمای ایران برای مخاطب عام و خاص است و حافظه جمعی سینمای ایران را پر از رنگ‌های اندیشگی عارفانه و فلسفی کرد. او دو ستاره بزرگ در عرصه بازیگری به سینمای ایران هدیه داد. به‌جرأت می‌نویسم که «بانو»ی مهرجویی، بدون شک یکی از بدیل‌ترین آثار اوست که به‌دلیل توقیف و اکران محدود، بسیار کم بدان توجه شد و ایده‌مندی خود داریوش مهرجویی در این اثر به‌شدت عیان و مشهور شد؛ اثری به‌شدت چندلایه و صاحب اندیشه که ماندگاری‌اش در قامت بلند تفکر جاری در آن هویداست و مسئولیت ما منتقدان کشف و نشانه‌گذاری این ایده‌ها برای مخاطب عام است.

مهرجویی ایده «اجاره‌نشین‌ها» را از یک تماس تلفنی با غلامحسین ساعدی گرفت و مثل «بانو»، اثری نمادین و خوش‌ساخت و مطبوع تحویل مخاطب فراگیر سینمای ایران داد؛ آثاری که در رویه قصه خود، روایتی برای مخاطب عام دارد و در تویه بطن ایده به‌صورت نمادین ایده‌ای ماندگار به یادگار گذاشت. در میان سه‌گانه «لیلا»، «پری» و «سارا»، «لیلا» فیلم بسیار برجسته‌تری بود که بر مخاطب عام و رفتارسازی در میان جامعه، بسیار پررنگ عمل کرد و خانواده‌های ایرانی را متاثر از خود ساخت.

2_بزرگترین بزرگ‌منشی داریوش مهرجویی، فهم و فروتنی او بود. او هرگز شبیه هم‌نسلانش و برخی دیگر از فیلمسازان سینمای ایران که خود را نویسنده و کارگردان جوان می‌دانند ادعایی بر نویسنده‌بودن نداشت اما به‌دلیل خوانش‌های فلسفی، تاریخی و اجتماعی‌اش، فهم بالایی در اقتباس ادبی از ایده‌های بزرگ داشت. این بزرگترین وجه تمایز داریوش مهرجویی با دیگر فیلمسازان برجسته سینمای ایران بود. در سینمایی که مؤلف‌بودن تکلیف بزرگی محسوب می‌شود و اعتبار ویژه به‌حساب می‌آید حتي اگر ایده‌مند نباشد، همین که در تیتراژ فیلمت اسمت به‌عنوان نویسنده و کارگردان بخورد، عقده‌های وامانده‌ات درمان می‌شود و برای خودت در سینمای ایران مثلاً اعتبار کسب می‌کنی؛ حتی اگر تهی از ایده و سرتاسر کپی محض آثار دیگران باشی. داریوش مهرجویی بودن چه سخت و دشوار است؛ وقتی بتوانی یک قصه را بخوانی و اثری بزرگتر از آن قصه و جذاب‌تر برای مخاطب چون «مهمان مامان» خلق کنی.

تکلیف برای انسان‌هایی همچون داریوش مهرجویی که دارای فهم عمیق بود، معنی نداشت. به همین خاطر در بسیاری از سخنرانی‌هایش بی‌رودربایستی، رُک و واضح ایده‌اش را مطرح می‌ساخت و هیچ ابایی از مطرح‌کردن انتقاداتش نداشت. او نکته بزرگی را یاد سینمای ایران داد که کمیت یک کارگردان باید از کیفیت او برداشت شود، نه برعکسش. مهرجویی وقتی عده‌ای را مخاطب قرار داد که «شما کی هستید؟»، منظورش کیفی بود نه کمی. به دیگر سخن، او که اهل خوانش عمیق فلسفه و عرفان بود، همواره برایش انسان‌هایی برجسته محسوب می‌شوند که صاحب ایده، استناد و استدلال باشند؛ وگرنه جاه و مقام برای اهل‌دلی چون مهرجویی اصلاً بی‌معنی بود. برمان (حافظه) جمعی سینمای ایران از آثار مهرجویی اوقات، سکانس‌ها و لحظات بسیار سرخوشی به‌یاد دارد که مانا هستند و اثرگذار. راستی، صمیمیت، عشق به زندگی، پویایی و محصورنشدن در یک وضعیت، از ایده‌های بزرگ مهرجویی بود که در تمام آثارش جاری و ساری است و باعث ماندگاری‌اش شده. او در تاریخ سینمای ایران و از نظرگاه‌های مورد اشاره، جایگاه برجسته‌ای برای خود در سینمای ایران ساخته است؛ جایگاهی مانا و ایده‌مند. روزنامه هم میهن.شنبه ششم آبان 1402خورشیدی

زاکانی خبرنگاران را سرکار گذاشته

از عدم لیاقت زاکانی برای شهردار بودن هرچه بگوییم و بنویسیم بسیار اندک است.دسته گل جدید وی سرکار گذاشتن اهالی رسانه است.چندسالی می شود که شهرداری برای اهالی رسانه که با مترو و اتوبوس رفت و آمد می کنند کارت رایگان نامحدود یکساله صادر می کند.اینکار هم برای کاهش صدور ارم طرح ترافیک خبرنگاری و برای خبرنگارانی ست که با وسایل ترابری عمومی در سطح تهران تردد می کنند.نزد اهالی رسانه هم جا افتاده و مورد پذیرش قرار گرفته است که برای بخشی از تحریریه خود درخواست کارت تردد سالیانه داشته باشند.از لحظه شهردار شدن زاکانی خبرنگاران سرکار گذاشته شده اند .در حالیکه صدور این کارتها در واحد مربوطه در شهرداری مورد تایید قرار می گیرد اما چرخه باطل و بسیار پردردسر برای دریافت این کارت باعث عدم دریافت شده و خبرنگاران رسانه ها را در این زمینه با بی مهری و دردسر فراوان مواجه کرده است.گویا زاکانی تنها بدرد کری خوانی سیاسی و بدون استدلال میخورد و هیچ سمت اجرایی برای او مناسب و شایسته نیست چرا که اساسا توان کار اجرایی را ندارد و پاسخگویی مسیولانه اش در برابر عدم لیاقتش صفر است.اینکه او اکنون دست یار ویژه شده می طالبد که سکان شهرداری را به یک فرد کاربلد و پاسخگو بسپارد و میتی کومان باشد.

قتل راز آلود داریوش مهرجویی

داریوش مهرجویی کارگردان بزرگ سینمای ایران شنبه شب22مهر1402به همراه همسرش در خانه اش به شیوه رازآلودی به قتل رسید.جامعه ایران در شوک این قتل فجیع و راز آلود است.اهالی فرهنگ در حیرت فراوان.منتظر می مانیم تا ابعاد واقعی و پنهان این قتل تراژیک مشخص شود و از شایعات رسمی و غیر رسمی می گذریم تا زوایای حقیقی ماجرا روشن شود حتا اگر سالها یا دهه ها طول بکشد و اگاه به ماجرا شویم و هرگز فریب ضد خبرهای نا آگاه را نخواهیم خورد.