خانه وبلاگ صفحه 22

گراند هتل آماده پذیرایی می شود

پایگاه خبری تحلیلی نگاتیو. سید مهدی نجفی : گراند هتل یکی از بناهای ساخته شده در شهرک سینمایی به دست نابغه سینمای ایران؛علی حاتمی،این روزها در حال بازسازی برای پذیرایی خوراکی است.مدیریت جدید شهرک سینمایی گویا تصمیم گرفته با این کار در امد زایی کند.این کار لطمه به این مجموعه تاریخی و بسیار ماندنی است و این تصمیم بر خلاف عرف نگهداری از میراث فرهنگی است.روح علی حاتمی  با این کار زلزله چند ریشتری می گیرد و این یادگار مانای این فیلمساز بی نظیر در معرض خطر و آسیب جدی ست.جادارد نهاد های نظارتی و مدنی دغدغه مند نسبت به این موضوع واکنش در خور نشان داده و جلوی این سودجویی و کار تاریخ مصرف دار را به قیمت ماندگاری این شهرک که تمثیل ساخته شده دقیقی از تهران قدیم است،گرفته شود.بدون شک پیمان جبلی مدیریت سازمان صدا و سیما نباید نسبت به این موضوع بی تفاوت باشد چرا که این شهر علی حاتمی با زحمت بسیار ساخته شده و ارزش تاریخی فرهنگی آن در شمار و رقم نمی گنجد.

#شهرک سینمایی

#آسیب به میراث فرهنگی

#علی حاتمی

محمدرضا اصلانی:نان و جان ایرانیان در خطر است

در مراسم رونمایی کتابی پیرامون فیلم شطرنج باد ، محمد رضا اصلانی بیست و هشتم اردیبهشت1401 در خانه هنرمندان گفت: در روزگاری که نان و جان ایرانیان در خطر است صحبت درباره یک اثر قدر ندیده در روزگار خودش{شطرنج باد.پنجاه سال پیش} شوخی است.اصلانی با اشاره به اینکه در ذیل تاریخ بودن شرم ملی ست جوایز یک دهه اخیر سینمای ایران در دنیا را قرار گرفتن در بازی جهانی نام نهاد که هرگز در تاریخ ایران ثبت نخواهد شد او معتقد است:نتیجه نادانی و توطیه هردو یکی ست.

در ادامه این جلسه سعید عقیقی نویسنده و منتقد سینما اعتبار و راز ماندگاری فیلم شطرنج باد را جهان فکری شکل گرفته در این اثر دانست و کیفیت تصویر ترمیم نشده و شده را موثر در مانایی یک اثر نمی داند.در ادامه اصلانی دوره تاریخی منظور شده در شطرنج باد را از1299تا 1304خورشیدی متذکر شد و افزود:امر مبتذل امر فرودستان است.فرودستی بی مایگی ست نه داشتن و نداشتن ثروت.محمد رضا اصلانی در این جلسه یاد اور شد:تفاوت امر مدرن و سنت در این است که در امر مدرن ؛دیدن و کشف کردن وجود دارد اما در امر سنتی گرفتن و به دست آوردن.در میانه این جلسه مرتضا پورصمدی در رثای هنر هوشنگ بهار لو در نحوه مدیریت فیلمبرداری اش در شطرنج باد تحلیل قابل تاملی ارایه داد و تفاوت تصویر دیجیتال و نگاتیو را به فرش ماشینی و فرش دستباف تشبیه کرد.

نشر نی و مرکز؛غایبان بزرگ نمایشگاه کتاب1401

نشر نی و مرکز در نمایشگاه کتاب امسال حضور ندارند.این دو ناشر در تمام سالهای برگزاری به جهت تولید و چاپ کتب تحلیلی ژرف بیشترین مراجعه را در سالهای پیشین داشته اند اما در نمایشگاه امسال حضور ندارند.هرساله حضور این دوناشر بواسطه حسن دقت شان در چاپ آثار در خور تامل باعث رونق فراوان نمایشگاه کتاب می شد و باید پی جو شد که چرا این دو انتشاراتی معتبر در نمایشگاه امسال حضور ندارند و جای خال شان برای اهالی مطالعه به شدت حس می شود.پایگاه خبری تحلیلی نگاتیو در راستای شفاف سازی و وظیفه ذاتی رسانه ای خود حتما پی جوی این مهم خواهد شد.

نمایشگاه کتاب؛ صدور کارت خبرنگاران،شاید وقتی دیگر

پایگاه خبری تحلیلی نگاتیو. سید مهدی نجفی : در حالیکه وارد روز چهارم برگزاری نمایشگاه حضوری مجازی کتاب در سال1401 خورشیدی شده ایم هنوز کارت خبرنگاری اهالی رسانه صادر نشده و تحویل ارباب جراید نشده است.مسیولین مربوطه در این زمینه پاسخگو نیستند و غایب از نظر در نمایشگاه حضور دارند.به نظر می رسد برگزاری نمایشگاه کتاب امسال شتابزده است و تجربه کافی در برگزاری مطلوب مردمی ترین نمایشگاه فرهنگی سال دیده نمی شود.پیگیر ماجرا که می شویم مسیولین نمایشگاه مسیولیت را به گردن دیگری می اندازند و حرمت اهالی رسانه در وجوه مختلف در این نمایشگاه رعایت نشده است.این در حالیست که معاونت فرهنگی از ماه ها قبل درتدارک برگزاری این نمایشگاه بودند اما در عمل نواقص زیادی در این نمایشگاه وجود دارد.

منوچهر شاهسواری سوگوار است

روز جمعه بیست و سوم اردیبهشت مادر منوچهر شاهسواری مدیر عامل خانه سینما به خاک سپرده شد.این در حالی ست که چند ماه پیش شاهسواری همسر خود را نیز از دست داده بود و در غم از دست دادن فرشته طایرپور به سوگ نشسته بود.از دست دادن نزدیکان درجه یک اندوه بسیاری به جا می گذارد و امیدواریم خداوند به ایشان شکیبایی تحمل این دوفراغ را بدهد.

یک اتاق و نصفی:فضای کار خبرنگاران در نمایشگاه کتاب

نمایشگاه کتاب تهران در حالی برگزار می شود که فضای اختصاص داده برای حضور و اسقرار اهالی رسانه ها در حد یک اتاق و نصفی است و بسیاری از اهالی رسانه برای تولید محتوا و انتشار اخبار جایی برای نشستن و انتشار خبر ندارند.در حالی که سه روز از این نمایشگاه گذشته هنوز جای خبرنگاران و اهالی رسانه فضای بسیار کوچکی ست و به نظر می رسد شان اهالی رسانه در این نمایشگاه رعایت نمی شود از سویی دیگر در حالیکه قبلا لبتاب و رایانه برای اهالی رسانه درنظر گرفته می شد اکنون مسیولین نمایشگاه اوردن رایانه برای انتشار اخبار را به اهالی رسانه محول کرده اند و نقصان  در این زمینه را به نهایت رسانیده اند

آقای ضرغامی ،مجلس انقلابی؛ تاریخ ایران فروشی نیست

پیرو مطرح شدن طرحی مبتنی بر استفاده بهینه از میراث باستانی از سوی مجلس انقلابی و وزارتخانه؛مردم ایران نبست به این طرح بسیار حساس شده اند؛باستانشناسان بسیار نگران.ارز اوری از فروش اثار باستانی سطحی ترین روش ممکنه در صنعت بزرگ گردشگری ست.کشورهای بسیاری وجود دارد که حتا یک صدم جاذبه های گردشگری تمدن ایرانی را که به درازنای تاریخ اجتماعی بشر است،ندارند اما بواسطه مانع زدایی در این صنعت ارز اور بسیار موفق هستند؛اگر هربشکه نفت نهایتا150دلار به ما می افزاید ورود هرگردشگر به کشور دست کم هزارو اندی ارز به کشور می اورد.آنهم چه کشوری؟ایران که تاریخی پر از فرهنگ، هنجار و رسوم تاریخی بسیار جذاب دارد؛سرزمینی که چهارفصل است و شگفتی های طبیعی آیینی بسیار فراوان دارد و قدرتمندان کشور اگر به فکر درامد زایی در این صنعت بزرگ افتاده اند باید موانع ورود گردشگر را به ایران مرتفع سازند و زیر ساخت های این سپهر گسترده را بستر سازی مناسب کنند.گردشگر زمانی به کشوری ورود می کند یا مایل به سفر می شود که آشنایی علاقه مندی قابل تاملی نسبت به آن کشور بیابد وحتما احساس آزادی و امنیت کند.اگر این دوشرط فراهم آید بی شک ایرانیان نیازی به فروش آثار باستانی نفت گاز و ذخایر معدنی نخواهد داشت و در رتبه تک رقمی درامد زایی در صنعت بزرگ گردشگری در دنیا قرار خواهد گرفت وایران؛ سرزمینی بسیار آباد،شاد و توسعه یافته ای در نتیجه این بستر سازی و خردورزی در این زمینه بسیار با پشتوانه خواهد شد.

#تاریخ_ایران_فروشی_نیست

#ضرغامی

#مجلس_انقلابی

#وزارت _میراث_فرهنگی

#ارز آوری_از _میراث_باستانی

فرار به جلو؛راهکار توجیه رفتار اشتباه متصدیان معاینه فنی

در پی روزگار نگاری پایگاه خبری تحلیلی نگاتیو درخصوص رفتار های سودجویانه و تحقیر امیز برخی از کارکنان مراکز معاینه فنی با مراجعه کنندگان با پیوست حاضر https://negatiw.ir/2022/05/07/%d9%85%d8%b1%da%a9%d8%b2-%d8%aa%d9%86-%d9%84%d8%b1%d8%b2%d9%87-%db%8c%d8%a7%d9%85%d8%b9%d8%a7%db%8c%d9%86%d9%87-%d9%81%d9%86%db%8c-%da%86%d9%85%d8%b1%d8%a7%d9%86/ ؛ مدیر روابط عمومی ستاد مرکزی معاینه فنی خودروهای تهران جناب آقای گویا در جوابیه ای شبیه مضحکه نقد های وارده را به سخره گرفت و با فرار به جلویی واضح جایی برای نقد و آسیب شناسی رفتار گفتار این مراکز باقی نگذاشت.در این متن که در شبکه های اجتماعی منتشر شده خستگی کارکنان مراکز و طولانی بودن ساعات کاری به نوعی باعث ایجاد اینگونه رفتارها ذکر شده است در حالیکه میتوان با شیفت بندی صبح و بعداز ظهر ساعات بیشتری به مردم مجال داد تا معاینه بگیرند و هم اینکه باعث فرسایش کارکنان اینگونه مراکز نشد.جان کلام این است دنبال بهانه گشتن و ور رفتن بیش از حدبرخی متصدیان مراکز معاینه فنی برای یافتن یا ایجاد نقص و تحمیل هزینه های اضافی به مردم در این شرایط کشور که بیشینه مردم گرفتار معیشت سخت و در تنگنا هستند ،امری مذموم و غیر قابل توجیه و غیر انسانی است و اگر در این رفتار تجدید نظر نشود حتما گزارش های بیشتری منتشر خواهیم کرد تا با بازرسی دقیق و نظارت صحیح، اینگونه رفتارهای اشتباه تصحیح شود.وظیفه روزنامه نگار روشنگری ست و هرگز مشاهدات ما جنبه خصوصی ندارد

مرکز تن لرزه یامعاینه فنی چمران

دنیای وارونه وارونه.در حالیکه بیشتر اتوبوس های شرکت واحد، عامل بیشترین آلودگی هوا در تهران است  و دود عظیمی از آنها در نقاط مختلف تهران صادر می شود و به جز خط خیابان انقلاب و ولیعصر اتوبوس های خطوط دیگر، فاقد معاینه فنی و بسیار مستهلک هستند در مراکز معاینه فنی تهران تن شهروندان لرزیده می شود تا ماشین آنها معاینه فنی بگیرد.دنیای غریبی ست نازنین.عجیبا غریبا.دست کم با مراجعه در سالیان متمادی به مرکز چمران شواهدی بی نظیر در روح روان ما ثبت شده است.بیشتر متصدیان این مرکز اصلا اعصاب ندارند و برخوردشان با مراجعین درخور شان انسانی نیست مهمتر آنکه انقدر با وسیله نقلیه شما  ور می روند بالا پاینش می کنند تا نقصی ایجاد یا دیده شود و شما مجبور شور به مکانیک مجاور که چندبرابر مکانیک های عادی میگیرد مراجعه کنی…ورودیه دوباره پرداخت کنی و با هزار خوف و رجا ماشین خود را به دست متصدیان بسیار خوش اخلاق و با اعصاب این مرکز بسپاری تا انها مجددا با فشار گاز زیاد عیبی در ماشین شما ایجاد کنی و شما حق نداشته باشی حتا در مجاورت ماشین خود قرار داشته باشی تا ببینی آنها با ماشینت چه میکنند چراکه با خوش اخلاقی محض انها به پنچاه متر انطرف تر رفته ای تا در سالن حضور نداشته باشی و انها اگر از قیافه و تیپ شما خوشتان نیاید دوباره با بالابردن دور موتور ماشین شما نقصی در ماشین شما بیابند یا ایجاد کنند تا تن لرزه شما چندباره شود…هیچ جای اعتراض و انتقادی وجود ندارد.با زحمت بسیار اگر مدیر این مرکز را که بیابی حتما طرف متصدیان را می گیرد و هژیر گونه از آنها حمایت بی دلیل می کند.البته لبخند تمسخر بر لبانش است و نگاه عاقل اندر سفی به شما می اندازد و هکذا…روزگار عجیبی ست.کاش بازرسی وجود داشته باشد و در اینباره تحقیقی صورت بگیرد و این چرخه آزار شهروندان متوقف بازنگری و تعدیل شود. ای کاش…

#مرکز معاینه فنی چمران

#ناکارامدی

#تن لرزه

#روزگارنگاری

روانشاد سینمای کمدی/ رضاخسروزاد

پایگاه خبری تحلیلی نگاتیو: شادروان، یک کمدی موقعیت اجتماعی سرگردان است که با تکیه بر طنز تلخ فقر و موتور محرکه‌ی استیصال و درماندگی، قصد دارد علاوه بر سرگرم ساختن تماشاگر، به توجیه منطقی حوادث و سلسله تصادف‌های روایت پرداخته و چنین نشان دهد که حرف و کلام قابل اعتنایی هم برای ارائه دارد. البته که در این راه چندان موفق نیست و نمی‌تواند از حد یک اثر معمولی فراتر رود. دیالوگ‌های اضافی و حوصله سربر، شلوغی صحنه‌ها و حجم آدم‌های نامربوط و پلان‌سکانس‌های تقلیدی در جهت ایجاد فضا و ساختار رئالیستی، فیلم را چنان تنزل بخشیده که همان اندک حس خوب در شروع ماجرا هم به سرعت از بین می‌رود.
دیالوگ‌ها که قرار است مفرح و محرک رگه‌های طنز باشند، لوس و ناخوب، سبب تطویل ناخوشایند سکانس‌ها و بخصوص سکانسِ تهیه پول برای شام مهمان‌ها می‌شوند. در ادامه همین صحنه اشاره کنم به حرکت لابلای مهمان‌های خوابیده و تکرار دوباره حرف‌ها به مهمانان که چرا اومدین و تکرار اَکت‌های بودادن تن و پای نادر توسط پری و زیرشلواری خواستن پسرخاله و شوخی‌هایی از ایندست که بیشتر به لودگی سطحی می‌زنند تا موقعیت طناز و فضاسازی زنده و عینی باورپذیر.
عدم تحرک در خط طولی روایت و گسترش عرضی داستان از صحنه ورود به بیمارستان و پرداختن به داستان‌های فرعی غیرمرتبط با خط اصلی روایت، فیلم را از رمق می‌اندازد و سبب تمرکز زدایی از تماشاگر می‌شود. درجا زدن داستان و کندریتمی و حوصله سربری‌اش اگر با هشیاری و به خواست فیلمساز بود، باورمند می‌شد که قصد کارگردان تزریق استیصال و درماندگی شخصیت‌ها به تماشاگر و ایجاد هم‌حسی است، اما تلاش‌های ناکارآمد در ایجاد مزاح و گرفتن خنده با توسل به دیالوگ و طنز‌های آیتمی آشنا و کلیشه‌ای، مؤید تلاش ناموفق کارگردان در ایجاد ارتباط با تماشاگر و کوششِ باری به هرجهت در سرپا نگهداشتن فیلم است.
فوت حسن پدر خانواده و متعاقب آن حضور دانش و دایی‌اسد و مسعود و پری و کریم و جمشید و رحمت و آرش و آذر و بقیه و راه انداختن بلبشو رفت و آمد و زیاده گویی در پیچش عجیب قصه به سمت جسد دزدی، شکلی از باری به هرجهت پیشرفتن داستان به مخاطب منتقل می‌کند که خوشایند شخص نگارنده نبوده و آنرا ناشی از سستی و بی‌تدبیری در پیرنگبندی فیلمنامه می‌دانم. بازی‌ها نیز به جهت عدم قوام یافتگی شخصیت‌های داستان، علیرغم کوشش بازیگران، در حد تیپ باقی می‌مانند و در شکل خوبش تنها شاید بتوان تلاشی بی‌ثمر برای بازی پُروپیمان روان و واقعگرا دانست بی‌آنکه اسکلت شخصیت‌ها و چارچوب روایی قابلیت این روکش زرق و برق‌دار را داشته باشد.
به نظر می‌رسد حجم بالای آسیب‌های اجتماعی جاری، غلط بودن مناسبات مدیریتی و سقوط دهشتناک اخلاقی در جامعه‌ای گرفتار و بیمار و فقرزده، دستمایه‌ی خوبی‌ست برای فیلمسازانی که به یُمن کسب بودجه در تلاش می‌شوند تا حد ممکن نسبت به وجود فساد سیستماتیک پر شبهه برخورد کنند و تا جایی که می‌توانند دست به تبرای شخصیتی و پافشاری بر وجود منشِ عدالتگرانه و حق‌جویانه داشته باشند. البته که نه نجات و فلاح جامعه و ارایه راهکار برای برون رفت از این باتلاق مقصود این آثار است، که صرفا تنفیذ نبرد شخصی در برابر سیستم مورد نظر است.
مرگ پدر نادر از حلاوت شیرینی و بالا رفتن قند و شکل زندگی او با اشاره به خوش‌‌گذران بودنش و عدم وجود پس‌انداز جز آنچه بعنوان یارانه در حسابش ریخته می‌شده، وجهی کنایی از نسلی‌ست که با خوشی منقلب شدند و وارثانی بدبخت و فلک‌زده برجای گذاشتند که جز دویدن و نرسیدن سرنوشتی در انتظارشان نیست.
اغلب فیلم‌هایی که به آسیب‌های اجتماعی و نقدِ مناسبات غلطِ جامعه می‌پردازند، بیش از آنکه قصه‌محور باشند شخصیت پردازند و این اولین تکیه غلط بر عناصر ساخت روایت است. چرا که معمولا این شخصیت‌ها از قوام و جانداری و ریزپردازی‌های لازمه‌ی یک شخصیت سینمایی برخوردار نمی‌شوند و به جهت تمایل به نمایش موقعیت‌های کمدی و طناز، در حد تیپ باقی می‌مانند و این مساله سبب عدم شکل‌پذیری همذات پنداری و همراهی عاطفی تماشاگر با کاراکترها می‌شود.
انتخاب موضوع و پردازش سطحی و باری به هرجهت برخی از اینگونه فیلم‌ها آنقدر دَمِ‌دستی و چیپ است که به سختی می‌توان برای کلیت فیلم سمت‌وسو و جهتی تعیین کرد. شاید اگر جدیتی در فیلم می‌یافتم، مرگ پدر از بالا رفتن قند و شکل زندگی‌اش با اشاره به خوش‌‌گذران بودن و عدم وجود پس‌انداز و در لحظه زندگی کردنش، وجهی کِنایی از نسلی می‌دیدم که خوشی زیر دلشان زد و منقلب شدند و وارثانی بدبخت و فلک‌زده برجای گذاشتند که جز دویدن و نرسیدن، سرنوشتی در انتظارشان نیست.
اما دَم‌دستی بودن موقعیت‌ها و سطحی بودن گاه به گاه دیالوگ‌ها به همراه بی‌دلیلی اعمال و تصمیمات آنی نه برخاسته از لزوم طنز موقعیت و کمدی روایت که ناشی از استیصال و کارنابلدی فیلمساز است.
نکته دیگر تزریق فرهنگ لمپنیسم و شارلاتانیسم ادبی در لحن و دیالوگ به بهانه طنز است که متاسفانه تبدیل به نوعی خرده‌فرهنگ هم در میان جوانان شده است. طنز موجود در فیلم در لحظاتی کاملا متکی بر دیالوگ می‌شود و فضا به شدت تلویزیونی و گاه حتی رادیویی می‌شود.
بازی‌های فیلم از یکدستی و روانی برخوردار نیست و عدم رعایت راکورد بازی‌ها و ریتم شخصیت‌های بازی سبب انفصال تماشاگر از کاراکترها می‌شود. در نهایت شادروان فیلمی نه چندان درخور توجه است که در شکل خوبش شاید لبخندی از سر مضحکه و ساده‌انگاری بر لبان شما بیاورد.

#پایگاه خبری تحلیلی نگاتیو

#شادروان