خانه وبلاگ صفحه 34

حرمت اهالی مطبوعات شکسته نشود به بهانه کرونا

شنیده شده به بهانه محدودیت های کرونایی ؛روابط عمومی جشنواره سی و نهم فیلم فجر شرایطی سلیقه ای برای حذف پیش کسوتان و منتقدان و خبرنگاران مطرح ساخته و اگر اجرا شود حرمت بسیاری از اهالی قلم و منتقدان مستقل و خبرنگاران زحمتکش شکسته خواهد شد. این در حالیست که مدیر روابط عمومی جشنواره تاکنون بواسطه شناختش از اهالی مطبوعات سینمایی حرمت اهالی مطبوعات را نگه داشته و چون خودش از مطبوعات به جایگاه مدیریت رسیده انتظار می رود اجازه ندهد ساحت اهالی رسانه و بخصوص مطبوعات با برخوردهای سلیقه ای  شکسته شود.برخوردهایی که یکی دونفر از همکاران وی در سالیان پیش دراین خصوص روا داشته اند و باعث ناراحتی عمیق برخی از بزرگان مطبوعات شده است گویا می رود که امسال در ابعادی بزرگتر نمایان شود.مسعود نجفی خاک خورده مطبوعات است و درست است حجم کارهای این روزهایش بسیار سنگین است اما شایسته است که در این خصوص مثل سالیان پیش جلوی جفا به بدنه اصلی و تاثیر گذار مطبوعات سینمایی را بگیرد و اجازه ندهد اینگونه برخورد ها فراگیر شود و در سال اخر دولت فعلی خاطره ای ناخوش ایند در این خصوص پیش آید.منتظریم ببینیم چه میشود و انتظارمان از مسعود نجفی به اندازه حرمتی ست که تاکنون به اهالی مطبوعات گذاشته است.

نمایش اثار مستند توسط دبیر جشنواره منتفی شد؟؟

با جشنواره عجیبی روبرو هستیم در حالیکه قرار بود نامزد های بخش مستند فیلم فجر در جشنواره نمایش داشته باشند با تصمیم خلق الساعه دبیر جشنواره نمایش این اثار منتفی شده است.اتفاقی ناخرسند برای مستندسازانی که با عشق اثار قابل تاملی پدید اورده اند و با هزار زحمت به جشنواره رسانیده بودند و مثل هر سال قرار بود دیده شوند اما دبیر جشنواره که اصولا اهل تصمیم های غیر مستدل و شخصی ست نمایش این اثار را به بهانه های واهی منتفی کرده است.جشنواره ای با تصمیم های شخصی و عجیب غریب.این در حالیست که اثار مستند حاضر در جشنواره اثار شاخص و جذابی ست اما بیشتر اثار داستانی این دوره اثاری غیر قابل تماشا و ضعیف است

«پاییز بی تکرار» دانیال شهرتی منتشر شد

آهنگساز جوان کشورمان در جدیدترین فعالیت خود آلبوم بی کلام «پاییز بی تکرار» را با شعار «موسیقی برای ورزش و مدیتیشن» روانه بازار موسیقی کرد.دانیال شهرتی آلبوم بی کلام «پاییز بی‌تکرار» را برپایه نوازندگی پیانو و مشتمل بر 10 قطعه موسیقی منتشر کرد.
ساخت این آلبوم که دومین آلبوم بی کلام شهرتی است، با دارا بودن فضایی رمانتیک ، پروسه زمانی سه ساله‌ای را پشت سرگذاشته تا راه بازار حرفه‌ای موسیقی را پیش بگیرد و شامل موسیقی آرامبخش برای تلطیف روحیه، مدیتیشن و فعالیت های سبک ورزشی است .آهنگسازی و نوازندگی تمامی قطعات را خود برعهده داشته است.این موزیسین که زمزمه‌های مهاجرتش شنیده می‌شود، پیش از این نیز آلبوم «قو ودریا» را در سال 95 و در قالب یک اثر بی کلام منتشر کرده بود.
دانیال شهرتی در آخرین همکاری خود با محمدرضا عیوضی ، ملودی ای از محمدرضا چراغعلی را به نام «سایه» تنظیم کرده است.
«پاییز بی تکرار» از ویترین‌های بین المللی و رسانه‌های مطرح ومختلف در دسترس است و علاقه‌مندان می‌توانند قطعات این آلبوم را از این رسانه‌ها گوش و دانلود کنند. این آلبوم توسط «موسسه سرزمین مهر و ماه تهران» و با اخذ مجوز رسمی از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی منتشر شده است.

در جشنواره فیلم فجر”روزگار بلور” می شود

مستند سینمایی روزگار بلور به نویسندگی و کارگردانی امیر فرض اللهی در بخش مسابقه مستند سودای سیمرغ جشنواره سی و هشتم فیلم فجر پذیرفته شد.این اثر که ماه پیش در جشنواره سینما حقیقت در زمره تک رقمی پرمخاطب ترین فیلمهای این جشنواره بود؛ در این مستند بلند امیر فرض اللهی با حضور برجسته ترین روزنامه نگاران هفتاد سال اخیر به دغدغه بزرگی همچون هوشمندی و شرافت در روزنامه نگاری پرداخته است و اگر با نظر جامع نگر داوران این دوره مواجه شود در زمره فیلمهای سی هشتمین جشنواره فیلم فجر به عنوان نامزدین بهترین اثر مستند به نمایش در خواهد آمد.شخصیت محوری روزگار بلور که کارگردان در روزگار بلور به او پرداخته است محمد بلوری روزنامه نگار شاخص هفتاد سال اخیر مطبوعات ایران است که خارج از حوزه کاری اش{سرویس حوادث} نسل های زیادی پرورش داده و در زمره پنج روزنامه نگار شاخص  دهه های اخیر مطبوعات ایران محسوب می شود.روزگار بلور به گونه ای ساخته و روایت شده که برای مخاطب عام هم جذابیت بسیار دارد و مخاطب فراگیر با اشتیاق فراوان تا پایان این اثر انرا تماشا می کند.مرتضا بوربوری مدیر تصویر برداری این فیلم بوده و حمید فنایی انرا تدوین کرده است.پوستر این فیلم کار خلاق کوروش شبگرد است

رویه های میلی در ویترین سینمای ایران

جشنواره فیلم فجر ویترین سینماست در این جشنواره برخی از دبیرانش چرخ را از نو اختراع کرده و تاریخ را به شکل معکوس به نام حود ساخته اند؛با بدنامی و رویه های غلط..رویه های غلط انست که عقل سلیم را انکار می کند و بر مبنای سلیقه صورت می گیرد.برخی از دبیران جشنواره حوزه شخصی شان به وسعت همه حاشیه های سینمای ایران است.بواسطه سلیقه محوری در القای نظر خود به شاکله مقبول یک جشنواره استاندارد.در دوران هشت ساله معروف ریاست جمهوری که بیشترین درامد نفتی را داشت چندبار این اتفاق افتاد.اکنون نیز این اتفاق به شکلی خلق الساعه در حال روی دادن است.در حالیکه بیش از ده سال است که سینمای مستند از سینمای داستانی سبقت گرفته و اثار شاخص تری می سازدو هرساله این شانس به تمام فیلمهای بلند مستند داده می شود که در معرض جشنواره قرار گرفته و انتخاب شوند امسال مدیری که در جایگاه های قبلی اش توفیقی نداشته در نظارت ارزشیابی سانسور های جدید و کاذبی به سینمای ایران هدیه داده و در دوره مرکز گسترشش مستندسازان مستقل را از سینمای مستند فراری داد؛برای گنجاندن فیلم مورد نظرش با عضو هیات انتخاب تا مرحله درگیری پیش رفت و… با اتخاذ تصمیمی بر خلاف عقل سلیم اثار داوری شده بخش مسابقه سینما حقیقت را به داوری و جایزه مجدد فراخوانده است.یاللعجب.این در حالیست که مخاطب جشنواره سینما حقیقت ماهیتا با مخاطب جشنواره فیلم فجر تفاوت های بسیار دارد.سینما حقیقت تا حدود فراوانی مخاطب تخصصی و خاص دارد اما جشنواره فجر مخاطبی بسیار عام تر و گسترده تر اما دبیر فعلی جشنواره با نادیده گرفتن زحمت یکساله اخیر مستندسازان فرهیخته  و نجیب سینمای ایران این شانس فراگیر را از انها گرفته است که در معرض انتخاب و دیده شدن در سطحی گسترده تر قرار گیرد؛طلمی بزرگ بر پیکر نحیف سینمای مستقل مستند ایران.از سویی دیگر در جشنواره سینما حقیقت امسال سه فیلم در بخش نمایش های ویژه به نمایش درامدند که یکی شان توسط هیات انتخاب این جشنواره رد شده بود اما در معتبر ترین جشنواره مستند دنیا ایدفای همین امسال پذیرفته شده بود و حضور داشت فیلم دیگر در ابعادی جهانی تولید و دیده شده است و فیلم سوم در زمره پرمخاطب ترین فیلمهای جشنواره بود و تاکنون در دو جشنواره معتبر دنیا پذیرفته شده است.خوانش این سطور برای هرمخاطبی این پیغام را دارد که با تصمیم شتابزده سلیقه محور این دبیر ،قامت و محدوده اثار جشنواره امسال خموده ، کوتاه و ستمگر است.ستم به فیلمسازانی که اثاری درخورتامل ساخته و مخاطبانی که از دیدنش محروم می شوند و شاید تصور کنند سینمای ایران در سال گذشته تولیدات مناسبی نداشته چرا که جشنواره فیلم فجر همیشه ویترین بزرگ سینمای ایران محسوب شده و برای مخاطب عام شاخص تماشا قرار می گیرد.قدیمی ها می گفتند جلوی ضرر را هروقت بگیری منفعته.اکنون هم دیر نشده و می توان با تصمیمی دیگر فرصت دیده شدن را برای سینمای مستند و مستقل ایران بوحود اورد و این رویه های غلط را کناری نهاد.ازموده را ازمودن خطاست اقای دکتر انتظامی.تجدید نظر کنید و جلوی این خسران را بگیرید.

روزگار بلور؛هشتمین مستند پر مخاطب سینما حقیقت

مستند سینمایی روزگار بلور به نویسندگی و کارگردانی امیر فرض اللهی طبق آمار ارایه شده در روز پایانی نمایش جشنواره ای  چهاردهمین جشنواره سینماحقیقت در زمره پرمخاطب ترین اثار جشنواره قرار گرفت. این فیلم که در بخش نمایش های ویژه به نمایش در امده بود از بیشتر اثار بخش مسابقه فیلم های بلند مخاطب بیشتری را جذب کرد و بازخوردهای مطبوعاتی قابل توجهی داشت کودتای 1353 و برف می نامند نیز در زمره فیلمهایی بودند که در بخش نمایش های ویژه به نمایش درامدند  و مخاطبان زیادی داشتند.بخش مسابقه جشنواره امسال بخش جذابی نبود و عدم حضور مستندسازان مستقل در جشنواره امسال این بخش را از رونق سالیان پیش انداخته بود نهصدو چهل و یک فیلم متقاضی حضور در جشنواره امسال بودند و 120فیلم از میان انها در بخش های مختلف به نمایش درامدند.

شیخ سلمان پرسپولیس را برد

  afc انتقامش را از پرسپولیس گرفت.کنفدراسیون فوتبال آسیا که سالهاست توسط مافیای خاصی اداره میشود و همیشه در بزنگاههای حساس یقه فوتبال ایران را می گیرد در فینال باشگاههای اسیا داوری در این بازی گمارد  که بازی را برای تیم کره ای در اورد و انتقام برد پرسپولیس را در برابر الدحیل و السد گرفت.در زمین قطر داور قطری سر پرسپولیس را برید.درنیمه اول بازیکن کره ای تکل دوپا روی پا و بدن سیامک نعمتی رفت اورا قیچی کرد داور حتا کارت زرد نیز به او نداد در حالیکه بدون توپ بازیکن ما را زد وشایسته کارت قرمز بود در همین نیمه دو کارت زرد به تیم کره ای نداد و یک ضربه ایستگاهی برای پرسپولیس نگرفت.وقت اضافه نیمه اول1 دقیقه بود اما در دقیقه 47 یعنی فراتر از وقت اضافه به یک صحنه مشکوک به وار مراجعه میکند و در حالیکه سوت پایان نیمه اول را باید می زد سوت پنالتی زد .و در حالیکه پنالتی گل نشد می توانست سوت پایان نیمه را بزند اما از انجا که دنبال دراوردن بازی بود صبر کرد تا بازیکن تیم کره در ریباند توپ را گل کرد.اوج کار داور تازه در نیمه دوم شروع شد.جایی که دو پنالتی کاملا واضح روی احمد نور اللهی اتفاق افتاد اما به اسانی از آن گذشت تا خواسته اربابش را بدرستی ادا کند.واقعیت این است از وقتی فوتبال ایران بدست خاینین وطنی که قرار داد ننگین با بلژیکی سو استفاده گر،افتاد قدرت ایران در فوتبال اسیا از بین رفت و هر سال ظلمی عظیم در حق پرسپولیس که بیشترین هوادار در اسیا را دارد روا داشته شد.گذشت روزگاری که ممد دادکان صفایی فراهانی فوتبال ایران را در اسیا صاحب کرسی و نفود کردند .دارو دسته شارلاتان ها در ده سال اخیر فوتبال ایران را به ذلت کشانیده اند طوری که یک شوخی خوشحال کننده ال کثیر بعداز گل زدن بهانه ای برای ظلمی بزرگ به پرسپولیس شد و انقدر نفود نداشتیم که این سو تفاهم را نظیر کاوانی تبدیل به جریمه مالی کنیم.حقیقت این است که پرسپولیس2ماه پیش فینال را باخت ان هنگام که دندانپزشک وزیر که عشق لاتی از نوجوانی اش داشت بازیکن های خوب تیم را فراری داد و فکر کرد اینجوری مدیر مقتدری محسوب می شود.خلاصه که شیخ سلمان امشب به اندازه خاینین وطنی نظیر علی خطیر همانقدر خوشحال است که از غار بیرون زدگان پنج سال اخیرفوتبال ایران در امشب.و در عجبیم که نهاد های نظارتی این خاینین وطنی را رها گذاشته و به خیانت های انها و عمله های شان رسیدگی نمی کند.در عجبیم.روزگار میگذرد و در حافظه مان این همه بی مهری می ماند

 

پرویز پور حسینی؛بازیگری از نسلِ شوق

 

پایگاه خبری تحلیلی نگاتیو. رضا خسروزاد.  پرویز پورحسینی از نسل آندسته بازیگرانی است که به شکلی از استعداد ذاتی برخوردار و با آگاهی و اشراف کامل وارد این عرصه شده است. آن‌ها پیش از آنکه نگاهی کاری، تجاری و یا حتی هنری به بازیگری داشته باشند، به سبب استعداد و خمیره وجودی‌شان، پرداختن به بازیگری را گریز ناپذیر می‌یابند و بعبارتی نمی‌توانند بازیگر نباشند چرا که به حکم درونی‌ و نیازشان باید پاسخ بدهند. آن‌ها که بازیگر تاتر هستند و یا بازیگری را با تاتر آغاز کرده‌اند کاملا متوجه می‌شوند از چه نوع کشش و جذبه دیوانه‌واری صحبت می‌کنم. چنین بازیگرانی بسیار هوشمند، منضبط و با پشتکار هستند. کارشان را با مکاشفه و به چالش کشیدن خود آغاز می‌کنند و در حین ارایه نقش و رسیدن به شناخت شخصیت درام، همواره با خود در کشمکش و کشف و شهودی دائمی هستند. بازیگرانی از نسلِ شوق که نمونه آن‌ها را کمتر خواهیم یافت.
کارنامه پورحسینی در تاتر موید پرکاری و عشق او به این شکل از زندگی است که البته چیز غریبی نیست و بخصوص می‌توان این اشتیاق و پرکاری و سخت‌کوشی را در هم‌نسلان و همکاران ایشان نیز مشاهده کرد. آنچه از همکاران پورحسینی در طی دوران بازیگری‌اش شنیده‌ایم نیز، نشان از مجموع این صفات به انضمام مهربانی و متانتش بوده است. در پیشینه بازیگری او در تاتر و سینما بازی در آثار بهترین‌های این هنر وجود دارد. سمندریان، بروک،خلج و بیضایی در تاتر؛ آربی آوانسیان، علی حاتمی، مسعود کیمیایی و باز هم بهرام بیضایی در سینما. کمتر بازیگری را می‌توانید نام ببرید که کارنامه‌ای چنین پربار و موفقی داشته باشد. بخصوص که او همواره در نقش‌های دوم و مکمل بسیار خوش درخشیده است. او را شاید در کنار سعید پورصمیمی، کاملترین بازیگران مکمل دانست با این تفاوت که شیوه بیان خاص و فیزیک منحصر به فردش به او قابلیت ویژه‌ای برای ارایه بازی متفاوت و تطبیق با شخصیت‌های خاص می‌داد. آنطور که از ایشان شنیدم دهه۵۰ را بهترین دوره کاری‌اش می‌دانست و با اشتیاق و ذوقی خاص از آن دوران صحبت می‌کرد. اما بلحاظ کاری و مطرح شدنش بعنوان بازیگری پرکار و حرفه‌ای دهه۶۰ و ۷۰ را می‌توان پرکارترین دوره کاری ایشان دانست که چیزی در حدود ۲۸ کار سینمایی را در این دوره در کارنامه دارد. اگر به آن‌ها مجموعه‌های تلویزیونی و نمایش‌های کار شده را اضافه کنیم، متوجه پرکاری منحصر به فرد این بازیگر در این سال‌ها می‌شویم.
بازی‌های پرویز پورحسینی صرف‌نظر از درجه کلی کار، همواره خوب و قابل قبول و در بسیاری موارد برجسته و منحصر بوده است. پورحسینی را شاید بتوان بهترین بازیگر نقش دوم و مکمل در بسیاری از کارهایش دانست. به گمانم شیوه خاص بیانی و فیزیکش مانع از آن بود که قابل تطبیق با هر نقشی باشد. اغلب فیلم‌هایی که بازی کرده نیز مؤید همین نکته هستند، اما نقش‌هایی که ارایه کرده گاه چنان مستحکم و منحصر به فرد است که تصور آن نقش با بازی دیگری سخت و گاه ناممکن می‌نماید.

او بسیار گزیده کار بود اما حساسیتش در انتخاب و پذیرش نقش، فارغ از کیفیتِ کلیت کار و یا شهرت کارگردان اثر بود. به همین جهت در کارنامه کاری او می‌توانید بازی در فیلم‌های شاخص سینما و تاتر و همینطور بازی در فیلم‌های درجه دو و سه را نیز دید. با این‌حال بازی او در اکثر کارهایش به شدت خوب و دلپذیر است. از جمله بازی درونی و به اصطلاح زیرپوستی او که بیشتر از طریق جنس و شکل نگاهش ارایه می‌شد. بازی با چشم‌ها و ارتباط حسی و انتقال عاطفی از طریق نگاه سخت‌ترین و در عین‌حال سرراست‌ترین شکل بازی در سینماست که اغلب بازیگران بزرگ و شهیر از این تکنیک به خوبی و درستی استفاده می‌کنند. بازی او در نمایش‌ها، تله‌تاترها و مجموعه‌های تلویزیونی و فیلم‌های سینمایی، آنچنان دامنه گسترده‌ای دارد که اشاره به شیوه و جنس بازی او مقالی تخصصی و مجالی مبسوط را می‌طلبد. اما بازی او در فیلم مردی که موش شد، بازی‌اش در مجموعه روزی روزگاری و بازی در نمایش کارنامه بُندار بیدخش و را شخصا دوست دارم.

از منظر عموم علاقه‌مندانش بازی او در “مریم مقدس” مورد توجه و تقدیر ویژه قرار گرفته است اما حضور کوتاه او در فیلم‌های باشو غریبه کوچک و قاتل اهلی را به جهت ایجاز در شکل ارایه و بازی‌ درونی‌اش، می‌توان نمونه‌هایی شاخص و برجسته بازیگری در کارنامه این بازیگر فقید دانست.

اعتراض انجمن صنفی کارگردانان مستند به عملکرد دبیر جشنواره فیلم فجر

انجمن صنفی کارگردانان سینمای مستند در بیانیه تندی نسبت به تبعات عملکرد دبیر جشنواره فیلم فجر هشدار داد
 در این بیانیه امده است؛ به بهانه تخصصی کردن جشنواره‌ها هر ساله سینمای مستند بازیچه مدیرانیست که گویا تنها با افزودن و کاستن فیلم‌های مستند همهٔ اهداف بنیادین جشنواره ملی را برآورده کرده‌اند و دیگر هدفی باقی نمانده تا رویکرد اصلی جشنواره فجر که نمایش و ستایش دستاورد‌های یکساله سینمای ایران است به بار بنشیند.
پیشنهاد می‌گردد تا نام جشنواره فجر را به “جشنوارهٔ فیلم‌های‌ بلند داستانی” تغییر دهید تا تخصصی که در جست‌و‌جوی آن هستید معنا شود؛ شاید با چنین اقدامی، مدیران جشنواره‌های ونیز، لوکارنو، برلین و دهها جشنواره دیگر از شما الگوبرداری کنند تا با وجود دهها جشنوارهٔ تخصصی مستند در کشورشان، از پذیرش فیلم‌های مستند خودداری کنند. اسفبار است که هر ساله مدیران جشنواره فجر، آیین‌نامه‌ای بر پایهٔ سلیقهٔ فردی صادر می‌کنند و اسفبارتر اینکه پس از گذشت چهار‌دهه، هنوز آیین‌نامه‌ای ثابت و روشن برای جشنواره فجر تدوین نکرده‌اند.این‌بار مدیری که پیشینه‌اش با فیلم مستند گره خورده و از پایگاه سینمای مستند به مدیریت فرهنگی معرفی شده، به این مهم توجه نداشته که هرگاه از سینمای ملی ایران سخن به میان می‌آید گونهٔ مستند نیز بخش مهمی از این‌دستاورد ملی را دربر می‌گیرد.سال گذشته پس از توافق هیات مدیره‌های دو انجمن صنفی کارگردانان و تهیه‌کنندگان سینمای مستند با دبیر جشنوارهٔ فجر بر شمار فیلم‌های انتخابی فیلم مستند و جوایز سیمرغ افزوده شد و شایسته است آقای طباطبایی‌نژاد که خود وامدار سینمای مستند است رویکرد دبیر پیشین را دنبال کنند.

آقای طباطبا‌یی‌نژاد با حذف هیات انتخاب، فیلم‌های برگزیدهٔ جشنواره سینماحقیقت را سنجه‌ای برای گزینش دانسته و غافل از آنکه اهداف و رویکرد این دو جشنواره با هم تفاوت دارند.

با اتکای بر شرط پیش‌نمایش‌ در سینما حقیقت(پریمیر) نمی‌توان مدعی اهمیت‌نهادن بر سینمای مستند شد هنگامی که راه دیدن شدنشان را مسدود می‌کنید.
هرساله در جشنواره فجر، بدترین زمان‌ها را به نمایش آثار مستند اختصاص داده‌اند، گویا هراسانند مردم با سینمای فرهنگساز مستند روبرو شوند، بارها یادآور شدیم که سینمای مستند مهجور نیست آنچه که مهجور است مدیران فرهنگی‌اند که به جایشان کسانی کارگزار شدند که با مقوله فرهنگ و آثار فرهنگساز آنچنان که باید و شاید آشنایی ندارند.

انجمن صنفی کارگردانان سینمای مستند با احترام از دبیر محترم جشنواره می‌خواهد تا در آیبن‌نامهٔ‌ شتاب‌زده، بازنگری کرده تا شیوهٔ انتخاب و شمار فیلم‌های مستند با رویکرد و نگاه ملی اصلاح گردد.

 

نیکو زیستن میانِ تیغ‌ها و ستم‌ها.رضا خسروزاد

کامبوزیا پرتوی ؛هنرمندی مهربان و خوش‌ذوق که شخصیتی متین و مهربان داشت و در کار خود پیشرو و نوآور بود. کسی که تأثیری آشکار در شکل‌پذیری فیلمسازان جوان و شیوه کاری هنرجویانش داشت. شخصیت دلسوز و همراه او باعث می‌شد تا از حسادت‌های معمول جامعه سینمایی فاصله بگیرد و خود را ملزم به همراهی و کمک به هر مشتاق نوشتن یا فیلمسازی کند. دامنه فعالیت‌های او هرگز محدود به یک شکل هنری و یا یک قشر مخاطب خاص نبود و مشتاقانه برای مخاطبان متفاوتی نوشت و فیلم ساخت.نوشتن در خصوص چنین فیلمسازی ساده نیست و دلیل آن ،تنوع حوزه‌های کاری و مخاطبش از کودک و نوجوان تا بزرگسال و از فانتزی تا شاعرانه است که نیازمند تسلط هنری و پردازش چند وجهی از سویی و از جهتی تطویل کلام و حوصله بیشتر است. در این مختصر تلاش می‌کنم در دو مقال فیلمنامه‌نویسی و کارگردانی به شکلی خلاصه و فشرده به شیوه کاری‌اش اشاره شود.

                                                        فیلمنامه‌نویسی؛
مهمترین شاخصة فیلمنامه‌نویسی کامبوزیا پرتوی توجه و تمرکز ناپیدای او بر خط اصلی روایت نبود.او در پی روش‌هایی همچون ترسیم واقعیت، حقیقت‌نمایی یا ارایة نسخة بدل عینیت اجتماعی نیست. شیوة کاری او ورای تمام این‌هاست. او بیش از هرچیز به بازنمایی واقعیت می‌پردازد و بر این اساس تلاش می‌کند صرفا در جایگاه راوی باقی بماند. اغلب آثار او از این خصوصیت برخوردارند اگرچه گاه شیوه نگارشش را بر مستندوار بودن روایت متمرکز نگاه می‌دارد اما همواره به بازنمایی ذهنی مخاطبش نیز تکیه می‌کند. بعبارتی تماشاگر را در نوشتن سهیم می‌سازد، بدین شکل که بخش‌های غایبی از روایت را به او می‌سپارد تا در ذهن فعال خویش بازسازی کند. این مشارکت، کلیدی‌ترین نکته در آثار نوشتاری کامبوزیا پرتوی است. بخش‌های مهمی از شخصیت پردازی‌های او بر اساس فعالیت‌های فیزیکی، گفتاری و ذهنی کاراکترها به مخاطبش واگذار می‌شود. او نویسنده‌ای بود که از خردِ مابعدِ تماشاگرش آگاه است و به شکلی پیشبینی می‌کند که جریان ذهنیِ سیال در سالن نمایش چگونه جهت پیدا خواهد کرد. این رهیافت مبتنی‌ست بر شناخت چارچوب قصه اصلی و همچنین شناخت و درک عمیق‌ترین لایه‌های درونی شخصیت‌های داستان. دو مقوله‌ای که کامبوزیا پرتوی در آن به توانایی بالایی دست یافته بود و از این جهت می‌توان او را همتراز کیارستمی دانست. نگاه ساده و به ظاهر بی‌رنگ و لعاب آن‌ها به زندگی از چنان فلسفه عمیقی برخوردار است که از هزارتوی پیچیده ذهنی روایی‌اش عبور کرده تا به عینیت بی‌پرده و به ظاهر پیش‌پا افتاده فیلم برسد. بر همین مدار، برای آن‌ها باورها و ارزش‌های اخلاقی شخصیت‌های فیلم در اولویت هستند و مضامین احساسی و عاطفی نقشی کلیدی در رمزگشایی‌های شخصیت‌ها بازی می‌کنند. بهترین نمونه مثال کاری او “من ترانه ۱۵ سال دارم” و “کافه ترانزیت” به ترتیب در مقام فیلمنامه‌نویسی و کارگردانی است. ادراک فضا و روانشناسی احساسی او را می‌توان در میزان جذابیت و باورپذیری و همذات‌پنداری شخصیت‌های فیلمنامه‌هایش دید. ساختاربخشی ساده و فضاسازی ملموس و پیرنگ‌بندی تکنیکی کارهایش، تمامی برخاسته از نگرش عمیق، نبوغ داستان‌سرایی و شخصیت حساس واقعی خود اوست. او از آشکارترین عناصر هر حکایت، شخصیت‌ها و الگوهای کنش گرفته، تا پنهان‌‌ترین جنبه‌های عاطفی-احساسی و زیرمتن‌های روایت را در هر فیلمنامه به درست‌ترین و ساختارمندترین شکل اجرا کرده است.
در کل می‌توان ادعا کرد ایده‌های نو و فربه او همیشه راهگشای فیلمسازهای نوگرا بود و فیلمسازان جوان با پشتوانه فیلمنامه‌های مستحکم او موفقیت نسبی فیلمشان را تضمین می‌کردند. شاید بشود بطور کلی گفت که آلام‌مندی آدم‌های قصه‌هایش سبب جذابیت گریزناپذیر و دلچسبی سمپاتیک آن‌ها می‌گردد.

                                                                                            کارگردانی؛
ویژگی برجستة هر فیلمنامه‌نویسی در مقام کارگردان، تسلطِ از پیش اتفاق افتاده‌اش بر میزانسن است. فیلمنامه‌نویس پیش و بیش از هر کسی بر زوایة دیدها، چگونگی کنشِ تصویری و ریتم بروز وقایع آگاه است. پرتوی در مقام کارگردان با تسلطی همیشگی به ضرباهنگ میزانسن و کنشِ دورنی شخصیت‌هایش توجه دارد. چیزی که برای رسیدن به آن باید تجربه زیادی داشت. او اما به مدد هنر فیلمنامه‌نویسی‌اش این راه را کوتاه می‌کند و در همان یکی دوفیلم اولش هنر کارگردانی را هم به خوبی به رخ می‌کشد.
ترکیب‌بندی‌های متمرکز، ابزارهای اصلی او برای قراردادن تماشاگر در موقعیت مطلوب هستند.
شناخت او از فضا و ریتم، سبب کارکرد و خوش‌رقصی روایت‌های ساده‌اش می‌شود. نگاه کنید به فیلم‌های “گلنار” “گربه آوازه خوان” و “ننه لالا و فرزندانش” که با وجود تم ساده داستانی، در وجه کارگردانی با استفاده درست از فضاسازی و رنگ و نور و میزانسن‌های در خدمت کار، آن‌ها را به کارهایی تماشایی و بسیار جذاب و خوش‌ریتم بدل ساخته است. شناخت او از ریتم آنقدر کامل و ویژه است که می‌توان چند کار شاخص او را برای درک نمونه‌وار ریتم به هنرجویان کارگردانی توصیه کرد.
در دیگر آثار و بخصوص در فیلم‌هایی که پردازش و جنبه هنری آن‌ها برجسته‌تر است، دیدگاه پرتوی در باره چگونگی تأثیر شخصیت‌ها بر یکدیگر، از نظریه‌ها و روش‌های معمول پیروی نمی‌کنند. او از فنون و ساختارها فاصله می‌گیرد و تردید و شکاکیت خود نسبت به راستی و ناراستی اعمال شخصیت‌ها را به شکلی فرامتنی به ما واگذار می‌کند. انحراف او از روش‌های روایتی البته گاه از ذائقه تماشاگر معمول فراتر رفته (بطور مثال “دایره” و “پرده”) و این امتیازی کامل برای فیلمساز است که تلاش در تغییر شیوه ادراکی مخاطبان و ارتقاء سطح سلیقه و ارایه کارهايی متفاوت و به شدت خوب در آن برهه است.
در این شکل کارها او دراماتیزه کردن قصه را اغلب با تحتِ فشار گذاردن شخصیت اصلی آغاز می‌کند و سپس با دنبال کردن کنش‌ها به روایتی نه از پیش تعیین شده می‌رسد. در حقیقت، موقعیت برای او کلید اصلی بوده و با مرتبط کردن موقعیتی به موقعیت دیگر به گسترش روایی ویژه‌ای می‌رسد که پیرنگ‌بندی مستحکمی بلحاظ منطق روایی دارد. به شکلی کارهای او ترکیبی از چندین استراتژی هنری و ایجاد چالش برای مخاطب و تماشاگرانش است.
به جهت همین استفاده و خلق موقعیت‌های گاه مستقل و پررنگ است که او را استاد فیلمنامه‌های کوتاه می‌دانند. نگاه کنید به “قطعة ناتمام” اثر زیبای مازیار میری که به مدد فیلمنامه باشکوه پرتوی به اثری دیدنی و ماندگار تبدیل شده است.در نهایت کامبوزیا پرتوی را به لحاظ دیدگاه ویژه آسیب‌شناسانه و دغدغه‌مندی اجتماعی‌اش باید مورد احترام قرار داد. در تمام آثار او این نگاه نقادانه و دردمند و هشیار را می‌توان دید که از شخصیت و خود واقعی مهربانش نشأت می‌گرفت.
به یاد دارم زمانی (سال ۷۸) در خیابان به او برخوردم و با هم به دفترش در انتهای آپادانا رفتیم. در همان ده دقیقه اولیه چنان از گفتگو در باره فیلمنامة ناقص کوتاهی هیجان‌زده شده بود که پس از رسیدن به دفترش یکنفس آن‌را خواند و پس از آن با مهربانی و دلسوزی همراهی و یکسر تشویق و اصرار به نوشتن و ادامه دادنش نمود. این همت و پشتکار و جدیت و دلسوزی در کار او تا انتهای حضورش ادامه داشت و زبانزد دوستان و همکارانش بود. او روشنفکر و خلاق بود و عادت داشت همواره به مسایل پیرامونش از دیدگاه یک نویسنده و فیلمساز کنجکاو و مشتاق و مسئول نگاه کند. موضوعات و مضامین متنوعِ کاری او نشان از قابلیت بالا و تسلطش داشت و شاید اگر شرایط بر سر راه او سنگ‌اندازی نداشت، آثاری فاخر و بدور از دغدغه‌ی گیشه می‌ساخت که ذهن و وجودش همیشه درگیر آن‌ها بود.
در وصف او و سینمایش شاید موجزترین جمله را تورج اصلانی عزیز گفته باشد: «پرتوی به شفافیت یک کودک و پختگی یک فیلسوف بود و ساده با موضوعات برخورد می‌کرد».در عین حال من می‌توانم با قاطعیت بگویم؛ میان تیغ‌ها و ستم‌ها، او بسیار نیکو زیست.