خانه وبلاگ صفحه 7

آينه جامعه/امير فرض‌اللهي

پایگاه خبری تحلیلی نگاتیو: روزنامه اعتماد

همه ‌چيز از نبودن يك فرد آغاز مي‌شود، فردي كه نان‌آور خانواده است، رفته است كه شرايط مساعدي مهيا كند و خانواده‌اش را پذيراي آن شرايط كند اما… نگو كه نشده و در گوشه‌اي از اين شهر زندگي مي‌كند بدون آنكه همسرش بداند…
فيلمي دغدغه‌مند اجتماعي كه با بودجه پاييني ساخته شده اما به سبب اينكه سينماي اجتماعي ديگر در ايران وجود ندارد با ايراداتي كه دارد گوهر شب چراغ شرايط فعلي سينماي ايران محسوب مي‌شود.
گونه يا ژانر سينمايي كه از ابتداي دولت احمدي‌نژاد در ايران كمرنگ شد و از سال 1388 به دليل شرايط غيرعادي كه بر جامعه تحميل شد در شكلي زيرزميني و غيررسمي به توليد رسيد و اكران نشد.
ژانري كه محبوب‌ترين گونه سينمايي در ايران است و مردم و منتقدان، اگر در اين‌گونه فيلم خوبي ساخته شود، حتما از آن استقبال مي‌كنند و اصلا باعث آبرو و اعتبار سينماي ايران در دنيا بوده است؛ سينمايي كه توسط حاكميت و نهادهاي سخت قدرت يك تهديد محسوب مي‌شود اما خردورزي اجتماعي مي‌گويد براي آسيب‌شناسي درست يك جامعه بايد دردهاي يك جامعه را شناخت و آنها را نشان داد و حقايق يك جامعه را نبايد سياه‌نمايي به حساب آورد.
عنوان غيرواضحي كه براي تخريب، انكار و فرار به جلو، توسط اقليتي پرقدرت در جامعه به سينماي اجتماعي باب شده و بدين وسيله سينماي اجتماعي به قهقهرا رفته و نابود شده است تا جايي كه بايد ذره‌بين برداشت و با فانوس به دنبال فيلم اجتماعي يا مهيا شدن شرايطي براي ساخته شدن فيلم اجتماعي كه انعكاسي از حال جامعه و مردمش در شكل حداكثري گشت و يافت.
در چنين شرايطي فيلم «نبودنت» با آنكه قصه‌اش دير آغاز مي‌شود و به دليل اينكه در زمان توليد بدون مجوز و يواشكي ساخته شده است، فيلمي در خور تأمل محسوب مي‌شود در شرايطي كه سينماي ايران پر از ابتذال و علف‌هاي هرز شد و مفت‌بري و مفت‌خوري بيداد مي‌كند و ابتذال محتوايي كارگرداني از سر و كول آن بالا مي‌رود اكران «نبودنت» يك اتفاق قابل توجه است، «نبودنت» با همه ايراداتش اثري كه مخاطب را به فكر وامي دارد و به شكلي لوكس و كليشه‌اي به سراغ طبقات پايين جامعه نرفته و آنها را سياه و سفيد نديده و توانسته است لااقل شخصيت‌‌هاي اصلي قصه‌اش را درست پرداخت و روايت كند.
هر چند ريتم فيلم كند است و پرده‌برداري از رازهاي فيلم بسيار قطره‌چكاني است اما مخاطب تشنه سينماي اجتماعي را نگه مي‌دارد و فهم مخاطب را به هيچ نمي‌پندارد در روزگاري كه 99درصد توليدات سينمايي ايران مملو از خوراك مبتذل سفارشي‌سازي و بودجه نفله كن از جيب مردم و بودجه كشور است توليد و اكران «نبودنت» يك اتفاق محسوب مي‌شود، اتفاقي كه مخاطب فيلم‌باز و مردم بايد از آن استقبال كنند و اين از آنجا سرچشمه مي‌گيرد كه اين فيلمساز آينه‌اي به روي اجتماع گرفته و قطره‌اي از درياي مشكلات جامعه را در اين فيلم نشان و هدف گرفته است.
از آنچه سينماي ايران ديگر فيلم‌هاي كاوه سجادي حسيني را به ياد دارد، گمان اين است كه تاكنون «نبودنت» بهترين فيلم اين كارگردان سينما به حساب مي‌آيد، نشان به آن نشان كه در برخي از فيلم‌هاي ديگرش هم دغدغه‌مندي اجتماعي داشت، اما هيچ‌گاه اين‌قدر نتوانسته بود شخصيت‌هاي اصلي فيلمش را به مخاطب نزديك كند و براي مخاطب عام و خاص باورپذير باشد.
در اين ميان از بازي قابل تأمل سحر دولتشاهي نيز در اين فيلم به سادگي نمي‌توان گذشت و از آ‌نجا كه شرايط اكران هم در وضعيت فعلي سينماي ايران بسيار ناجوانمردانه است، نويسنده اين نقد از پرداختن به ايرادات اين فيلم پرهيز مي‌كند و به عاشقان سينما و مردم عادي كه انرژي و فرصت و حال و حوصله سينما رفتن دارند، توصيه مي‌كند كه با ديدن اين فيلم به فكر فرو روند و از ساخته و اكران شدن اين‌گونه فيلم‌ها با استقبال از اين فيلم سراغ سينماي اجتماعي، تاريخي و فرهنگي را بگيرند و با اين كار با ابتذال حاكم شده بر سينماي ايران مقابله كنند. «نبودنت» فيلمي است كه ارزش ديدن دارد يادتان نرود حتما ببينيدش.

# امیر_فرض اللهی

#https://www.etemadnewspaper.ir/fa/main/detail/226032/آینه-جامعه

باید گریست/ امیر فرض‌اللهی

پایگاه خبری تحلیلی نگاتیو:
به حال جامعه‌ای که فقط کتاب فال، پیشگویی، تعبیر خواب و آشپزی کمی در آن طالب دارد؛ تاریخ خوانده نمی‌شود؛ علوم انسانی در آن خوانده نمی‌شود و تهاجم محسوب می‌شود؛ میراث فرهنگی به یغما می‌رود و مردم برای جبران حفره‌های عدیده مالی به سراغ یافتن زیرخاکی و مال می‌‌روند و مافیای سازمان‌یافته‌ی یافتن تا فروش آثار باستانی و تاریخی در آن وجود دارد و هیچ سازمانی برخورد نمی‌کند با آن، باید خون گریست…
*باید خون گریست به حال سینمایی که روزگاری باغ پرمیوه‌ی گونه‌های متفاوت سینمایی بود و اکنون به لجن‌زار ابتذال و سفارشی‌سازیِ پول‌نفله‌کن، تبدیل شده و به هیچ وجه، انعکاسی از جامعه، مشکلات و دغدغه‌هایش در آن هویدا نیست.
*باید سرخ گریست به حال وضعیتی که در آن فیلمسازان با استعدادش را از «آشغال‌های دوست‌داشتنی» به ساختن «قیف» منتهی می‌کنند و هل می‌دهند.
*باید گریست و در فکر فرو رفت به حال جامعه‌ای که نخبگانش، تهدید محسوب شوند و پخمگانش بر صندلی‌های عظیم و پرتنوع جلوس می‌کنند.
*باید تراژیک گریست به حال مملکتی که فسادهای بسیار زیاد در آن وجود دارد، اما هیچ اراده کافی وجود ندارد که جلوی این همه زیان ملی را بگیرد.
*باید ایستاده گریست بر مملکتی که پولش پِهِن شده و مردمش روزبه‌روز بیچاره‌تر می‌شوند و مسئولینش فکری به حال این مصیبت نمی‌کنند.
*با چشمان پرخون باید گریست به حال مملکتی که این همه گرفتاری سیاسی، اقتصادی، فرهنگی دارد اما یک دولاخه پر موی جوانانش موضوع پرچالش آن جامعه است.
*باید زار زار گریست به حال مملکتی که سخنان دردمندانه خردمندانش شنیده نمی‌شود یا به هیچ گرفته شده و تهدید محسوب می‌شود، اما افراد بی‌هنر، ناآگاه و نادانش بیشترین توجه را به خود مشغول می‌کنند.
*باید از گریستن مُرد به حال مملکتی که بیشتر ارکان فدراسیون فوتبالش فاسد است اما رئیس ناکارآمدِ آن فوتبال، مصونیت آهنین دارد، چراکه تاج فساد را بر سر فوتبالِ این کهن‌بوم ویران‌شده گذاشته است.
*باید سر در گریبان گریست به حال مملکتی که شهردار بسیار نالایق پایتختش در قبال مردم‌آزاری و عملکرد فاجعه‌بارش هیچ پاسخگو نیست و با مسئولیت‌ناپذیری تمام به عملکرد تراژیکش ادامه می‌دهد و هیچ مسئولی او را به خاطر این همه ناکارآمدی برکنار نمی‌کند.
*باید با چشمانی دریایی گریست به حال جوانان این مرز و بوم که برای نفس کشیدن هم باید بدوند و هیچ فرصت کاری برای آنها وجود ندارد.
* با چشمان غم‌بار باید گریست به حال روزگار ما که همه فرصت‌ها را برای انسان بودن، انسان ماندن و شاخصه بودن اخلاقیات از ما گرفته است و پول، خدایگان روزگار ما شده است.
*با چشمانی لرزان باید گریست به حال مملکتی که منافع ملی در آن جایی ندارد و میلی به پیش می‌رود.
*در حالتی نزار باید گریست به حال مردم ایران که گیر کرده‌اند میان ماندن، رفتن، بودن و نبودن.
*با چشمانی خیس باید گریست به روزگاری که امروزش از فردایش بهتر است و فردایش از پس‌فردایش و هیچ سپهر امیدبخشی برای پسان‌فرداهایش وجود ندارد و مردمش به جای اتکا به خویش دنبال فرشته نجات می‌گردند.
*با چشمانی خندان باید گریست به روزگاری که گروتسک کامل است و وارونگیِ همه چیز، آن جامعه را در بر گرفته.
*با دیدگانی پراشک باید گریست به حال مردمانی که در سطل زباله، جیب یکدیگر، خانه دیگری، ماشین‌ها به دنبال لقمه‌ای هستند که به هر قیمتی زنده بمانند یا از بیچارگی رهایی یابند.
*با روی خزآب باید گریست به حال روزگاری که غضنفر را با مارادونا اشتباه می‌گیرد و اسطوره‌هایش هیچ شباهتی به پهلوانان نامی همچون آقاتختی ندارد؛ بل آنکه تماماً برعکس این بزرگمرد است.
*باید از غم مُرد به حال مملکتی که در آن بی‌ارزش‌ترین چیز، جان آدمی است و پرارزش‌ترین چیز، منفعت و پول.
*بر زندگانی باید گریست که مردگانی‌اند متحرک و از زنده بودن تنها تپه بر زمین می‌گذارند و خِرَد در زندگی‌شان بی‌معنی است.
*حالم از گریه گذشت؛ بدان می‌خندم…

#باید-گریست-امیر-فرض_اللهی/ ‎
#https://negatiw.ir/?p=3017&preview=true

دختر هفت هزار ساله ری پیدا شد

پایگاه خبری تحلیلی نگاتیو: درپی کاوش های باستانشناسی چند روز اخیر در چشمه علی{دژ سورن} پیکر به خاک سپرده شده دختری حدودا پانزده ساله که هفت هزار سال پیش درگذشته از خاک ری کشف شد.این گروه باستانشناسی به سرپرستی دکتر ولی پور و با حضور دکتر ایمان مصطفا نژاد و عده ای از دانشجویان باستانشناسی موفق شدند کنار باروری8هزار ساله ری{دژ سورن}خانه های باستانی 7هزارساله را از زیر تپه باستانی ابن محوطه هویدا سازند و از خاک بیرون کشند.در کنار این کشف بزرگ که هویت تاریخی اجتماعی  ملک ری را بیشتر آشکار می سازد سفال های باستانی نیز در این خانه ها بدست آمده و پس از آزمایش های مربوطه حقایق فراوانی درباره زیست اجتماعی فلات مرکزی ایرانیان در ملک ری آشکار خواهد شد

ٱذر پندار جیب ارشاد را زد

مدیر سینمای جوان دولت رییسی که اخرین روزهای مدیریت اش را سپری میکند با حیف و میل بودجه عمومی کشور هزینه های گزافی روی دست وزارت ارشاد گذاشت.او برای اولین بار در تاریخ جشنواره سینمای جوان میهمانان جشنواره را در هتل های گران ولنجک اوین پارک وی ساکن کرد جایزه های الکی خارج از روال جشنواره حسینقلی خانی به افراد مدنظرش داد.در شرایطی که توان مردم در فقر و گرانی به تنگ امده این فرد ناشایست برای مدیریت در پرده اخر مدیریت اش انواع و اقسام ولخرجی ها را انجام داد و زمین سوخته برای ارشاد به صرف ده ها میلیارد تومان هزینه برای ارشاد جدید به جای گذاشت #ٱذر-پندار-جیب-ارشاد-را-زد

دورهمی یا جشن پاره کژ پندار

روزگاری سراسری ترین فراخوان ایده های تازه سینما در ایران بود اما حالا به سلیقه یک کژپندار دجال نویس؛ تبدیل به یک دور همی ناشیانه و پر از غلط غلوط شده است غلطی پر از غلوط. از هیات انتخاب فامیلی گرفته تا داورانی که به رفتار این تندروی کج پندار که اندیشه ای ندارد معترض است که چرا با جایزه دادن به افراد مورد نظرش به داوری هیات داوری توهین می کند.تلفنچی دفترش را داور جش پاره اش کرد و عکسش را بزرگ پوستر کرد.کارمندش به همسرش جایزه داد و اصلا فکر نکرد لو می رود و ابروی نداشته اش بر باد….آیا رییس جدید سینما این همه غلط را می بیند و همتی بر عوض کردن این مدیر پر اشتباه که اشتباهی مدیر شده دارد؟ آیا فریدزاده متوجه است که زیر مجموعه اش چه می گذرد؟روابط عمومی که اصلا صابر نبود و نمی داند روابط عمومی یعنی چه و رفیقانش را در یک دورهمی جشن تولد به حساب جیب مردم گرفت و با منتقدان و روزنامه نگاران با شرف روزگار کودکانه و رذیلانه رفتار کرد.فردی که هنور نون نبشتن را نمی داند و به واسطه خوش خدمتی صندلی روابط عمومی برای خودش ساخت.ملغمه ای پر از ساز ناکوک و کوتوله های به غایت غلط.بد اقبالی نسل جدید سینماست که در دوره این دجال؛ کوشش برای دیده شدن دارند.بر فریدزاده وظیفه است که ریل سینما را بر مدار درست بنشاند؛عقل سلیم چنین می گوید.اگر اهل فهمی بفهمد و خردورزی  بشکافد

#دورهمی-یا-جشن-پاره-کژ-پندار/

سیرک زاکانی

ناشایستی به نام زاکانی در میدان مرکزی ری سیرک راه انداخته.پارک زکریا را بلعیده و میدان ری را پارک کرده .مردم آزاری این موجود پایان ندارد.رازیان ازین رفتار شهردار نابلد تهران اسیرند.اسیر نادانی و لجبازی پسر حسین یخی

#سیرک-زاکانی

دجال نویسان عصاره رذالتند

میراث بزرگ دولت سه ساله؛ ناشایست سالاری دراغلب عرصه هاست. پهن کردن پول ملی، نتیجه حضور این دجالان بر عرصه اجرایی کشور است. همانان که کاسبان تحریم اند و نونشان در عدم توسعه و ثبات کشور ، در عدم آرامش روحی اقتصادی اجتماعی مردم ایران.در میانه این وضعیت جنگی کشور ،عرصه اقتصاد و فرهنگ امری رها شده است.از یک سو مسیر صعودی روزانه و هفتگی افزایش قیمت همه چیز، همچون دوران دولت سه ساله است انگار نه انگار که دولتی دگر بر  سرکار آمده از سویی دیگر ،مدیران به جا مانده از آن دولت رکورد زن در همه زمینه ها،در حال جولان بی عدالتی ؛آقا نامیدن خود در بنرهای فرمایشی و حیف و میل بودجه کشور به روش حسینقلی خانی ست.یکی ازین مدیران که از بد حادثه دجال نویس سابق است و فیلمنامه کمدی ناخواسته وارش پس از1388 و حوادث آن، خنده های قهقهه وار برای ناشیگری خود، به اهالی رسانه بخشید این روزها با بودجه ای سنگین جشنواره ای را مدیریت می کند که هیچ نسبتی با مردم و دولت فعلی ندارد و باموجوداتی کوچک تر و کوتوله تر از خود که پر از عقده و نفرت اند برای جیب خود، مال اندوزی کرده و بیوگرافی می سازند.بیچاره علاقه مندان ورود به فیلمسازی سینما در ایران که باید شاهد شاهکارهای ابتذال وار این دجالان باشند.افرادیکه فرق اساسی خلاصه تیتر {سو تیتر}و تیتر را درسابقه خبرنگاری هنوز نمی دانند و بدون داشتن کوچکترین شایستگی، بر صندلی مدیریت عرصه هایی تکیه زده اند که از کل ایران فراخوان دارد و به روش پندار کج اندیش و بار کج خود به سلیقه ای ترین شیوه ممکنه بودجه بر باد می دهند و آنرا در سوابق اجرایی خود می گنجانند.موجوداتیکه به تمام پیش کسوتان مطبوعاتی خود به دیده کینه عقده و نفرت می نگرند و با روش حذفی سعی درنبود و انکار آنها دارند.تاریخ ثابت کرده است کوته فکران، در زباله دان تاریخ می افتند و حقیقت طلبان، سرو قامت باقی می مانند.اینان کسانیند که هرگز مطالعه نداشته و از تجربه و خوانش تاریخ درس نمی گیرند و سقف مغزشان قدرت درک کافی برای انسان شدن و وجدان داشتن را ندارند.صابری نامی که درون پر غوغا با رویکرد حذف دارند و تصوراتشان سرتاسر از همه چیز واهی ست.افرادیکه از معبر روزنامه نگاری ، پلی برای رسیدن به منافع شخصی و تکیه بر صندلی مدیریت ساخته اند و به بلوغ فکری شخصیتی نرسیده اند و زرنگ الکی اند.دولت پزشکیان در میانه این هیاهو ی جنگ سایه انداخته بر کشور ،باید هرچه سریع تر این افراد نالایق را به خانه خود فرستاده و مدیران کار امد و شایسته را جایگزین این پخمگان کند.

#دجال-نویسان-عصاره-رذالتند

دور همی کودکانه پایان یافت.

دورهمی کودکانه جشنواره فیلم کودک به شیوه ای کودکانه در اصفهان پایان یافت.

یادبود داریوش مهرجویی برگزار شد

به همت کانون کارگردانان سینمای ایران در سال قتل داریوش مهرجویی یادبود این کارگردان شاخص سینمای ایران در فرهنگ سرای نیاوران برگزار شد.در این مراسم محمد علی سجادی محسن امیر یوسفی مریم مهرجویی مهدی عسگرپور گوهر خیراندیش به بیان خود درباره این نویسنده مترجم و کارگردان برجسته تاریخ سینمای ایران یاد او را گرامی داشتند.

مفت‌خوری با مفت‌بری

پایگاه خبری تحلیلی نگاتیو : یه گردن کلفت بود تو جنوب شهر که بهش می‌گفتند مهدی مفت‌بر؛ سابقا کشتی‌گیر بود به تیم ملی هم رسید و رقیب سرسختی برای حسن رنگرز بود اما بعدا زد تو کار شرارت و خلاف. برای این بهش می‌گفتن مفت‌بر که وقتی طرف آماده نبود بهش حمله می‌کرد یا فرو می‌کرد تیزیشو؛ آخرشم یه جوری تلف شد؛ حالا حکایت بعضی‌هاست تو سینما. طرف تو کل عمرش فقط فحش داده و کار مبتذل، سطحی و به درد نخور ساخته؛ تمام عمرشو زیر ذره‌بین بگیری یک اثر قابل تامل در این آدم نمی‌بینی. هر کس هم که نقدش کرده، تخریب‌اش کرده یا تلاش کرده بخرش. همیشه هم تخریب‌گر و فحاش مدیرانی است که سینما در دوران آنها در 45 سال گذشته ، حال و اوضاع مساعدی داشته و گونه‌های مختلف در دوران آنها فعال شده و بوده. البته که انتقاد به همه وارد است و انسان موجودی خطاناپذیر نیست اما عقده فراهم نبودن مبتذل‌سازی در دوران آن مدیران، همیشه برای این مفت‌بر سینما، یک کینه عمیق ایجاد کرده و به هر بهانه‌ ای آن دوران طلایی را تخریب و وارونه جلوه می‌دهد چرا که بساط ابتذل‌سازی در آن دوران برچیده شده و بال و پرش قیچی شده بود. دورانی که ضعیف‌ترین آثارش از بهترین فیلم‌های چهار سال اخیر به لحاظ شاخصه‌های کیفی بهتر و سرتر بود. حالا این مفت‌بر فحاش سینما که تن و روح برادر شهیدش را یک میلیارد بار در گور لرزانده و دائما به منتقدان با شرف سینما در حال فحاش و توهین است عرصه را برای خود فراهن دیده و دوباره  یک فیلم سطحی و پر از ساختار غیراخلاقی روانه پرده کرده است فیلمی که به شدت سعی می‌کند «همسفر» را بازسازی کند اما دریغ از اندکی ذوق و هنر در این بازسازی .آری این مفت‌بر فحاش هنری ندارد که بخواهد حتی در بازسازی آثار بفروش نیم قرن پیش موفق باشد یا هنری ذوقی از خود به خرج دهد. او که شغل اصلی اش تجارت است و با سینما برای خود سعی می‌کند وجه فرهنگی بسازد و هرگز در این راه موفق نشده است و عده قابل توجهی از کم بضاعتان فعال در سینما را به استخدام خود درآورده است؛ یکی از اشتباهی قرن فعالان عرصه سینما در کل تاریخ سینمای ایران به حساب می‌آید؛ کسی که با الگو قرار دادن تهیه‌کنندگان نسبتا با سواد و فعال در سینمای پرمخاطب قبل از 1357 خورشیدی، یکی از غلط‌ترین آدم‌های سینما در 45 سال اخیر است. فحاشی که نه شادی‌آفرین است همیشه و در همه حال با وجود استخدام کارگردان‌های مختلف مخاطب‌اش را دست‌کم می‌گیرد و به فهم او در مواجهه با فیلم به واسطه شخصیت سطحی و بی‌دانش‌اش، همیشه توهین می‌کند؛ آری این چنین است برادر؛ در روزگاری که ایده‌مندان و دغدغه‌محوران اجتماعی سینما بر کنج رانده شده و عرصه برای تولید آثارشان مهیا و فراهم نیست؛ این ابتذال محض است که بر سینما مسلط شده چرا که ابتذال از نظر برخی خطری ندارد و اما در واقع از بین برنده فرهنگ، اخلاق و انسانیت است. در چنین شرایطی آب که سربالا رفته است فحاشان مفت بر شادی نابخش ابوعطا می‌خوانند و خود را بزرگ و اهل فن سینما می‌پندارند و منتقدان را از دم تیغ فحش‌های رکیک می‌گذرانند؛ به او باید گفت: بگذرد این روزگار تلخ‌تر از زهر. بار دیگر روزگار چون شکر آید. آری این چنین است برادر. عرصه سینما در قبضه مفت‌بران فحاش است و با عربده‌کشی و گردن فراخی سعی می‌کنند تمام سینما را در قبضه خود داشته باشند وای به حال این روزگار کج‌مرام سطحی مبتذل.وای به روزگاری که بیضایی فراری شود ، تقوایی خانه‌نشین ،مهرجویی سلاخی و جوان‌های خوش‌فکر عرصه‌ ای برای ایده‌مندی نداشته باشند و مفت بران فحاش بر عرصه فرهنگ، ابتذال، سطحی‌نگری سطحی اندیشی و … را سکه رایج کنند. بدا به حال این روزگار کج مرام کج‌اندیش. بالاخره این روزگار نیز می‌گذرد و اندیشه‌های زاینده و آینده‌ساز بیرون می‌‌آید و روسیاهی می‌ماند به مفت‌خورهای مفت بر فحاش. این خط- این نشان+

# مفت‌خور- مفت‌بر

#امیر _فرض اللهی