خانه وبلاگ صفحه 28

خاطره محمد بلوری از اهانت مسیولین و اتحاد کامل روزنامه نگاران

پایگاه خبری تحلیلی نگاتیو : باهمكاران روزنامه نگارم سخني دارم تا نشان دهم در گذشته در واكنش در برابر كسانيكه حرمت خبرنگاران رارعايت نمي كردند چه مي كرديم و براي حفظ حيثيت حرفه اي مان رفتارمان چگونه بود مي نويسم تاهمتي كنيم
اول ،،دردهه جهل كه سپهبد مبصر رييس شهرباني كل كشور بود انوشيروان كيهاني زاده همكار پيشكسوتمان خبري از شهرباني كسب كرده بود كه در روزنامه اطلاعات چاپ كرد روز بعد رييس شهرباني احضارش كرد و پرسيد اين چه غلطي بود كردي كيهاني زاده با دليري جواب داد توغلط ميكني كه از من باز خواست ميكني من كه نبايد از تواجازه بگيرم، رييس شهرباني باخشم دستور داد سر نوشيروان را بتراشند خبرنگاران وقتي از اين اهانت رييس شهرباني باخبر شدند با واكنش اعتراض اميزي در مطبوعات عمل رييس شهرباني را نكوهش كردند و خواستار عذر خواهي او شدند واعتراض پيگيرشان ، رژيم را واداشت به رييس شهرباني اخطار كرد طي بيست وچهار ساعت مهلت داري در روزنامه اطلاعات حاضر شوي ودر جمع خبرنگاران از انان عذرخواهي كني وگرنه استعفايت را  بايد تقديم كني وسپهبد مبصر رييس كل شهرباني به تحريريه روزنامه رفت ودرحضور همه خبرنگاران معذرت خواهي كرد
دوم. امامعلي حبيبي كشتي گير معروف به ببر مازندران زمانيكه نماينده مجلس بود ضمن نطقي در مجلس با توهين به خبرنگاران گفت: برخي از خبرنگاران را مي شود با يك چلو كباب خريد. با اين توهين چنان موج انتقادي از او در نشريات به انداختند که ازبشت ميكرفن مجلس رسما از خبرنگران عذر خواهي كرد وگفت براي معذرت خواهي حاضرم دست قلم بدستان مطبوعات را ببوسم
سوم. در اوايل دهه بنجاه در جاده اوشان فشم تصادفي رخ داده بود وهمكار قديمي وپشكسوت مان مرتضي خاكي كه ان زمان عكاس خبري روزنامه اطلاعات بود رفته بود از اين صحنه عكس بگيرد.تصادفا بهروز وثوقي همراه با گوگوش خواننده با اتومبيل شان به تهران بر مي گشتند كه براي تماشا پياده شدند هنكاميكه مرتضي خاكي عزيز داشت عكس مي گرفت بهروز وثوقي خيال كرد که  دارد ازانها عكس مي گيرد كه باخاكي دست به يقه شد مشتي بصورتش زد خاكي وقتي به تهران رسيد وبچه هاي خبرنگار اورا با صورت كبود شده ديدنددست بكار شدند بيشكسوت رضا قويفكر كه در ان زمان خبربگار حوادث كيهان بود وبا من كار مي كرد همراه بادوستان خاكي را به بيمارستان سينا بردند اورا روي تخت خواباندند وپس از وصل كردن لوله هاي اكسيژن و  ديگر وسايل حياتي بصورتش از اوعكسهايي كرفتند وبا چاپ در همه نشريات نوشتند اين همكارمطبوعاتي مان با قلدر مابي يك هنرپيشه سينما به این  روز افتاده وشكايتي در دادسراي تهران عليه بهروز وثوقي مطرح كردند وچنان هجمه اي عليه وثوقي در روزنامه هاومجلات به راه افتاد كه رسما در سنديكاي نويسندكان وخبرنگاران حاضر شد واز خاكي وهمه خبرنكران عذر خواهي كرد وخواستاربخشش و گذشت ازشكايت مان شد                      محمد بلوری

حالا در نظر بگیرید رفتار اهالی مطبوعات را در این روزگار در قبال توهین ها در قبال همکارانشان و میزان عدم همبستگی با روزنامه نگار مزبور و وحتا تهمت زنی بیهوده و محض نسبت به آن روزنامه نگار حقیقت محور

“یک آن” ساخته شد

پایگاه خبری تحلیلی نگاتیو:  فیلم کوتاه داستانی یک آن اماده نمایش شد و قرار است درجشنواره های مختلف نمایش داده شود عواملی که دراین پروژه حضور داشتند به شرح زیر می باشد تهیه کننده :سلمان یاقوتی -کارگردان :محمد جواد مردانی -فیلمبردار:محسن سلطانی-مجری طرح ومدیرتولید:پیمان یاقوتی -دستیارکادگردان وعکاس :حسین نعمتی -صدابردار:ارمین سواری -طراح صحنه ولباس :سلمان یاقوتی ومحمدپارسا-شیوااحمدی-سارامدادیان-ومحمد مرادیان گروه بازیگران فیلم راتشکیل می دهند
درخلاصه داستان این فیلم ۸ دقیقه ای امده است که مشکلات دختری که برای فراهم کردن هزینه ازادکردن پدرزندانی اش با چالشهایی مواجهه می شود و…

«فرشته‌ای در باد» به کادر درمان تقدیم شد

پایگاه خبری تحلیلی نگاتیو : آهنگساز و تنظیم کننده جوان عرصه موسیقی کلاسیک جدیدترین اثر خود را به کادر درمان تقدیم کرد.
دانیال شهرتی جدیدترین ساخته خود را با عنوان «فرشته‌ای در باد» برای همدلی با پزشکان و پرستارانی که این روزها جان برکف گرفته و در خدمت بیماران کرونایی هستند، تقدیم کرد.
«فرشته‌ای در باد» قطعه موسیقی کلاسیک به آهنگسازی، تنظیم و همچنین نوازندگی پیانوی دانیال شهرتی است و آوا درویش تصویرسازی آن را به عهده داشته است.
«فرشته‌ای در باد» را شرکت فرهنگی-هنری «سرزمین مهر و ماه» در همکاری با این موزیسین تولید و منتشر کرده است.
دانیال شهرتی؛ خواننده، آهنگساز و تنظیم کننده جوان کشورمان پیشترآلبوم هایی چون «پاییز بی تکرار»، «قو و دریا» و آهنگهایی همچون «دوری و دلتنگی»، «بعد از تو»، موسیقی متن و تیتراژ مجموعه تلویزیونی « تلاطم» با صدای محمدرضا عیوضی و … از وی منتشر شده است.

سینمای کودک یتیم شد

پایگاه خبری تحلیلی نگاتیو :  در شگفتم.او اهل مراقبه بود.از خود و دیگران.اولین باری که به دفترش رفتم برای گفت و گو با وی پیرامون سینمای کودک و نوجوان برای کتاب آسیب شناسی سینمای کودک بود که بیست سال پیش گرداوری کردم و نگاشته شد.او که به سختی پذیرفته بود برای این گپ، در حین مصاحبه وقتی متوجه دغدغه مندی ام درباره به محاق و از بین رفتن ژانر سینمای کودک و نوجوان در ایران شده بود و علاقه اش برای بیان نکات اساسی بسیار افزون شد طوریکه پس از پایان مصاحبه، دوساعتی از بی معرفتی و کارشکنی برخی مدیران بسیار گله کرد و تاکید داشت که آن کتاب حتما با ویرایش مناسب و شکل و شمایلی درخور شان به چاپ برسد کتاب که درآمد پانزده نفر از فعالین سینمای کودک در آن حضور داشتند اولین نفری که ازین افراد کتاب را دید خواند و پسندید او بود.بعدا، خریداری کتاب مزبور و خواندنش را به اهالی سینما بسیار توصیه کرد .محمد رضا اصلانی قبلا برایم گفته بود که قبل از انقلاب ، او در کانون پرورش فکری نویسنده و ویراستار خوش ذوقی بود.در ظاهر شاید اهل افاده به نظر می آمد اما آنان که اورا می شناختند و شخصیتش را فهمیده بودند می دانند که او چقدر انسان فهیمی بود و دغدغه مند در باب فرهنگ و مردم.حتازمانیکه از تهیه فیلم در ژانر کودک  نا امید شده بود به جوانانی که دغدغه مند بودند، میدان داد،برای ایده هایشان اهمیت قایل شد و فیلمنامه هایشان را با اصلاحاتی کوچک اما درست به فیلم تبدیل ساخت و از آنان حمایت کرد بخصوص از جوانانی که تفکر مستقلی داشتند و ایده هایشان چندان بفروش نبود.بلاخره او انقدر اعتبار داشت که از بخش های مختلف پولی جور کند تا ایده های خلاق اما محجور این جوانان،در میان مافیای پیچیده سینمای ایران، تولید و اکران شود.هرگز سودای کارگردانی نداشت با آنکه پنج دهه در عرصه فرهنگ و سینما فعال و از بانیان اصلی سینما کودک در چهاردهه اخیر بود.برخی با کم لطفی به او نگریسته و نسبت خانوادگیش را با یکی از مدیران ایده مند سینمای چهاردهه اخیر،دلیل موفقیت هایش می دانستند.حقیقتا گمان ناروایی بود اگر کمی تلاش می کردند او و دغدغه مندی هایش را بشناسند، این نگاه را بدو نمی داشتند.هرگز یادم نمی آید درباره دیگرانی که به او بدی کرده بودند، شکیبا نباشد و بدانها بدی کند یا از آنها به بدی یاد کند.دل بزرگ و پرخونی داشت.صد البته بسیاری به او حسادت می ورزیدند و دشمنی شان با او، بدون دلیل بود.با رفتن او ،بی شک سینمای ایران و ژانر کودک یکی از فرهیخته ترین و دلسوزترین فعالینش را از دست داد و میتوان گفت مادر سینمای کودک بود و این گونه سینمایی تا مدتها در ایران یتیم شد مگر فردی دلسوز  و پراستقامت همچون او پیدا شود و در زمینه سینمای کودک و مستقل جای او را اندکی پر کند.فرشته ای پرواز کرد و سینمای کودک یتیم شد.روحت شاد فرشته طایرپور

امیر فرض اللهی

پرویز کردوانی؛جغرافی دان نابغه درگذشت

پروفسور پرویز کردوانی جغرافی دان نابغه ایران بیست و هفتم مرداد 1400خورشیدی درگذشت.اوکه پدر کویرشناسی ایران بوددر دهه های اخیر صدها بار به سیاست های غلط درباره سو استفاده از منابع آبی ایران هشدار داده بود و انسان دغدغه مندی پیرامون تخصص اش بود و بارها مسیولین وزارت کشاورزی و نیرو را به راهبرد های علمی و صحیح استفاده از منابع زیست محیطی و عذم تخریب بیشتر محیط زیست ایران فراخوانده بود اما دریغ از گوش شنوا و اراده ای برای اجرای نظرات حق طلبانه این نابغه ایرانی. 

فرهنگ فصیحی؛از دانشنامه تا فرهنگ نامه

پایگاه خبری تحلیلی نگاتیو: فرهنگ فصیحی عنوان مجموعه کتابی دو جلدی است که توسط دانشگاه تهران و دانشگاه مک گیل کانادا در سال 1398 منتشر شده است. این فرهنگ جامع که به قلم خسرو فصیحی نگاشته شده با حروفچینی دو رنگ و چاپ نفیس و با جلد سخت به قیمت صد و پنجاه هزارتومان عرضه شده است.

خسرو فصیحی، آن چنان که در مقدمه کتاب آمده دانش آموخته دهه چهل در دانشکده هنرهای دراماتیک است و سالهای متمادی به جمع آوری و تدوین لغات این فرهنگ همت گماشته است. در کتاب نخست که حجمی بالغ بر 500 صفحه دارد،  او به ارائه معادل های فارسی برای واژگان انگلیسی هنر نمایش می پردازد. این مجلد که او بنیان آن را مربوط به سالهای تحصیل دانشجویی و تشویق استادانی چون دکتر مهدی فروغ می خواند، ابتدا در قالب دانشنامه لیسانس گردآورنده ارائه شده و بعدها با گسترش و توسعه هنر تئاتر و کسب مدارج علمی و تجربی نگارنده کامل تر شده و به حجم این فرهنگ انگلیسی به فارسی افزوده شده است. از این لحاظ باید گفت جز نمونه هایی در ضمیمه انتهایی برخی کتابهای تئاتری و کتاب فرهنگ واژگان علیرضا احمدزاده که یک دهه پیش منتشر شده، ما با کتاب فرهنگ تازه تری برای واژگان تئاتری مواجه هستیم. در این فرهنگ، که بالغ بر 3000 واژه انگلیسی را در بر می گیرد، مبنای نویسنده کتاب انگلیسی فرهنگ لغات نمایشی (The Dictionary of Theatrical terms)  اثر ویلفرد گرنویل، نویسنده، نمایشگر و کارگردان انگلیسی است. در بررسی اجمالی این فرهنگ ارزشمند می توان دریافت که نویسنده در زیر مدخل برخی واژگان تنها به ارائه معادل فارسی بسنده نکرده و به شرح و بسط تفصیلی برخی اصطلاحات نیز پرداخته است. مثلا در مقابل واژه Comedy (خنده آور، خنده آوری در صفحه 71) و یا اصطلاح  Medival Drama/Teatre  (نمایش عصر میانه، نمایش قرون وسطایی صفحه 242) تا چندین صفحه به تبیین مفهوم واژه و اصطلاح مزبور و تشریح و حتی ذکر تاریخچه آن می پردازد که این فرهنگ را برای پژوهشگران تئاتر شایان توجه می کند.

در مجلد دوم فرهنگ فصیحی، با عنوان واژه نامه نمایش های سنتی ایران، کتاب حجمی حدود 122 صفحه دارد و نویسنده گردآوری و تشریح واژه های مورد استفاده در نمایش های سنتی ایران را وجه همت خود قرار داده است. بنا به مقدمه این کتاب، نگارنده با محور و مبنا قرار دادن کتاب ارزشمند “نمایش در ایران” استاد بهرام بیضایی، به جمع آوری اصطلاحات و واژگان فارسی در عرصه نمایش های سنتی با ترتیب الفبایی می پردازد و برای روزآمد کردن مفاهیم و اصطلاحات (و احیانا افزودن واژه های تازه تر) به مقالات و منابع بسیاری رجوع می کند که در بخش مآخذ فارسی انتهای کتاب فهرست این منابع و مقالات ارائه شده است، هر چند جای آن داشت در ارائه فهرست مقالات، نشانی کامل برای دسترسی پژوهندگان به مقالات، که اغلب اینترنتی خوانده شده اند، ذکر می شد. 

در کتاب واژه نامه نمایش های سنتی ایران، همچون کتاب نخست، نویسنده در بیان مشروح برخی واژگان (همچون مفهوم تعزیه در صفحه 28) چکیده مطالعات خود را عرضه کرده و کوشیده خواننده را با اطلاعات مبسوطی مواجه کند. خسرو فصیحی در مقدمه این کتاب پس از ادای دین به راهنمایی های استاد دکتر محمدباقر محجوب که در اوان دانشجویی، وی را با جنبه های نمایش ایرانی مانند: قصه گویی، نقالی، قوالی و تعزیه آشنا کرده، می نویسد: “از آن جا که از همان بدو تحصیل در دانشکده هنرهای دراماتیک، هنرجویان فقدان عظیمی از نظر توجیه و تفسیر واژه های خارجی و داخلی هنرهای نمایشی احساس می کردند، تصمیم بر آن گرفتم که خود به ترجمه، تالیف و تدوین فرهنگ واژه های نمایشی بپردازم…”

فرهنگ دوجلدی فصیحی، بر تارک خود آرم دانشگاه تهران، موسسه مطالعات اسلامی و دانشگاه مگ گیل کانادا را نشانده است تا گویای وجاهت علمی آن باشد و در صفحات نخست نیز پیش گفتار مختصری در مورد علم لغت (یا پیشینه فرهنگ لغات نویسی در ادبیات) به قلم دکتر مهدی محقق دارد.

                                                                                                                                                                     ناصح کامگاری

گپ اختصاصی با فیلمساز بازیگر سوِیدی هاکان یولاندر

پایگاه خبری تحلیلی نگاتیو: پیش امد.یکی از رفقای تاتر که استاد  دانشگاه است و نویسنده کارگردان تاتر ندا داد که این هنرمند به ایران امده فرصتی دست داد با ایشان به گفت و گو بنشینیم.بار اولش نبود به ایران می امد.همسرهنرمندش هم ایرانی ست و سالیان پیش در حین جشنواره تاتر فجر کارگاه اموزشی بازیگری سبک متد اکتینگ در ایران برگزار کرده است.خودش می گوید از بازیگری و صداپیشگی پول در می اورد و اثار محیط زیستی می سازد.خوانش این گفت و گو خالی از لطف نیست

  خودتان را معرفی کنید.بفرمایید که تاکنون  چند فیلم ساخته اید و بیشتر کار مستند کردید یا داستانی؟

هاکان یولاندر هسستم؛ پنجاه ‌و شش سالمه؛ کار فیلم و تأتر می‌کنم؛ در تأترهای زیادی بازی کردم؛ فیلمهای کوتاه زیادی ساختم، داستانی و مستند. یکی از فعالیت‌های دیگر من در حوزه کتاب‌های صوتی‌ست که گوینده بیشتر از هزار کتاب هستم؛ سی‌وپنج سال است که کار صدا می‌کنم و نریتور هستم. همچنین فعالیت دوبله هم انجام می دهم؛ پاییز که بیاید در دوبله یکی از نقش‌های یک فیلم دیزنی به زبان سوئدی حضور خواهم داشت. فیلم های کوتاه خودم خارج از سرمایه‌گذاری دولت سوئد و فیلم‌های مستقل است.

سرمایه‌های ساخت این فیلم‌ها از کجا می‌آید و در کجا پخش می‌شود؟

بیشتر در فستیوال ها شرکت می‌کنم. وقتی می‌خواهم فیلم های خودم را بسازم مقداری کمک‌های دولتی می‌گیرم، برای باقی مانده سرمایه مورد نیاز –که بیشترین بخش آن هم است– از سرمایه شخصی خودم استفاده می‌کنم. بسیاری از فیلم‌ها هم از تلویزیون سوئد پخش می‌شود.

چرا فیلم کوتاه؟

من خیلی فیلم نمی‌سازم، ولی فیلم‌هایی که ساخته‌ام کوتاه هستند چون هزینه ساختن فیلم بلند، خیلی زیاد است. امروزه بیشتر به عنوان بازیگر کار می‌کنم و علاقه خودم هم بیشتر به بازیگری‌ست.

پس فیلم‌هایی که تا به حال ساختید لوباجت (کم هزینه) بوده و فیلم بیگ پروداکشن (عظیم و پرهزینه) نساخته‌اید؟

بله، همینطور است.

چه مقدار از فیلم‌های کوتاه شما مستند بوده؛ چه مقدار داستانی؟

هم داستانی بوده و هم مستند؛ که همه آنها بر اساس سوال‌های محیط زیستی و با دغدغه محیط زیست ساخته شده. البته آخرین فیلمی که ساختم محیط زیستی نبود. {اما به نظر مترجم آن فیلم هم محیط زیستی بوده.}

چند تا از بهترین فیلم‌هایی که شما ساختید و مورد توجه قرار گرفته، موضوع‌شان چه بوده و در چه جشنواره‌هایی دیده شده؟

مثلا فیلم کوتاهی ساختم که در واقع سه فیلم کوتاه بود که موضوعش این بود که برای تولید سه خوردنی مورد علاقه در سوئد، همبرگر، سوشی و آبجو، چه مقدار از مواد روی زمین همچون آب و… مصرف می‌شود؛ که البته حالت مستند نداشت. مثل یک فیلم فانتزی بود که انیمیشن هم داخلش شده بود. سورئالیستی بود؛ اینگونه نبود که مستند باشد و کسی چیزی را تعریف کند؛ داستان داشت و رگه‌ای از کمدی هم داخل‌ش بود. من هر فیلمی که می‌سازم رگه‌ای از کمدی دارد. این فیلم در چهل فستیوال شرکت کرد. بعد از ساختن این فیلم دیگر نمی‌خواستم فیلمی بسازم که جنبه آموزشی داشته باشد. -البته این فیلم آموزشی نبود اما کارکرد آموزشی پیدا کرد.- زیرا خیلی وقت‌ها مسایل سیاسی و واقعیت‌های علمی و اجتماعی همچون سدّی مانع ساختن فیلم به شکلی که شخص سازنده دوست دارد می‌شوند. بنابر این الان دارم روی یک تریلوژی (سه‌گانه) کار می‌کنم که نام‌ش «ما خواب می‌بینیم و ما می‌افتیم» است. فیلم بعدی ادامه همان فیلم است، اما بعد از بیست سال. و فیلم سوم به فاصله دو هزار سال بعد. آنچه که مورد توجه این فیلم‌هاست، نگاه آدم‌های آینده به دوره زندگی ما می‌باشد که از نظر آنها ما چگونه زندگی کردیم. برای من مهم است که وقتی تمدن امروزی از بین برود –که به نظر من حتما از بین می‌رود – بعد از آن، انسان‌ها چگونه سرپا می‌ایستند و به زندگی ادامه می‌دهند. {از نظر مترجم این هم مسئله‌ای محیط زیستی است چون اگر تمدن از بین برود به خاطر مسایل محیط زیستی است} و برای اینکه بتوانم برای این موضوع متریال جمع کنم و آماده چنین کاری شوم، پادکست درست کردم و در آن با باسوادترین آدمهایی که حرفی در زمینه فلسفه و… دارند گفتگو می‌کنم که این صحبت‌ها متریالی می‌شوند برای فیلم‌های آینده که البته داستانی هستند. در کنار این کارها نقش‌هایی را که به من پیشنهاد می‌شود قبول می‌کنم. علاوه بر آن در سوئد هنرپیشه‌ها در تأترهایی بازی می‌کنند که شرکت‌ها آنها را استخدام می‌کنند تا با رییس شرکت و… تمرین کنند. کیس‌های مختلف در برابر رییس یا کارمند بازی می‌کند؛ مثلا من کارمندی می‌شوم که آدم حساسی‌ست و در مقابل رییس شرکت بازی می‌کنم.

برداشت من از صحبت‌های شما تا اینجا این بوده که مرغ خیال شما در محیط زیست از میان تاریخ و شناخت تاریخی که از محیط زیست و تاریخ انسان ها دارید پرواز می‌کند.

بله؛ همینطوره. مسئله دیگری که برایم مهمه، این است که چطور انسان امروز می‌داند که دارد همه چیز را از بین می‌برد و چنین دانشی دارد، اما برای تصحیح این اشتباه هیچ کاری نمی‌کند؛ چرا اینگونه است که ما به زندگی هیچ جاندار دیگری مثل گیاه و… اهمیت نمی‌دهیم؟ امروز آنچه در سینمای سوئد روی آن تمرکز است، ساختن فیلم درباره آدم‌هایی‌ست که مورد ظلم قرار می‌گیرند مثل مهاجرین یا هموسکسوال‌ها، اما اینگونه موضوعات برای من جالب نیست. از نظر من آنچه در رابطه با مسایل محیط زیستی رخ می‌دهد، آنقدر مهم است و مسئله اصلی‌ست که ما فقط خودمان را با اینگونه مسایل سرگرم می‌کنیم.{با خنده}

دهه‌هاست که در ایران کارشناسان محیط زیستی می‌گویند که ما داریم همه چیز را خراب می‌کنیم که الان دارد خودش را در بی‌آبی خوزستان و بی‌آب شدن ایران نشان می‌دهد. تا قبل از احمدی‌نژاد ما حدود دوهزار چاه عمیق در ایران داشتیم، اما در دوره این فرد، مجوز سه‌هزار چاه عمیق صادر شده و این فاجعه‌های محیط زیستی، کشور چهار فصل ایران را تبدیل به یک بیایان کرده.

در همه جاهای دیگر دنیا هم این اتفاق‌ها به نوعی افتاده اما در ایران مسئله آب خیلی جدی است. من از ژانرهای دیگری مثل کمدی لذت می‌برم ولی احساس می‌کنم که این سوالی‌ست که برای من اهمیت دارد و باید روی آن کار کنم.

درواقع دغدغه‌مندی شما در حوزه محیط زیست و تاریخ محیط زیست و این روند تاریخی که انسان‌ها با محیط زیست چه کرده‌اند، اجازه نمی‌دهد که به موضوعات دیگر توجه کنید.

بله؛ ولی به عنوان بازیگر این دغدغه را ندارم و در بازیگری هدف من پول درآوردن برای گذران زندگی‌ست. البته با بخشی از همین پول‌ها فیلم‌های مورد علاقه‌ام را هم می‌سازم.

همیشه می‌گویند که ما ایرانی‌ها آدم‌های با فرهنگی هستیم وتمدن بزرگی داریم و… اما ما آدم‌های با فرهنگی بودیم و تمدن بزرگی داشتیم و انقطاع تاریخی، نسلی ، سیاسی، عقیدتی، مذهبی، طی قرون هزار ساله اخیر فاصله زیادی تا آن دوران ایجاد کرده. شبیه بوکسوری شدیم که یک زمانی مثلا در دوره کوروش قهرمان جهان بوده و الان در گوشه رینگ کتک خورده، با چشمان نیمه باز رینگ را نگاه می‌کند و می‌گوید که من یک زمانی قهرمان جهان بودم. تا این بوکسور بلند شود و ققنونش جان بگیرد، زمان زیادی طول خواهد کشید.

همه چیز مثل یک دایره است. به زودی ایران مجددا همان شیر سابق خواهد شد.

شما چه شناختی از هنر و سینمای ایران دارید؟

خیلی درباره سینمای ایران شناخت ندارم. فیلم‌های اصغر فرهادی و کیارستمی را دیده‌ام. همینطور بسیاری فیلم‌های آپارتمانی. همینطور یک سری کمدی‌های بد. می‌دانم که تعداد زیادی فیلم در ایران ساخته می‌شود؛ سینمای ایران تاریخ قابل احترامی دارد. من به همین علت برای سینما و هنر ایران احترام زیادی قائل هستم. آنچه که برای من جالب است شاعرانه بودن همه چیز در ایران است که فقط محدود به هنر و سینمای ایران نیست. جذابیت این مسئله برای من شاید به خاطر تضادی‌ست که با اروپای شمالی دارد. ما خیلی منطقی و استدلالی هستیم و این شاعرانگی خیلی کمتر از ایران در روزمره ما دیده می‌شود.

یکی از دلایل مهم این مسئله ظرفیت‌های زبان فارسی‌ست، که چنین قابلیتی دارد تا از موضوعات مختلف مفاهیم مختلف بیرون بیاورد.

در این زمینه می‌شود فکر کرد که مثل ماجرای مرغ و تخم‌مرغ کدام به کدام منجر شده؛ زبان باعث چنین مردمی شده یا روحیات ایرانی‌ها باعث چنین زبانی شده.

آیا قصد دارید درباره ایران یا محیط زیست ایران فیلمی بسازید؟

بله این رویای من است. در حال حاضر این کاری که در ایران انجام می‌دهیم پیش‌پروژه یک پروژه هنری‌ست؛ درباره یک فرش ایرانی‌ست که در ایران یک سری کارهایش انجام می‌شود و در سوئد قرار است توسط یک پناهجوی افغان بافته شود. این فرش ایرانی نقش‌هایش از طبیعت سوئد گرفته شده. خیلی از کارهای این فرش در آینده ممکن است به خاطر مسایل آبی و محیط زیستی به سختی در ایران انجام شود و خود این مسئله می‌تواند بی‌ارتباط به محیط زیست نباشد. همچنین به سفری که این مهاجر کرده پرداخته می‌شود. این یک پروژه بلند مدت است که خیلی بخش‌هایش در ایران فیلم‌برداری می‌شود.

پاراگراف پایانی شما را می‌شنویم.

الان ما به طور اخص درباره فیلم ها صحبت کردیم. ولی من همانطور که گفتم کارهای دیگری هم می‌کنم، مثل بازیگری تأتر، پادکست و… در واقع به زندگی اینگونه نگاه می‌کنم که بگذاریم هر چیزی که می‌خواهد اتفاق بیفتد، رخ دهد و خیلی اهل هدایت این جریان نیستم؛ در آن زمینه‌هایی که علامند هستم، کارهایی را که پیش می‌آید انجام می‌دهم. من خیلی دوست دارم که اتفاق‌های دیگری بیفتد و با ایران همکاری‌های دیگری داشته باشم . کارگاه بازیگری «متد اَکتینگ» پنج شش سال پیش (در سال ۱۳۹۳) برگزار کردم. ۲۰۱۸ در جشنواره تأتر فجر حضور داشتم، با بیست و پنج جوان کار کردم و برایم این فضا بسیار فضای جذابی بوده. کارهای یک گروه تأتری در ایران به اسم گروه تأتری «بِیْن» و نحوه کار کردنشان را بسیار می‌پسندم.عکس از گیوم بریکه

امیر فرض اللهی

بدلکاری بی بدیل؛رخ در نقاب خاک

 پایگاه خبری تحلیلی نگاتیو: در سینمایی که بسیاری نان یامفت،از سر ناشایستگی،ثروت باداورده و پارتی یا رنگ و لعاب ظاهری شان را می خورند،او نان لیاقتش را می خورد.هم او که جگر آور بود ویک گروه، شاگرد پرورش داد با انکه سن چندانی نداشت.او که می گفت از ارتفاع و تاریکی می ترسد اما با آنها ارتباط برقرار ساخته بود.شاگرد پیمان ابدی شد قبل از انکه از ایران بیرون بزند.چه زود توانست اموخته های پیمان ابدی را از آن خود کند و جای پیمان را بعداز مرگ دلخراشش پرکند و سینمای ایران بدون بدلکار درجه یک نماند.عاشق زندگی بود و سرشار از طراوت زندگی اما دایم به استقبال مرگ می رفت؛شغلش ایجاب می کرد.با مرگ هم اغوش بود اما بدان تن نمی داد.همیشه در مسیر بالاتر از خطر گام می زد گاهی هم آسیب هایی می دید؛لزوم خطر کردن بود.اری اینچنین است برادر.گاهی هم پیش می اید در میان انبوه ناشایستگی،چند نفری پیدا می شوند که با استعداد و پرورش صحیح آن، خود را در جایگاهی قرار می دهند که دیگران به هنر و تخصص آنها احترام بگذارند و بر آن رشک برند جایگاهی که که تنها ،جای شایستگان است.شایستگانی که به هنر، رنگ خلاقیت منحصر به فرد می زنند رنگی که امضای آنها بر آنست و بی رقیب می مانند در آن عرصه.بخصوص که عرصه فعالیت ات بازی با جان باشد و تو در این عرصه بیش از  یک دهه بدرخشی بی رقیب باشی و صندلی ویژه ای برای خود ایجاد کنی آنوقت است که بی بدیل می شوی حتی اگر به شغلت بگویند بدلکار اما چه بدلکاری؟بدلکاری که بدیل هنرت را حتا بازیگر مورد نشان نمی تواند انجام دهدو اینگونه می شود که بدلکار بی بدیل می شوی.روحت قرین ارامش است و جایت در سینمای ایران به سختی دست یافتنی؛ارشا اقدسی                                                                                                                                                                                                                                                          امیر فرض اللهی

چگونه کرونا نگیریم

 

پایگاه خبری تحلیلی نگاتیو :                    جامعه کرونایی و میانجی درمان   

نهاد بیماری آدمی؛ اجتماع است و به زبان نمادین (قرارداد شده) جامعه. اجتماع در رابطه بین ذهنی بیمار را در جامعه صورتبندی می کند. بحران زبان نمادین در اینجا بدن بیمار است.
نهاد درد آدمی؛ بدن زنده، به زبان خصوصی بدن ذهنی کار می کند. بیماری در نهاد اجتماعی در وضعیت حاد رسانه ای، حاد تبلیغاتی و حاد نمایشی برای بازیگر عرصه (اجتماعی) جامعه است. نقش و جایگاه اجتماعی در بیماری شکلی معلق به خود می گیرد و بیمار بازگشت به چرخه منظم کارهای بدن و اجتماع را در تاخیر، تعویق،تعلیق می بیند و نظم زبانی پیشین را طلب می کند (به عنوان پیش فرض هایی که می شناسد) برای فرار از بحران یا…
بیماری نقش پذیری کارهای اجتماعی و جامعه را در ذهن بیمار حاد می کند و گرفتار بازی های زبانی ذهنی پر حاشیه در نظام درد بدنی می شود. ذهن بیماری، بدن را خسته و کوفته می کند و هر چه شدت بیماری افزایش می یابد ذهن پر کار تر بدنبال خلق ساختار های منظم زبانی و حالت گیری بدن با پیش فرض هايي از وضعیت کاری شادمانه(خلق نظم بدنی) است. بيمار در روابط بین ذهنی اجتماعی اش تصور می کند بدن زنده خویش در ذهن جامعه شکل می گیرد و خود را با پیش فرض های “دیگری” در مواجهه با جامعه ذهنی اش می بیند. از طرفی جامعه و اجتماع ذهنی بیمار، بیماری را در خود می یابد که قصد دارد بدن ها را به چرخه کارهای پیشین اجتماعی باز گرداند. بدن های اجتماع و جامعه همین بازتاب را از بازی زبانی موجود دریافت می کنند و گسترش می دهند و به ذهن بیمار باز می گردانند. از زاویه دیگر، جبر جامعه ذهنی بدن های آدمی در اتصال به چرخه بقا و حفظ نوع آدمی در حیات، در پی رفع بیماری ست. بازی ذهن همچنان ادامه دارد و مسئله کار برای بیمار ضمن بیماری توجیه نشده است. او چه کاری جز حفظ حیات خود دارد؟ میان درد و بیماری یک شکاف در دو کار به وجود آمده است؛ کار بدن ذهنی با بدن خود و جهان خویش، و کار اجتماعی بدن در افق نظم نمادین جامعه با وضعیت های حاد نمایشی، تبلیغاتی، رسانه ای بین ذهنی اجتماعی. حال در وضعیت کرونا با اطلاعات مبهم، واضح، مغشوش،شفاف و ناشفاف ذهن چه باید کرد؟ (متصدی نهاد اجتماعی بیماری جامعه، وزارت بهداشت در پرانتز است). درمان آثار ذهنی بیماری چه در فرد چه در جامعه نیاز به گفتگوی آسیب شناسانه دارد. از طرفی جامعه بایست خود را در انتزاع زبانی و تنظیم معانی و مفاهیم درمان کند، از طرفی بدن جامعه؛ تا جو مغشوش و خواب زده ذهن بدن های جامعه به کنار رود، و بدن دردمند با دردش مواجه شود. این مواجهه مسیر عاقلانه و کاری و منظم درمان را پیش روی انتخاب می گذارد. جامعه کرونا گرفته است و این نوع کرونا زبانی و مرتبط با کار اجتماعی بدن های آن است. درمان یک وضعیت کاری و تبدیلی (تبدیل مواد غذایی و دارویی به بدن) آسیب شناسانه و گفتگو محور (در افق جامعه) است. ذهن بدن ارگانیک در رابطه بدن (مواد خود) کار می کند و با دردهایش در حال تنظیم و درمان است؛ نگاه آسیب شناسی به بیماری جامعه در بدن بیمار و به کار خصوصی بدن زنده موثر می افتد و بیماری در نطفه اش (زبان نمادین جامعه) شکار می شود. بیماری به کار ذهنی بدن موثر افتاده است و مفاهیم و معانی ذهنی را به گونه زبانی خودش به ذهن می آورد. وضعیت ارگانیک بدن نیز در کار درمان شریک بیمار است؛ بافت طبیعت ناشناخته زبانی ذهن بدن در وضعیت تجربی شناخت زبان پیچیده درد، به کار درمان و کشف ناشناخته های زبانی خود و شناسا کردن موقعیت خویش مشغول است تا زبان خود را با وضعیت پیچیده زبانی تنظیم کند. ذهن بیمار در آگاهی قدرت پردازش و مواجهه با انبوه اطلاعات جاری با وضعیت حاد ارتباطی اش را ندارد… آگاهی بدن از بیماری نتیجه کار درمان است.
باری درمان یک کار است؛ کاری زمانمند و منظم. بیماری به کار تنظیمی بدن ذهنی افتاده است و با کار تنظیمی و زمان مند با هدف درمان و تنظیم نیروهای بدن (استراحت) زبان کاری دیگری (به نسبت بیمار) در طبیعت ارگانیک بدن شکل می گیرد. در کنش درمان، زبان درمان، با بیماری و درد گفتگو می کند و نقش میانجی آسیب شناس و محلل را بازی می کند. نگاه آسیب شناسانه درمان ست که در گفتگو با رفتارهای بیماری، بیماری را می شناسیم. نگاه درمانی به بدن، خویش (گم گشته) را در وضعیت ارگانیک کاری بدن زیستی و محیط زیست، نزدیک و باز خوانی می کند، تا بدن بیمار در یک هارمونی کاری با نهاد اجتماعی بیماری (خواب و تغذیه و دارو… در رابطه با پزشک و وضعیت درمانی) و یک کار معنابخش در بازیابی خویش در جامعه، آغاز کند که به شیوه تجربی همراه با کشف و شهود است و زبان خاص خودش را محفوظ دارد و با الگوهای نمادین جامعه به شکل معقول در گفتگوست؛ آگاهی بر درمان.

آسان این است که وضعیت ارگانیک بدن، در استراحت، ریتم و ارتباطات، خود را حفظ و در برنامه کاری درمانی با نهاد درد تنظیم شود و در روابط معقول ذهنی با نهاد بیماری (دکتر و دارو) و نظم نمادین جامعه همکاری کند که در پاسخ دادن به بدن دردمند خود در جامعه قرار گرفته است و از این دامنه بهره درمانی می برد. پیش نیاز ذهنی یک جامعه انسانی بدن های در اشتراک آن است. بدن جامعه را در خود محفوظ دارد. در این نگاه بدن ماهیتی اجتماعی دارد و به مثابه ذهنیت جامعه و تسری یافته به ذهن جامعه کار می کند.
                                                                                                                                    حامد مصطفوی
#کرونا_نوشت

دانشنامه طنز نبشته شد

پایگاه خبری تحلیلی نگاتیو: دانشنامه طنز به قلم سید ابراهیم نبوی به نگارش در آمد.این مجموعه که امیدواریم جامع نگری در آن رعایت شده باشد و اثر مرجعی در این زمینه که نبود آن احساس می شد، قرار گیرد در هفت جلد به زبان پارسی نبشته شد و نویسنده در حال مذاکره با ناشر برای چاپ آن است.گفتنی ست نگارش این اثر درخور تامل، چند دهه طول کشیده است