خانه وبلاگ صفحه 46

سال هاي آتش زير خاكستر ! مهردادحجتي

انتخابات رياست جمهوري همواره سياست هاي فرهنگي را زير تأثير گرفته است و با روي كار آمدن هر رييس جمهوري فرهنگ دچار قبض و بسط شده است. از دوره “سازندگي” گرفته تا “اعتدال” . تنها در يك دوره هشت ساله “اصلاحات” است كه فرهنگ توانسته نفس بكشد و به بسط بينديشد. در همه ادوار بيشتر دچار قبض شده است تا بسط ، بويژه دوره تاريك “مهرورزي ” احمدي نژاد. در اين دوره بود كه كشور دچار چالش هاي جدي شد و با تحريم هاي گسترده بين المللي عملا به انزوا كشانده شد. دولتي كه قرار بود دولت”پاك دستان” باشد ، فاسدترين دولت از كار درآمد. دو معاون رييس جمهور، محمدرضارحيمي وحميدرضا بقايي هر دو به جرم فساد مالي توسط قوه قضاييه به زندان برده شدند. رييس دفتر جنجالي رييس جمهور” رحيم مشايي” از سوي همفكران اش “سر كرده جريان انحرافي” ناميده شد و خود رييس جمهور “محمود احمدي نژاد” در آخرين اقدام براي شانس مجدد بازگشت به قدرت در انتخابات رياست جمهوري سال 96 توسط شوراي نگهبان احراز صلاحيت نشد! و اين فرجام هشت سال تلاش براي”عدالت گستري” آن دولت بود. دولتي كه ريشه در تفكر اسلاف خود در أواخر دهه شصت و أوائل دهه هفتاد داشت . همان كساني كه در فرصت كوتاه صدارت شان در وزارت فرهنگ و ارشاد كمر همت به تحديد فرهنگ بستند و از هيچ اقدامي هم فرو گذار نكردند. از مميزي گسترده كتاب گرفته تا محدود سازي مطبوعات، از مميزي فيلم هاي سينمايي گرفته تا محدود سازي تئاتر . همه و همه نشان از خشم لجام گسيخته افرادي داشت كه قراربود فضا را بيش از پيش بر فرهنگ ببندند. در رأس آنها كسي قرار داشت كه بيش از ديگران از وضع فرهنگ ناخشنود بود.كسي كه قرار بود بر مسند وزارت بنشيند و از شوربختي اهل فرهنگ ، سياست هاي كلان فرهنگ را هدايت كند. هم او كه بعدها درپاسخ به اين پرسش كه : آخرين فيلمي كه ديده چيست؟ گفته بود: “خوشبختانه بعد از وزارت ارشاد مجبور نبوده فيلم ببيند !” “مهندس سيد مصطفي ميرسليم” همان فرد گريزان از سينما بود. وزير فرهنگ سال هاي نخست دهه هفتاد كه امسال پس از سال ها از پس پرده سياست بيرون آمد تا ديگر بار خاطرات آن سال ها را در ذهن اهل فرهنگ زنده كند.
او در میان شش کاندیدای ریاست جمهوری بیش از دیگران سابقه فرهنگی داشت. سابقه از آن رو که در کارنامه اش وزارت فرهنگ و ارشاد هم بود ! او اوایل دهه هفتاد وقتی که علی لاریجانی صندلی وزارت را به قصد ریاست سازمان صدا و سیما ترک کرد بر آن صندلی نشست تا دو سه سالي سکان فرهنگ را در دست بگيرد. همان سال هاي حیرت آوری که فرهنگ به مميزي گسترده گرفتار آمد و عرصه بر هنرمندان تنگ شد. او سال ها بعد در سال 92 طي گفتگويي با شبکه سه سیما در برنامه اي با عنوان “کارنامه” صریحا به “مطلوب نبودن فضای نقد و بسته بودن فضای مطبوعات ” در دوره وزارتش اعتراف کرد.
مصطفي ميرسليم را شايد بتوان يكي از پايه گذران عصر احمدي نژاد دانست. كسي كه فرهنگ را مقوله اي دردسر ساز مي دانست و ترس از آن موجب دلواپسي اش مي شد! او چند سال با چنين تفكري عهده دار مسئوليت وزارتخانه اي بود كه چشم همه اهل فرهنگ به آن دوخته شده بود. سينما ، تئاتر، موسيقي ، هنرهاي تجسمي ، شعر ، رمان و نهايتا مطبوعات از آن وزارتخانه هدايت مي شدند. وزير قرار بود در همه اين عرصه ها نظر دهد و براي آنها تصميم بگيرد. در همان دوره او همراهاني داشت. يكي از آنها عزت الله ضرغامی معاون امور سینمایی اش بود هم او که هنرمندان را به اجبار برای نماز جماعت گرد میآورد و برای بازدید از تونل مترو به زیر زمین می بُرد! فیلم جنجالي ” توفان شن” محصول همان سال هاست .فيلمي كه پيشتر امكان ساختش فراهم نشده بود و حالا با روي كار آمدن ضرغامي اين فرصت فراهم شده بود تا كارگردان جواني كه سوداي نشستن بر اريكه قدرت داشت فيلم مهم و پرخرج جنجالي اش را بسازد. فیلمی که نام سازنده اش”جواد شمقدری” را بر سر زبان ها انداخت و موجب نزديكي بيش از پيش او به يك جريان فكري شد.جريان فكري خاصي كه قرار بود چند سال بعد قدرت را يكپارچه در دست بگيرد و نسخه تازه اي براي همه امور بپيچد. شمقدري اما براي نشستن بر صندلي معاونت امور سينمايي هنوز چند سالي بايد منتظر مي ماند. همان چند سال فاصله اي كه دولت اصلاحات بر سر كار آمد و ادامه روند محدود سازي حيطه فرهنگ توسط ميرسليم و يارانش را متوقف كرد. پس از دولت اصلاحات بود كه اين فرصت براي پيروان آن تفكر فراهم شد تا پروژه نيمه تمام شان را اينبار با فراغ بال بيشتر دنبال كنند . در دوره احمدي نژاد هرچند ميرسليم عهده دارمسئوليتي نبود اما تفكر روي كار آمده دنباله رو همان تفكر بود. دو وزير ارشاد احمدي نژاد نمونه هاي شاخص چنين تفكري بودند. بخصوص صفار هرندي كه از كيهان آمده بود. او چندسالي به عنوان سردبير دوشادوش يار هم سنگرش حسين شريعتمداري در روزنامه كار كرده بود و از همانجا امور فرهنگي دوره اصلاحات را زير نظر گرفته بود .او خشمگين از اصلاحات، به محض نشستن بر كرسي وزارت اين فرصت را پيدا كرد تا همان پروژه نيمه كاره ميرسليم را كامل كند. دوره احمدی نژاد دوره ای برآمده از خاکسترهای دوران میرسلیم بود.
به نظر مي رسد ایده ريل گذاري سينما از دوره وزارت ميرسليم ومعاونت ضرغامي آمده است . همان دوره ای که گروهی از مديران به بیرون رانده شدند تا مدیران جدید جای آنها را بگیرند. “سیدمحمدبهشتی” و پس از آن “محمدحسین حقیقی” از بنیاد سینمایی فارابی كنار گذاشته شدند تا فردی سازگار با افکار وزیر بر سر کار بیاید. “محمد رجبی” همان فرد دلخواه بود . کسی که خواهرش فاطمه رجبي – همسر غلامحسين الهام – چند سال بعد از شیفتگان “محمود احمدی نژاد” شد و در مدح او کتاب”معجزه هزاره سوم” را نوشت! گویا اين چنين نطفه یک دوره پر تلاطم سیاسی كه قرار بود يك دهه بعد كشور را دستخوش حوادثي غير فابل جبران كند داشت در دوره وزارت “میرسلیم” بسته مي شد . دوره ای که در خاطره بسیاری از اهل فرهنگ به دوران تاریک فرهنگ مشهور شد و هرگز هم از ياد ها نرفت .
معاون او ضرغامی پس از دوم خرداد 76 به قوه قضاییه و صدا وسیما کوچ کرد. او چند سال بعد بر همان صندلی تکیه زد که پیشتر علی لاریجانی بر آن نشسته بود.او رییس رسانه ای شد که قرار بود فرهنگ تراز انقلاب را ترویج کند. در همین دوران بود که پای بسیاری از همفکران او به آن سازمان باز شد و تولیدات “فاخر”در دستور کار قرار گرفت.سریال های پرخرج تاریخی یکی پس از دیگری ساخته شدند تا ثابت شود او قصد بر جا گذاشتن کارنامه ای پر هزینه از خود دارد!
جواد شمقدري اما در دوره نخست رياست جمهوري احمدي نژاد ، مشاور هنري او شد . تا در كنار مهدي كلهر ديگر مشاور رييس جمهور سر در كار هنرمندان كند و از دور و نزديك در كار شان دخالت كند. او از اينكه فردي ديگر جايگاه معاونت امور سينمايي را اشغال كرده است ناخشنود بود و اين ناخشنودي را آشكارا ابراز مي كرد. دخالت مشاور هنري در امور اجرايي كار را به آنجا رساند كه بالاخره تيم مديران چهار ساله نخست جاي خود را به تيم ديگري دادند كه قرار بود در چهار ساله دوم امور اجرايي فرهنگ و هنر را را در دست بگيرند. محمدرضا جعفري جلوه از صندلي معاونت امور سينمايي وزارت ارشاد برخاست تا جوادشمقدري بر آن صندلي بنشيند. صندلي وسوسه انگيزي كه شمقدري سال ها در انتظارش بود. او كه از عملكرد جعفري جلوه دل خوشي نداشت و او را همواره متهم به كُندكاري مي كرد. به محض نشستن بر صندلي معاونت اقدام به تعطيلي “خانه سينما” كرد.او آنجا را تعطيل كرد تا بتواند قدرت بلامنازعش را به رخ اهل سينما بكشد. قدرت بلامنازعي كه از حمايت رييس جمهور احمدي نژاد سرچشمه مي گرفت. شمقدري معتقد بود سينما بايد به مسير انقلاب بازگردد و براي اين منظور بايد آن را ريل گذاري كرد. در اين ميان اگر افرادي مانع شدند بايد آنها را كنار زد تا مسير هموار شود. او همچون سٓلٓف خود “میرسلیم” معتقد بود بدون سینما هم می توان زندگی کرد بي آنكه خللي در زندگي مردم بوجود آيد! شمقدري و تيم او چهار سال فرصت داشتند تا سينما را به مسيري ببرند كه خود مي خواهند. آثاري هم براي نمونه ساختند تا ثابت شود در عزم خود جدي هستند. آثاري همچون “پايان نامه” و “قلاده هاي طلا” نمونه هايي از اين دست بودند كه قراربود تراز سينماي انقلاب معرفي شوند. همان سينمايي
كه با همت شمقدري و ياران قرار بود بر همان مدار همچنان به پيش برود.

امروز در حالي براي دوازدهمين بار فردي بر كرسي رياست جمهوري مي نشيند كه بايد با اين نگراني كار خود را آغاز كند كه هنوز چنين تفكري همچون آتشي زير خاكستر در صدد شعله ور شدن و فرا گير شدن است. آيا اين آتش اينبار از زير خاكستر برخواهد خاست؟ آتشي كه ممكن است دامن فرهنگ و هنر را بگيرد و آن را خاكستر كند.

انزوای تاریخی.جواد طوسی

“وارثان کیومرث” ترکیبی از یک مستندِ پژوهشیِ تاریخ‌نگارانه و قوم‌نگارانه است. بر اساس سوژه انتخابی که با موضوع‌های گذرا و غیر قابل پیش‌بینی تفاوت دارد، قاعدتاً کارگردان فیلم (پژمان طاهری پور) می‌توانستند مبتنی بر شناخت و تحقیق اولیه دست به نگارش فیلم‌نامه بزنند. این نوع شیوه کار به فیلم‌ساز اجازه می‌دهد تا تصویر دقیق‌تری از موضوعش داشته باشد. علاوه بر این، طبق شیوه‌ی متداول این گونه آثار مستند، مصاحبه و نریشن در کلیّت آن نقش تعیین‌کننده دارد. در همین حوزه‌ی باستان‌شناسی و معماری می‌توان از مستندهای “ملک ری” (علیرضا رییسیان)، “نیشابور” (فرشاد فرشته‌حکمت)، “لاخ مزار” (محسن عبدالوهاب)، “یاد و یادگار” (فرهاد ورهام و مرتضی رزاق کریمی)، “خاطرات ویران‌شده” (احمد شریعتی)، “یادگارهای معماری” (احمد ضابطی جهرمی) و “تبریز” (حمید سهیلی) نام برد.پژمان مظاهری‌پور فیلم‌نامه خود را در چارچوب تحقیق و پژوهش انجام شده؛ جلو برده و به آن -با همراهی نریشن- وجه روایی داده است. قسمت اول فیلم به کاشان (شهر آب، باد، خاک و آتش) اختصاص دارد. بر اساس موضوع اصلی فیلم در حیطه باستان‌شناسی، “رومن گرشیمن” اولین کاوشگری بوده که در این منطقه، اشیاء فلزی مربوط به هزاره‌های چهارم و پنجم قبل از میلاد را پیدا کرده و این کشف خود را دلیل و گواهی بر پیشرفت مردم در آن برهه و پایان عصر سنگ و آغاز عصر فلز دانسته است. فیلم‌ساز برای ایجاد جذابیت بصری، در آغاز فیلم، دوربینش را از روی معماری و بخش‌هایی از بازار قدیمی کاشان عبور می‌دهد. در انتهای این قسمتِ کوتاه نیز دوربین در یک نمای “لانگ شات” از کوه‌پایه‌ای قدیمی در دل بیابان که در حال بازسازی‌ست؛ “زوم ‌بک” می‌کند و به ثبت آخرین نشانه‌ی باستانیِ به جا مانده در این مکان می‌پردازد.اما بخش اصلی فیلم به کرمان (شهری در جنوب کویر لوت) و چند نقطه‌ی مشهور باستانی‌اش همچون “شهداد” و “ارسیمان” اختصاص دارد. نوع مواجهه‌ی دوربین با درّه‌ها و صخره‌های سرْبرْافراشته در دل کویر در نمای لانگ‌شات، ناخودآگاه ما را به یاد درّه‌ی معروف “مانیومنت‌ولی” در شماری از آثار وسترن جان فورد، از جمله “دلیجان”، “کلمانتین عزیز” و “جویندگان” می‌اندازد. این همسویی و تشابه محیطی و جغرافیایی می‌تواند برای ما سوال‌‌برانگیز باشد که چطور در کشوری با پیشینه‌ی اندک تاریخی همچون آمریکا، از چنین لوکیشنی به آن شکل هویت‌مند و چشم‌نواز استفاده می‌شود؛ ولی ما از این قدمت تاریخی و این نشانه‌ها و معماری بکر در فیلم‌های سینمایی‌مان استفاده نمی‌کنیم.در صحنه‌ای از فیلم، همراه با عبور سریع دوربین از خرابه‌های شهداد که زمانی در آنجا فعالیت صنعتی و تولید فلز می‌شد؛ به شکلی هنرمندانه از صدای کوبیدن چکش بر روی فلز استفاده می‌شود. نریشن در طول این قسمت نقشی مؤثر دارد و به تماشگر خالی‌الذهن اطلاعات کافی در چارچوب موضوع محوری خود می‌دهد؛ به عنوان مثال، در این قسمت راوی می‌گوید که شهداد در 500 سال پیش، نقطه‌ی تلاقی حرکت بازرگانان در شرقِ میانه به شرقِ دور بوده و همین امر، دلیل پیشرفت این منطقه شده؛ ولی شرایط بد جوّی باعث انزوای تاریخی بعدی‌اش می‌شود.فیلم‌ساز در پرداختن به منطقه‌ی “آرسیمان” به عنوان نخستین محوطه‌ی باستانی پیش از تاریخ، عمدتا از مصاحبه -به جای نریشن- استفاده می‌کند. افراد مصاحبه‌شونده در این قسمت، دکتر رسول وطن‌دوست (مدیر پروژه مطالعات معدن‌کاری و فلزکاری‌ کهن در فلزات ایران)، دکتر ناصر نوروز‌ زاده چگینی ( سرپرست هیات باستان‌شناسی پروژه در محوطه ارسیمان روشنوه)، دکتر باربارا بتیناهلوینگ (اعزامی از موسسه یاستان‌شناسی آلمان)، فرزاد فروزان‌فر (انسان‌شناس) و مهندس داوود حسن‌علیان (باستان‌شناس) هستند. البته حجم زیاد مصاحبه در این قسمت که بیشتر به روال معمولی و کلیشه‌ای در برابر دوربین صورت گرفته و کم بها دادن به جاذبه‌های بصری، فیلم را تا حدی از ریتم می‌اندازد. استفاده‌ی هر از گاه از نریشن در این بخش، لحن موجز و ادیبانه‌ی خودش را دارد؛ به عنوان نمونه، به این توصیف زیبا از ارسیمان توجه کنیم: “تنها تخیل می‌تواند تصوری زیبا از ارسیمانِ پیش از تاریخ داشته باشد.” جا دارد به استفاده‌ی خوب و مناسب از موسیقی انتخابی اشاره کنیم که به فیلم حسّ و حال غریبی می‌دهد. تدوین سعید آذرنوش نیز برای فیلمی از این جنس، منطق ریتمیک خودش را دارد. قاعدتا نقش محمد رضا اصلانی به عنوان ناظر کیفی -با توجه به تجربیات وسیعش در سینمای مستند- را نباید نادیده گرفت.مجموعاً “وارثان کیومرث” به این سوال در مورد اولین و کهن‌ترین حرفه‌ی بشری، پاسخی سرْراست و جامع می‌دهد.

خبر اختصاصی نگاتیو:شکایت ناصر محمد خانی از عطشانی در دادگاه فرهنگ و رسانه

در پی نامه دوهفته پیش ناصرمحمدخانی به حسین انتظامی ریاست سازمان سینمایی و مجسن امیریوسفی رییس شورای صنفی نمایش فیلم های سینمایی مبنی بر شکایت این فوتبالیست طراز اول تاریخ پرسپولیس و تیم ملی از علی عطشانی و فیلم “یادم تورافراموش”که داستانش عینا از روی انفاق های تراژیک زندگی این فوتبالیست با تغییر نام افراد ساخته شده اخیرا با یک وکیل بین المللی شکایت محمدخانی از نامبرده در دادسرای فرهنگ و رسانه ثبت و در حال پیگیری ست.ظاهرا در سینمای ایران لزوم رعایت حریم خصوصی جامعه از بین رفته و معنی ندارد و بازی با ابروی اجتماعی خانوادگی هر فردی مستمسک پول دراوردن و رسیدن به شهرت به هرقیمتی شده است.با این احوال باید اکران ” یادم تورا فراموش” را لا اقل تا روشن شدن تکلیف این پرونده فراموش کرد.به نظر می رسد ناصر محمدخانی می خواهد ازین پس با سو استفاده از حوادث زندگی اش برخوردی قاطع داشته باشد و سینمای ایران در این زمینه با چالشی اساسی روبرو خواهد بود.

«حصار»در قالب یک قطعه بی کلام منتشر شد

قطعه بی کلام « حصار» کاری از معین بحیرایی آهنگساز جوان و خوش آتیه ساخته و منتشر شد.
قطعه پاپ تلفیقی «حصار» به آهنگسازی معین بحیرایی یک قطعه بی کلام است که با محوریت استفاده از ساز سنتور به عنوان ساز اصلی در کنار سازهایی نظیر پیانو ، گیتار، ویولن و بیس ساخته شده است.
آهنگسازی ، تنظیم و نوازندگی سنتور «حصار» بر عهده معین بحیرایی ، میکس و مسترینگ و گیتار آرمین اکرامیان ، ویولن بهنام حیدری و بیس با آرین مهبادی بوده است.
این قطعه در گام رِمینور تنظیم شده است و در آن از سنتور به عنوان یک ساز موسیقی پاپ استفاده شده است . سنتور علاوه بر نواختن ملودی وظیفه پرکردن فضاهای هارمونیک با استفاده از تکنیک آرپژ (به اصطلاح پیانویی ) را دارد.
این قطعه به همراه ویدیو کلیپ آن با مجوز رسمی از وزارت محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی تهیه شده است و به زودی قطعات بی کلام و باکلام بیشتری از این هنرمند خواهیم شنید.
گفتنی است چندین سال است که جای موزیک بی کلام پاپ در فضای موسیقی ایران به شدت مشهود است و متاسفانه کمتر آهنگسازی تن به ساختن موسیقی می دهد که کلام روی آن نباشد ، موسیقی ای که مخاطب در آن بیش از فضاسازی ، شنونده ملودی و تمی مشخص باشد. بحیرایی این قطعه را با این هدف و بر همین اساس ساخته است.

در شرایط تلخ جامعه امروز کاری نسازیم که موجب پشیمانی فردا شود

خوش فکر ترین تدوینگر سینمای مستند پس از دریافت جایزه اش در جشن سالانه مستقل مستند گفت:در شرایط تلخ جامعه امروز کاری نسازیم که موجب پشیمانی فردا شود.اسماعیل منصف در این مراسم که در سالن همایش های کتابخانه ملی برگزار شد از مستند سازان خواست به واقعیت های جامعه بیشتر توجه کنند .در این جشن از فخرالدین سیدی و همایون امامی تجلیل شد .یکی از جایزه بگیران این جشن که خانمی احساساتی بود با توقعی غیرمعقول جایزه اش را بدلیل اینکه از عوامل فیلمش دعوت نشده است از گرفتن دیپلم افتخار خودداری کردو از سالن خارج شد.از دیگر حاشیه های این مراسم سالبانه میتوان به شعر خوانی یکی از خانم های حاضر در مراسم بدون هماهنگی با برنامه های این جشن اشاره کرد.از نکات قابل توجه این مراسم آن بود که حدود نیمی از جایزه بگیران از مصاحبه با شبکه مستند به دلایل مختلف سرباز می زدنددر پایان این مراسم محسن استاد علی رییس انجمن کارگردانان مستند خواسته آن خانم را غیرمتعارف در جشن های سینمایی خواند و کنایه وار به منصور ضابظیان مجری مراسم، انتقادی در ظاهر شوخی پیرامون اجرای وی داشت.جشن مستقل مستندسازان با حضور بیشتر مستندسازان مستقل و پیش کسوتان این حرفه در شمایلی منظم و شکیل شامگاه سی و یکم امرداد در کتابخانه ملی ایران  برگزار شد

در جست و جوی اسکار؛با فرمولی بی محتوا و فرمی بچه گانه

خنده دار است .فیلمی برای اسکار انتخاب شده که نه مستند است نه داستانی.نه فرهنگ ایران  را نشانه گرفته است نه محتوایش قابل تامل.سابق بر این مهدی قربانپور درمستندی”زمناکو” همین مضمون را خوش فرم تر و مستندتر ساخته بود.واقعیت این است که این فیلمسازان مشترک اشتباهی به سینمای مستند امده اند .فرودگاهشان سینمای داستانی ست اما از ناشی گریشان در عدم ساختن بنای درست در سینمای داستانی جای مستندسازان را اشغال کرده اند و چون در دو فیلم هایشان لوکیشن خارجی دارند با غوغای بیهوده باعث دیده شدن اثار شان می شوند.نکته جالب انست که در لیست، اثار قابل تاملی چون اشغالهای دوست داشتنی و متری شیش و نیم وجود داشته اما فیلمساز ورشکسته مثلا سینمای کودک و نوجوان و خانمی که همیشه همه جا هست و همیشه هم ندای مظلوم نمایی سر می دهد گویا بیشترین نقش را در این اشتباه و اتتخاب تاریخی غلط داشته اند . لا اقل اگر میخواهید در سینمایی که رد تفکر دران به ندرت بافت می شود مستند انتخاب کنید هرساله اثار مستقل و بسیار خوبی در سینمای مستند ساخته می شود از میان انها انتخاب کنید.نمونه اش؟همین فیلم بابک بهداد”بهارستان خانه ملت”.فیلمی با ملات ارشیو اما بسیار هوشمندانه. تورا به خدا جلوی مضحکه شدن سینمای ایران در دنیا را بگیرید.این دیگر چه انتخابی ست.بهتر بگوییم این چه بد سلیقگی ست

فیلمتان راعنوان پارسی بگذارید

در پی انتقاد و سوال سردبیر مجله سیاه سفید و پایگاه خبری نگاتیو در جلسه مطبوعاتی رییس سازمان سینمایی پیرامون اسامی و عناوین بسیار زیاد غیر پارسی سالهای اخیر سینمای ایران گویا این انتقاد اثر کرده و در اولین گام فیلم لابیرنت به هزارتو تغییر نام یافته است کارگردان این فیلم امیرحسین ترابی ست و تهیه کننده اش سپهر سیفی.امیدواریم سازمان سینمایی این رویه صحیح را ادامه دهد و در این هنگامه پر هیاهو اجازه ندهد شاهد  اشاعه سو استفاده گران با اسامی غیر پارسی سعی در کشانیدن مخاطب به هر قیمتی به سالن سینماها باشیم.در فیلم هزار تو بازیگرانی همچون شهاب حسینی، ساره بیات، غزاله نظر، فریبا جدیکار، علیرضا ثانی فر، شیرین یزدان بخش و مریم معصومی ایفای نقش داشته اند.گفتنی ست هم اکنون در اکران فیلمهایی هستند که اسامی خارجی دارند و نظارت ارزشیابی شایسته است در این زمینه نیز توجه خاص داشته باشد

«کرگدن» در نیمه راه

«کرگدن» تازه ترین سریال شبکه نمایش خانگی به کارگردانی کیارش اسدی زاده و تهیه کنندگی صادق یاری به نیمه راه رسید.
به گزارش مشاور رسانه ای «کرگدن»؛ این سریال به نویسندگی مشترک مهرداد کورش نیا و علی اصغری اثری پر بازیگر است که در ژانر اجتماعی و اکشن به شبکه نمایش خانگی خواهد آمد.
در خلاصه داستان این سریال آمده است: ٥ جوان، به واسطه مهارت هايشان وارد چالش كرگدن مي شوند و اين سرآغاز رفاقت بين آنهاست ، فارغ از اينكه چالش كرگدن از طرف يك مافياي بزرگ و پر قدرت طراحي شده است و ماجراهاي غير قابل پيش بيني را رقم  ميزنند.
بازیگران «کرگدن» به ترتیب حروف الفبا عبارتند از: مجید آقاکریمی، محمد امين، سارا بهرامى، ستاره پسيانى، پانته آ پناهى ها، شراره دولت آبادى، پوريا رحيمى سام، مصطفى زمانى، هدى زين العابدين، كاظم سياحى، بانيپال شومون، نادر فلاح، معصومه قاسمى پور، الهام كردا و مهدی کوشکی
پیش بینی می شود پخش این سریال اوایل پاییز آغاز شود و سپیده عبدالوهاب تدوین «کرگدن» را هم زمان با تولید آغاز کرده است.
مجری طرح این پروژه مهدی یاری است و «کرگدن» توسط موسسه سرو رسانه پارسیان توزیع خواهد شد.
عوامل، طراحان و سازندگان «کرگدن» عبارتند از: كارگردان:كيارش اسدی زاده ، مجرى طرح: مهدى يارى، ، نويسندگان: على اصغرى و مهرداد كوروش نيا، مشاور تهيه: دكتر محمدعلي حسين نژاد، مدير توليد: وحيد مرادی، مدیر صدابردارى: بابك اردلان، طراح صحنه: اميرحسين حداد، طراح لباس: مرجان گلزار ، مدير فيلمبردارى: محمد رسولى، صداگذار: فرامرز ابوالصدق، طراح گريم: امير ترابى، تدوين: سپيده عبدالوهاب، مدير برنامه ريزى و سرپرست گروه كارگردانى: رضا بختيارى نيك، برنامه ريز: محمد ثقفى، منشى صحنه: مارال فتحى، دستيار اول كارگردان: مهران شهرآشوب، موسيقى: على شهبازى، فيلمبردار: بهروز سیفی، عكاس: حبيب مجيدى، دستيار دوم كارگردان: محمدامين رضوى، مدير تداركات: وحيد دمنده، جلوه هاى ويژه بصرى: حسن ايزدى، جلوه هاى ويژه ميدانى: حميد رسوليان، طراح حركات اكشن: ارشا اقدسى، فيلمبردار پشت صحنه: على حمدخدا، مدیر روابط عمومى و مشاور فضای مجازی: منصوره بسمل، تهیه کننده: صادق یاری

 وزیر فرهنگ : نشریات فاقد کیفیت از حمایت‌ها و پرداخت یارانه‌ی دولتی حذف شوند

 

سیدعباس صالحی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در پی پاسخ دفتر مدیریت عملکرد وزارت متبوع مبنی بر چگونگی پرداخت یارانه مطبوعات به تعدادی از نشریات در نامه‌ای خطاب به معاون امور مطبوعاتی گفت: از این تاریخ تمامی حمایت‌ها براساس سیاست‌های و شیوه‌نامه‌های جدید اعمال شود.

در متن نامه‌ سید عباس صالحی خطاب به محمد خدادی آمده است:

با توجه به گزارش جناب آقای صفرخانی نسبت به اجرای مفاد زیر در اسرع وقت اقدام و نتیجه آن به اینجانب اعلام شود.

الف) سیاست‌های حمایتی از نشریات و شیوه نامه‌های مرتبط باتوجه به نکات ذیل بازنگری اساسی شود.

١_ توجه کافی به سنجه‎های کیفی و حذف نشریات فاقد کیفیت فنی و حرفه‌ای، غیرضرور و همچنین نشریاتی که حقوق مولفان را رعایت نمی‌کنند، از فهرست دریافت‌کنندگان یارانه‌ها و حمایت‌ها

٢_ مشورت با صنوف تخصصی و کارشناسان زبده داخل و بیرون از وزارت‌خانه

٣_ تدوین ساز و کارهای لازم برای راستی آزمایی شمارگان اعلامی

٤_ تعیین سقف تعداد نشریات مورد حمایت برای موسسات و افراد

٥_ رعایت ضوابط و فرآیند قانونی در تدوین و تصویب سیاست‌ها و آئین‌نامه‌ها و شیوه‌نامه‌ها

٦_ توجه ویژه به امنیت پایدار شغلی روزنامه‌نگاران حرفه‌ای و توسعه زیرساخت‌ها

ب) بدیهی است از این تاریخ تمامی حمایت‌ها براساس سیاست‌ها و شیوه‌نامه‌های جدید اعمال خواهد شد.

ج) تدوین و ارائه پیشنهادهای لازم جهت طرح در هیئت نظارت بر مطبوعات، در صلاحیت‌های علمی، فنی و حرفه‌ای متقاضیان و تعیین سقف در صدور مجوزها برای اشخاص و موسسات

د) ضمن استمرار نظارت ها و بازرسی های موثر، با توجه به گزارش مدیریت عملکرد وزارت متبوع، مسیر بازرسی نسبت به موضوع نامه شماره ١٧٠٠٧١/٩٨ مورخ ١/٥/٩٨ مفتوح بوده و در صورت احراز هرگونه تخلف برخورد قانونی لازم با متخلفان صورت پذیرد.

خاطر نشان میشود مدتهاست مدیران مسیول بخش خصوصی  که با زحمت نشریه منتشر می کنند خواستار معیار و شاخص های کیفی در اعطای یارانه و تسهیلات به مطبوعات هستند

غوره های مویز نشده مطبوع عات “بخش اول”

دسته بندی های مختلف دارند.همه شان در یک چیز مشترکند؛ناشایستگی.اینها به هرطریقی وارد مطبوعات شده اند که فرودگاهی باشد برای بلند پروازیشان.ناشایستگی نسبت مستقیمی با عدم مطالعه کافی و فهمیدگی دارد.انها که مطبوعات را تبدیل به مطبوع عات کرده اند که به خواست های شخصی شان برسند در دیاری که شایستگی کم رنگ شده است اسب را زین شده میبینند و می تازند.اینها صرفا زرنگ الکی اند نه باهوش.زرنگی نسبت مستقیمی با خودخواهی فزون شده  دارد.اینها کلا شخصیت مودی دارند …افتاب پرستند.غیرقابل پیش بینی اند.معیار اصلی شان منفعت پرستی ست.همه شان ویترین قشنگند اما به شدت درون تهی.سطحی نگر، عجول ،دایما در حال قضاوت درباره دیگرانند.یکشبه میخواهند ره صد ساله روند.فرق لید از سو تیتر را نمیدانند اما خودرا خبرنگار نشده سردبیر می بینند.حتا اگر سردبیر به مطبوعات وارد شده باشند هرچه هم بگذرد روزنامه نگاری یاد نمی گیرند و نهایتا روابط عمومی چی می مانند.غوره های مویز نشده هرگز و هرگز احترامی برای پیش کسوتان قایل نیستند.شاید در ظاهر عرفی رفتار کنند اما در باطن انها را مزاحم رشد خود و بلندپروازی خویش می بینندو زمانی که به قدرت و صندلی برسند با دلیل یا بی دلیل سعی در حذف بزرگان و پیش کسوتان دارند چرا که قامت کوچکشان در مقابل انها به چشم نمی اید و  حتا سعی میکنند به انکار شایستگی بزرگان بپردازند…این مقال ادامه دارد